How Strange to Be Named Federico
ID | 13184810 |
---|---|
Movie Name | How Strange to Be Named Federico |
Release Name | NAcinema Release |
Year | 2013 |
Kind | movie |
Language | Persian |
IMDB ID | 2952634 |
Format | srt |
1
00:00:00,298 --> 00:00:2,0
ترجمه اختصاصی کانال تلگرام ناسینما
مترجم: عماد گلستانی
2
00:01:33,100 --> 00:01:36,181
<i>من، در چشمانم،
از میان شاخهها میگذرم.</i>
3
00:01:36,808 --> 00:01:39,047
<i>شاخهها بر روی رودخانه راه میروند.</i>
4
00:01:39,974 --> 00:01:42,888
<i>آنها به هزار چیز
اساسی میرسند.</i>
5
00:01:43,182 --> 00:01:45,802
<i>آنها ترجیعبندِ ترجیعبندها هستند.</i>
6
00:01:46,100 --> 00:01:48,552
<i>در میان نیزارها و غروب دیرهنگام،</i>
7
00:01:48,891 --> 00:01:51,344
<i>چقدر غریب است فدریکو نام داشتن!</i>
8
00:01:51,724 --> 00:01:56,879
<i>«چه غریب است فدریکو نام داشتن»
اسکولا، فلینی را روایت میکند</i>
9
00:01:58,000 --> 00:02:04,074
Watch Online Movies and Series for FREE
www.osdb.link/lm
10
00:02:08,222 --> 00:02:10,711
تستهای بازیگری
11
00:05:13,001 --> 00:05:15,038
سال ۱۹۳۹ است
12
00:05:15,334 --> 00:05:20,240
<i>و این دانشجوی جوان
از ریمینی به رم آمده است</i>
13
00:05:20,792 --> 00:05:24,122
<i>با رویای کار کردن برای
«مارک آئورلیو»ی افسانهای،</i>
14
00:05:24,458 --> 00:05:28,784
<i>مجله طنز سیاسی
نامتعارف</i>
15
00:05:29,334 --> 00:05:32,415
که نسلهای کاملی را به خنده واداشت.
16
00:05:34,208 --> 00:05:35,998
او ۲۰ ساله است.
17
00:05:36,291 --> 00:05:40,664
<i>در واقع، دقیقتر بگویم ۱۹ ساله،
او متولد ۱۹۲۰ است.</i>
18
00:05:41,832 --> 00:05:46,987
<i>این هم او، در حال زنگ زدنِ درِ
دفتر تحریریه «مارک آئورلیو».</i>
19
00:06:02,498 --> 00:06:05,164
سلام، اسم من فدریکو فلینی است.
20
00:06:05,581 --> 00:06:10,154
<i>برای آقای دِ بلیس نامه نوشتهام
و دوست دارم ایشان را ملاقات کنم.</i>
21
00:06:10,497 --> 00:06:12,322
<i>- بفرمایید داخل.
- ممنونم.</i>
22
00:06:38,953 --> 00:06:41,157
<i>- دنبالم بیایید.
- ممنونم.</i>
23
00:06:48,620 --> 00:06:51,617
باید... بله، بله، بله.
24
00:06:52,661 --> 00:06:55,694
<i>داری قطع میکنی؟
قطع کنم؟</i>
25
00:06:56,869 --> 00:06:59,617
<i>نه، یالا.
قطع کنم؟</i>
26
00:07:00,285 --> 00:07:01,482
بکنم؟
27
00:07:01,868 --> 00:07:04,487
خداحافظ، خداحافظ. بعداً حرف میزنیم.
28
00:07:06,284 --> 00:07:08,774
صبح بخیر، سلام.
29
00:07:09,243 --> 00:07:12,158
شما از ریمینی بهم نامه نوشتید.
30
00:07:12,451 --> 00:07:14,027
از ریمینی، بله.
31
00:07:14,326 --> 00:07:16,649
شهر ساحلی زیباییه.
32
00:07:16,992 --> 00:07:19,659
<i>من اونجا قهرمان
مسابقات بوکس شدم.</i>
33
00:07:20,242 --> 00:07:24,022
<i>۱۹۳۲،
سال دهم دوران فاشیستی.</i>
34
00:07:24,617 --> 00:07:26,690
چی برام داری؟
35
00:07:28,699 --> 00:07:30,654
بفرمایید، یه نگاهی بندازید.
36
00:07:48,198 --> 00:07:49,904
این بامزه است.
37
00:08:01,531 --> 00:08:03,568
این یکی هم خیلی بامزه است.
38
00:08:04,572 --> 00:08:06,895
چند تا داستان کوتاه هم دارم.
39
00:08:07,197 --> 00:08:10,693
<i>- عالیه، هم طراحی میکنی هم مینویسی.
- هر دو کار رو میکنم.</i>
40
00:08:11,030 --> 00:08:13,981
<i>حرف میپرد، نشان میماند.</i>
41
00:08:14,655 --> 00:08:16,645
با من بیا.
42
00:08:17,363 --> 00:08:20,230
<i>اتاق فکر
«مارک آئورلیو» رو بهت نشون میدم.</i>
43
00:08:20,904 --> 00:08:23,475
<i>«از راه من به میان مردمان گمگشته میروند.»</i>
44
00:08:26,738 --> 00:08:29,937
<i>اینها رو به استنو میسپریم،
سرپرست نویسندگانمون.</i>
45
00:08:31,154 --> 00:08:34,068
<i>این مرد جوان
داستان و طراحی داره.</i>
46
00:08:34,903 --> 00:08:36,810
یه نگاهی بنداز و بهم خبر بده.
47
00:08:37,695 --> 00:08:40,776
ورزشکاران جوان، این فدریکو است.
48
00:08:41,069 --> 00:08:42,811
سلام به همگی.
49
00:08:43,111 --> 00:08:45,978
<i>- امپراتور فدریکو در کما!
- به جای اینکه در کومو باشه...</i>
50
00:08:46,319 --> 00:08:50,562
<i>وزارتخونه همین الان در مورد
مقاله «شعر هرمسی» شما زنگ زد.</i>
51
00:08:51,278 --> 00:08:53,149
«میتوان در مورد یک زیتون رنگپریده هذیان گفت».
52
00:08:53,444 --> 00:08:55,565
<i>- بامزه نبود؟
- برای اونا نبود.</i>
53
00:08:55,902 --> 00:08:57,774
صادقانه بگم، برای منم نبود.
54
00:08:58,360 --> 00:09:01,358
<i>یک شاعر هرمسی به عنوان
عضو آکادمی ملی ایتالیا انتخاب شده</i>
55
00:09:01,693 --> 00:09:03,600
و اونا این رو به عنوان تمسخر برداشت کردن.
56
00:09:04,068 --> 00:09:07,895
<i>- گفتن «تمسخر»؟
- یعنی «دست انداختن».</i>
57
00:09:08,192 --> 00:09:10,597
<i>وزارتخونه اونقدرها هم که
فکر میکردیم خنگ نیست!</i>
58
00:09:10,900 --> 00:09:15,439
<i>خب حالا میخوان همهچیز رو
قبل از چاپ بخونن.</i>
59
00:09:16,234 --> 00:09:19,813
<i>این یکی رو برای «وسط صفحه» گوش کنید.
عنوان: روشنبینی.</i>
60
00:09:20,567 --> 00:09:23,233
<i>«وینستون چرچیل
از یه فالگیر میپرسه:</i>
61
00:09:23,858 --> 00:09:27,437
<i>- میتونی آینده رو بخونی؟
- بله، عالیجناب.</i>
62
00:09:27,733 --> 00:09:29,889
پس ساکت شو!»
63
00:09:31,066 --> 00:09:33,021
<i>- بامزه نیست.
- هست.</i>
64
00:09:33,691 --> 00:09:37,222
<i>«وسط صفحه» کارتونیه که
وسط صفحه اول چاپ میشه.</i>
65
00:09:37,566 --> 00:09:40,019
<i>و اونی که انتخاب بشه
دستمزد دوبرابر میگیره.</i>
66
00:09:40,316 --> 00:09:42,389
<i>- سلام، من روجرو هستم.
- فدریکو، خوشبختم.</i>
67
00:09:42,815 --> 00:09:45,766
<i>همه ساکت!
من کارتون وسط صفحه رو دارم!</i>
68
00:09:46,148 --> 00:09:47,689
فوقالعاده.
69
00:09:48,440 --> 00:09:51,354
عنوان: خلبان انگلیسی در تئاتر.
70
00:09:52,023 --> 00:09:54,060
<i>«اون ویلیام تل
واقعاً یه احمقه:</i>
71
00:09:54,398 --> 00:09:56,802
به جای بچه، سیب رو زد.»
72
00:09:57,897 --> 00:10:00,267
<i>- بامزه نیست.
- توضیح میدم.</i>
73
00:10:00,647 --> 00:10:03,053
<i>چون خلبانهای انگلیسی
هیچوقت به هدف نمیزنن...</i>
74
00:10:03,356 --> 00:10:05,512
آها، حالا فهمیدم.
75
00:10:05,856 --> 00:10:07,846
<i>- خب؟
- بامزه نیست.</i>
76
00:10:08,355 --> 00:10:10,678
<i>- تو بامزه نیستی!
- آروم باشید.</i>
77
00:10:11,563 --> 00:10:14,265
<i>برای وسط صفحه مناسب نیست،
شاید یه جای دیگه.</i>
78
00:10:14,730 --> 00:10:17,763
<i>- تو صفحه هفت.
- «مارک آئورلیو» فقط شش صفحه داره.</i>
79
00:10:18,896 --> 00:10:20,093
رئیس...
80
00:10:20,437 --> 00:10:24,016
<i>- چیه؟ وسط صفحه است؟
- نه دقیقاً وسط صفحه.</i>
81
00:10:29,312 --> 00:10:31,350
فقط به جوک گفتن ادامه بدید!
82
00:10:34,395 --> 00:10:36,432
ماه گذشته،
83
00:10:37,061 --> 00:10:41,185
<i>چیانو یه بازدید سرزده
از دفتر «تراواسو» داشت.</i>
84
00:10:41,561 --> 00:10:44,310
وزیر گالئاتزو چیانو!
85
00:10:45,061 --> 00:10:48,591
<i>- اینو میدونستید؟
- هیس، چیانو، چیانو!</i>
86
00:10:49,435 --> 00:10:53,476
<i>به شوخی ادامه بدید!
اونی که تبعید میشه منم، نه شما.</i>
87
00:10:54,019 --> 00:10:57,135
<i>یالا، ویتو.
ما همه بیش از حد آگاهیم.</i>
88
00:10:57,935 --> 00:10:59,641
و شاید در ناامیدی...
89
00:11:00,227 --> 00:11:02,975
ولی ما هوشیار خواهیم بود و مراقبت خواهیم کرد.
90
00:11:05,268 --> 00:11:06,890
این دو تا چی میتونن بگن؟
91
00:11:07,351 --> 00:11:09,388
اشک رانهایم را جاری کن.
92
00:11:09,684 --> 00:11:11,390
نه واقعاً، چی میتونن بگن؟
93
00:11:13,558 --> 00:11:17,256
<i>یکی میگه: «شوهرت
باعث حسادتت نمیشه؟»</i>
94
00:11:17,601 --> 00:11:21,262
<i>اون یکی میگه:
«اون فقط برای پول بهم خیانت میکنه.»</i>
95
00:11:21,558 --> 00:11:25,089
<i>- عنوان: همسر گانگستر.
- تو ایتالیا گانگستر نداریم.</i>
96
00:11:25,725 --> 00:11:28,213
<i>عوضش کن به:
همسران نیویورک.</i>
97
00:11:28,558 --> 00:11:32,633
- بله، ولی هنوزم بامزه نیست.
- چرا نه؟ نظرت رو توضیح بده.
98
00:11:33,182 --> 00:11:35,256
<i>- چون مزخرفه.
- آها.</i>
99
00:11:35,557 --> 00:11:37,464
عنوان: صبحانه در پیکنیک.
100
00:11:38,057 --> 00:11:41,921
<i>- اون آتالو هست؟
- بله، خودشه.</i>
101
00:11:42,224 --> 00:11:45,636
<i>«خانم، من شورت شما رو میبینم!
امکان نداره.</i>
102
00:11:45,932 --> 00:11:49,048
<i>بله، از جیب اون آقا
زده بیرون!»</i>
103
00:11:49,681 --> 00:11:51,055
از این یکی خوشم میاد.
104
00:11:51,348 --> 00:11:53,587
این چطوره. لب ساحل:
105
00:11:53,889 --> 00:11:56,757
<i>«خانم، چرا با هم
شنا نکنیم؟»</i>
106
00:11:57,056 --> 00:11:59,046
<i>«حتماً، تو قسمت عمیق که
پامون به زمین نرسه.»</i>
107
00:11:59,389 --> 00:12:01,711
«پس بیخیال. چه فایدهای داره؟»
108
00:12:02,180 --> 00:12:05,712
کشتیهای انگلیسی: «عجله کنید، بیاید
بین یه اژدر و اژدر بعدی به آب بندازیمش.»
109
00:12:06,014 --> 00:12:09,509
- بامزه نیست.
- به کمیک فدریکوی جوان گوش کنید:
110
00:12:10,305 --> 00:12:13,172
<i>دعوا در تراموا.
یک جنتلمن متشخص:</i>
111
00:12:13,471 --> 00:12:15,343
«شما هیچ ایدهای ندارید من کی هستم.»
112
00:12:15,638 --> 00:12:19,418
<i>مردی دیگر: ساکت، همه!
اون قراره بهمون بگه کیه.»</i>
113
00:12:20,929 --> 00:12:22,421
<i>- بامزه نیست.
- نه.</i>
114
00:12:22,720 --> 00:12:24,841
<i>- بامزه نیست.
- بیا یکی دیگه رو امتحان کنیم.</i>
115
00:12:25,262 --> 00:12:27,466
«پُرسش» تلقین.
116
00:12:27,761 --> 00:12:31,210
<i>- اون چیه، خانم سو؟
- هویج و «کلرفس»</i>
117
00:12:31,554 --> 00:12:32,963
<i>- خوبه.
- قشنگه.</i>
118
00:12:33,262 --> 00:12:35,382
<i>- اون یکی خوب بود؟
- بد.</i>
119
00:12:36,387 --> 00:12:39,218
<i>نظرتون رو در مورد این داستان بگید،
کاملاً جدیده.</i>
120
00:12:39,511 --> 00:12:41,418
<i>- این یکی رو تو نوشتی؟
- من نوشتم.</i>
121
00:12:41,719 --> 00:12:43,840
«اوت: در سربازخانه...»
122
00:12:44,177 --> 00:12:48,585
<i>- خب، ولی بامزه است؟
- نه، خیلی غمانگیزه.</i>
123
00:12:49,260 --> 00:12:51,831
<i>پس بهش نیازی نداریم.
بازی ما خنده است...</i>
124
00:12:52,135 --> 00:12:54,255
ما اینجا مسخرهبازی میکنیم، مرد جوان.
125
00:12:54,594 --> 00:12:57,164
<i>ما میخوایم مردم
از خنده گریه کنن.</i>
126
00:12:57,593 --> 00:13:00,260
یه داستان در مورد یه دستشویی فوری؟
127
00:13:00,551 --> 00:13:02,791
<i>- این بامزه است.
- گُه همیشه بامزه است.</i>
128
00:13:03,093 --> 00:13:05,711
<i>عنوان این یکی هست:
«اصلاً به من گوش میدی؟»</i>
129
00:13:06,051 --> 00:13:10,459
این یه ستون هفتگیه. هر هفته
یه نفر متفاوت رو خطاب قرار میدم.
130
00:13:10,759 --> 00:13:15,415
<i>یه پلیس،
یه پیشخدمت، یه مدل...</i>
131
00:13:15,716 --> 00:13:17,458
این بچه داره شورش رو در میاره.
132
00:13:18,799 --> 00:13:23,256
<i>«اصلاً به من گوش میدی،
صندوقدار حمام عمومی؟»</i>
133
00:13:24,341 --> 00:13:27,422
<i>آتالو، فیلسوف توالت،
میتونه این رو بکشه!</i>
134
00:13:28,008 --> 00:13:29,833
توالت قلمرو اونه.
135
00:13:30,133 --> 00:13:34,291
<i>باید دوستاش رو ببینی...
انگار از کتاب لومبروزو بیرون اومدن!</i>
136
00:13:35,382 --> 00:13:38,463
<i>طرحها، جوکها، و شوخطبعیهای
یک انسانیت متنوع و رنگارنگ.</i>
137
00:13:38,757 --> 00:13:40,546
خانمها و شوالیههای نامتعارف...
138
00:13:40,840 --> 00:13:42,498
میشنویدشون، آقا؟ و پول هم میگیرن!
139
00:13:42,798 --> 00:13:44,706
ساکت شو. بذار بخونم.
140
00:13:45,007 --> 00:13:46,189
«دارم با تو حرف میزنم، صندوقدار.
141
00:13:46,225 --> 00:13:47,371
«دارم با تو حرف میزنم، صندوقدار.
142
00:13:47,840 --> 00:13:49,795
وقتی به سمت میزت میدوم،
143
00:13:50,090 --> 00:13:52,838
<i>در حالی که دندونام رو به هم فشار میدم،
قطرات عرق روی پیشونیم،</i>
144
00:13:53,173 --> 00:13:55,128
یه مردی داره آروم حرف میزنه.
145
00:13:55,422 --> 00:13:57,329
خب، خانم محترم،
146
00:13:58,255 --> 00:14:01,916
<i>آیا یه دوش آب گرم تو سن من
برام مضر خواهد بود؟</i>
147
00:14:02,255 --> 00:14:03,582
اصلاً، آقا.
148
00:14:03,880 --> 00:14:07,459
<i>تأسیسات ما با دمای
بدن تنظیم شدن.</i>
149
00:14:08,713 --> 00:14:12,126
<i>واقعاً؟
میشه توضیح بدید؟</i>
150
00:14:12,671 --> 00:14:14,626
۳۶.۵ درجه است،
151
00:14:15,130 --> 00:14:17,369
<i>دمای بدن انسان
در شرایط عادی.</i>
152
00:14:17,963 --> 00:14:20,629
<i>پس هیچ تغییر دمایی
حس نمیکنم.</i>
153
00:14:21,795 --> 00:14:25,077
<i>- ممنونم، فردا برمیگردم.
- خداحافظ.</i>
154
00:14:25,670 --> 00:14:27,459
چی میتونم بهتون تقدیم کنم؟
155
00:14:30,128 --> 00:14:31,953
توالت.
156
00:14:32,253 --> 00:14:34,291
<i>ببخشید، آقا؟
چی فرمودید؟</i>
157
00:14:35,503 --> 00:14:38,122
<i>- توالت.
- چی؟ صف؟</i>
158
00:14:39,836 --> 00:14:42,324
<i>یه حمام با روغنهای معطر
و کمی شیر!</i>
159
00:14:42,752 --> 00:14:44,162
فوراً.
160
00:14:49,627 --> 00:14:51,416
آیا یه توالت...
161
00:14:51,710 --> 00:14:54,245
<i>- مانیکور. من فقط نصف پول رو میدم.
- چرا؟</i>
162
00:15:04,751 --> 00:15:06,788
<i>من یه درمان
با پودر پاف میخوام.</i>
163
00:15:07,084 --> 00:15:08,363
فوراً.
164
00:15:09,750 --> 00:15:11,029
ممنونم.
165
00:15:14,000 --> 00:15:16,037
<i>یه حمام ترکی
با ماساژ مرطوبکننده!</i>
166
00:15:16,333 --> 00:15:17,742
فوراً.
167
00:15:18,416 --> 00:15:19,695
البته.
168
00:15:20,916 --> 00:15:22,705
<i>- لذت ببرید.
- ممنونم.</i>
169
00:15:24,750 --> 00:15:28,115
<i>- یه دوش آب خنک خوب.
- خنک، خیلی خنک.</i>
170
00:15:28,416 --> 00:15:30,537
<i>- ممنونم، روز خوش.
- روز خوش.</i>
171
00:15:32,874 --> 00:15:35,955
<i>سلام، یه درمان فوری
کاهش وزن.</i>
172
00:15:38,998 --> 00:15:40,656
خب، آقا؟
173
00:15:43,164 --> 00:15:46,743
<i>چرا این کار رو میکنی، دختر بیرحم؟
تو خیلی زیبایی،</i>
174
00:15:47,331 --> 00:15:51,277
<i>چشمات میدرخشه
و من عاشقت میشم.</i>
175
00:15:51,623 --> 00:15:54,739
<i>من با آرامی وارد اینجا میشم،
میام پای میزت</i>
176
00:15:55,039 --> 00:15:58,487
<i>و تو نمیپرس چی میخوام
چون خودت میدونی.</i>
177
00:15:59,205 --> 00:16:04,241
<i>ولی حالا دارم با تو حرف میزنم،
اصلاً به من گوش میدی؟</i>
178
00:16:04,538 --> 00:16:06,410
خب، آقا؟
179
00:16:07,913 --> 00:16:09,405
خب؟
180
00:16:09,704 --> 00:16:12,074
<i>یه اصلاح! یه اصلاح خوب
با زاج سفید پتاسیم.</i>
181
00:16:12,662 --> 00:16:14,156
عالی.
182
00:16:15,996 --> 00:16:18,282
<i>- فوراً.
- ممنونم.</i>
183
00:16:35,577 --> 00:16:39,785
<i>و من عاشقت میشم.
من با آرامی وارد اینجا میشم.</i>
184
00:16:40,286 --> 00:16:42,857
<i>یکی از ۳۰۰٬۰۰۰ خواننده
«مارک آئورلیو»</i>
185
00:16:43,161 --> 00:16:45,530
<i>پدربزرگ اسکولا، پیترو بود</i>
186
00:16:45,869 --> 00:16:49,281
<i>که نابینا بود و
نوهاش براش میخوند.</i>
187
00:16:49,618 --> 00:16:53,943
<i>این اتوره در سن ۹ سالگی است، که برای پدربزرگش
داستانهای تاریخی میخواند،</i>
188
00:16:54,243 --> 00:16:57,157
<i>زندگینامهها و خاطرات ناپلئون.</i>
189
00:16:57,451 --> 00:17:02,867
<i>خوشبختانه چهارشنبه و شنبه
«مارک آئورلیو» منتشر میشد، یک لحظه نادر</i>
190
00:17:03,159 --> 00:17:07,318
<i>از فرار و سرگرمی
در این دوران جنگ.</i>
191
00:17:07,659 --> 00:17:11,355
<i>و امروز اولین برخورد
او با فلینی است.</i>
192
00:17:11,825 --> 00:17:16,363
<i>«او تردید میکند و بعد فریاد میزند:
یه اصلاح خوب با زاج سفید پتاسیم.»</i>
193
00:17:22,657 --> 00:17:24,695
<i>زاج سفید پتاسیم چیه،
پدربزرگ؟</i>
194
00:17:25,615 --> 00:17:28,816
یه ماده قابض که آرایشگرها استفاده میکنن.
195
00:17:30,699 --> 00:17:32,357
خودش رو خراب میکنه؟
196
00:17:33,282 --> 00:17:35,107
میشه اینطور فرض کرد.
197
00:17:36,198 --> 00:17:38,070
عنوانش چیه؟
198
00:17:38,365 --> 00:17:41,481
<i>«اصلاً به من گوش میدی؟»
اثر فدریکو.</i>
199
00:17:42,573 --> 00:17:44,610
باید جدید باشه.
200
00:17:44,947 --> 00:17:48,028
<i>برات «دچو و لوچو» رو بخونم؟</i>
201
00:17:48,364 --> 00:17:51,112
بعداً. الان اخبار شروع میشه.
202
00:17:51,780 --> 00:17:55,940
<i>ولی امروز خیلی خوب
خوندی.</i>
203
00:17:57,739 --> 00:18:00,820
<i>اعلامیه جنگ شماره ۲۶۲.</i>
204
00:18:01,322 --> 00:18:05,267
<i>در جبهه یونان،
فعالیت گشتی و توپخانهای.</i>
205
00:18:05,655 --> 00:18:09,979
<i>نیروهای ما با کارایی اهداف
نظامی را بمباران کردهاند،</i>
206
00:18:10,279 --> 00:18:13,230
<i>خیابانها، پلها
و مخفیگاههای دشمن.</i>
207
00:18:13,570 --> 00:18:19,769
<i>هواپیماهای ما در نبردهای دشمن
پنج هواپیمای گلاستر را سرنگون کردهاند.</i>
208
00:18:20,362 --> 00:18:21,836
<i>در آفریقای شرقی ایتالیا در جارابوب...</i>
209
00:18:21,872 --> 00:18:23,310
<i>در آفریقای شرقی ایتالیا در جارابوب...</i>
210
00:18:23,654 --> 00:18:26,023
امروز یه روز بزرگه.
211
00:18:27,070 --> 00:18:30,731
<i>عالیجناب اتوره موتی
به ما سر میزنند.</i>
212
00:18:32,444 --> 00:18:36,686
<i>اینها ورزشکاران جوان
مجله ما هستند</i>
213
00:18:37,319 --> 00:18:40,233
<i>که اطلاعرسانی میکند، سرگرم میکند،
و خوششانسی میآورد.</i>
214
00:18:40,527 --> 00:18:42,483
جواکینو کولیتزی، معروف به آتالو:
215
00:18:42,777 --> 00:18:45,230
<i>«جنووفای زشت»،
«دندی پرحرف».</i>
216
00:18:45,569 --> 00:18:47,642
<i>جووانی موسکا:
«قلب» و «خاطرات مدرسه».</i>
217
00:18:48,693 --> 00:18:51,016
<i>ویتوریو متز:
«ایلاریوی ضد ادبی».</i>
218
00:18:51,318 --> 00:18:53,723
<i>مارچلو مارکزی:
«دچو و لوچو».</i>
219
00:18:54,193 --> 00:18:57,392
<i>ماملی باربارا:
«خانمهایی که کارشان را بلدند».</i>
220
00:18:57,859 --> 00:19:00,726
<i>استفانو وانتزینا معروف به استنو:
«هرکولی».</i>
221
00:19:01,067 --> 00:19:03,223
روجرو ماکاری: «جیجی قلدره».
222
00:19:03,692 --> 00:19:05,812
<i>انریکو د ستا:
«باکوی جادوگر».</i>
223
00:19:06,442 --> 00:19:09,109
<i>فررانته آلوارو د تورس:
«نارنجی از خوشحالی؟»</i>
224
00:19:11,692 --> 00:19:16,183
<i>فدریکو فلینی: «دبیرستان»،
«اصلاً به من گوش میدی؟»</i>
225
00:19:16,483 --> 00:19:19,018
<i>البته که گوش میدم،
رفیق فلینی.</i>
226
00:19:19,358 --> 00:19:21,810
و باید موهات رو کوتاه کنی!
227
00:19:45,147 --> 00:19:46,640
<i>- استنو...
- چی؟</i>
228
00:19:47,397 --> 00:19:49,222
<i>- الاغ!
- اینطور فکر میکنی؟</i>
229
00:19:49,730 --> 00:19:52,301
عالیه، فکر کنم خوب کار کردیم.
230
00:19:53,605 --> 00:19:55,928
<i>تو، فلینی،
میتونستی یه عنوان دیگه بگی.</i>
231
00:19:56,272 --> 00:19:59,435
<i>من فقط دو تا دارم.
چی باید میگفتم؟</i>
232
00:20:00,188 --> 00:20:03,305
<i>محال بود من
پیراهن سیاه بپوشم.</i>
233
00:20:03,896 --> 00:20:06,764
<i>درسته، ما واقعاً
یه مشت قهرمانیم.</i>
234
00:20:07,729 --> 00:20:09,270
تو این مشکل رو نداری.
235
00:20:09,562 --> 00:20:13,093
<i>به جای پیراهن سیاه،
تو فقط یه پیراهن کثیف میپوشی.</i>
236
00:20:13,479 --> 00:20:16,926
<i>- کمدین بامزه!
- برگردیم سر کار.</i>
237
00:20:21,062 --> 00:20:24,344
<i>جوانی مردانه</i>
238
00:20:25,312 --> 00:20:29,008
<i>با ارادهای رومی،
خواهیم جنگید!</i>
239
00:20:29,561 --> 00:20:32,724
<i>آن روز خواهد آمد که</i>
240
00:20:33,394 --> 00:20:36,806
<i>مادر بزرگ قهرمانان
ما را فرا خواهد خواند</i>
241
00:20:37,435 --> 00:20:40,303
<i>برای دوچه، برای ملت،
برای پادشاه.</i>
242
00:20:40,810 --> 00:20:44,257
<i>ما به شما امپراتوریای
در فراسوی دریاها خواهیم داد!</i>
243
00:20:45,268 --> 00:20:48,266
<i>آن روز خواهد آمد که</i>
244
00:20:49,143 --> 00:20:52,591
<i>مادر بزرگ قهرمانان
ما را فرا خواهد خواند.</i>
245
00:21:06,975 --> 00:21:09,012
چرا سلام رومی ندادی؟
246
00:21:11,142 --> 00:21:15,301
<i>نمیدونستم اجباریه.
من اهل سیاست نیستم.</i>
247
00:21:15,641 --> 00:21:18,390
پس چرا طبق گزارشها گفتی:
248
00:21:19,058 --> 00:21:22,754
«اگه موسولینی اینطور ادامه بده،
من دیگه نمیدونم...»
249
00:21:23,141 --> 00:21:24,420
منظورت چی بود؟
250
00:21:24,724 --> 00:21:26,963
<i>منظورت از «من دیگه نمیدونم»
چی بود؟</i>
251
00:21:27,265 --> 00:21:28,592
<i>- یه تهدید؟
- یه تهدید؟</i>
252
00:21:28,890 --> 00:21:31,508
<i>- بیاعتمادی به فاشیسم؟
- بیاعتمادی به فاشیسم؟</i>
253
00:21:31,806 --> 00:21:34,473
<i>- یا تبلیغات خرابکارانه؟
- یا تبلیغات خرابکارانه؟</i>
254
00:21:35,432 --> 00:21:39,128
<i>یادم نمیاد این حرف رو زده باشم
یا شاید گفتم...</i>
255
00:21:39,473 --> 00:21:41,096
بهم خیره شو.
256
00:21:41,556 --> 00:21:45,253
<i>شاید گفتم من دیگه نمیدونم
سیاست چطور کار میکنه.</i>
257
00:21:45,556 --> 00:21:48,009
سیگارت رو بذار زمین.
258
00:21:48,764 --> 00:21:52,094
<i>و در مورد گرامافون هم
هیچی نمیدونی؟</i>
259
00:21:53,888 --> 00:21:55,262
کدوم گرامافون؟
260
00:21:56,305 --> 00:21:58,176
خدای من، چطور یه نفر میتونه اینطور باشه...
261
00:21:58,471 --> 00:22:01,007
<i>اگه دیالوگها یادت نمیاد،
شمارهها رو بگو.</i>
262
00:22:02,263 --> 00:22:04,300
۷، ۸، ۹...
263
00:22:04,638 --> 00:22:09,129
۲۵، ۲۶، ۲۷، ۲۸، ۲۹...
264
00:22:09,554 --> 00:22:11,426
با تحقیر مداوم!
265
00:22:11,762 --> 00:22:17,758
۳۰، ۳۱، ۳۲، ۳۳، ۳۴، ۳۵!
266
00:23:10,841 --> 00:23:13,376
چه باسنهای شیرینی!
267
00:23:14,217 --> 00:23:16,539
چه زن گنده و سکسیای!
268
00:23:17,050 --> 00:23:21,374
<i>وقتی مزخرفات، جنجال
و طنز منتشر میکنی،</i>
269
00:23:21,841 --> 00:23:26,746
<i>یک حس اعتماد عمیق
بین کارکنان شکل میگیره.</i>
270
00:23:27,465 --> 00:23:30,297
و دوستیهای محکمی میتونه شکل بگیره.
271
00:23:30,590 --> 00:23:34,334
<i>مثل دوستی بین فلینی
و روجرو ماکاری</i>
272
00:23:34,714 --> 00:23:37,167
که برای رادیو هم شروع به نوشتن کرد
273
00:23:37,464 --> 00:23:39,751
و برای تئاتر.
274
00:23:40,631 --> 00:23:43,380
<i>در واقع، ما اینجا
در یک تئاتر کوچک هستیم</i>
275
00:23:43,714 --> 00:23:48,833
<i>جایی که «جرقههای عشق»
اثر مک و فِد در حال اجراست.</i>
276
00:24:16,420 --> 00:24:20,116
<i>یک فرد مسن
پیش دکتر میره و میگه</i>
277
00:24:20,419 --> 00:24:24,116
<i>«دکتر، این پام خیلی درد میکنه،
اسپاسم دارم،</i>
278
00:24:24,836 --> 00:24:26,660
درد باورنکردنی.
279
00:24:26,960 --> 00:24:28,999
دکتر، چی میتونه باشه؟
280
00:24:29,461 --> 00:24:30,740
پیریه.
281
00:24:31,044 --> 00:24:34,125
<i>ولی اون یکی پام همسن همینه
و درد نمیکنه.»</i>
282
00:24:40,335 --> 00:24:42,823
من اون قطعه رو نوشتم.
283
00:24:43,210 --> 00:24:45,165
<i>- واقعاً قشنگه.
- دوستش داری؟</i>
284
00:24:45,459 --> 00:24:47,331
روجرو هم خوبه، میدونی.
285
00:24:47,626 --> 00:24:53,161
<i>اون برای آلدو فابریتزی مینویسه،
کمدین مشهور رومی.</i>
286
00:24:54,334 --> 00:24:56,704
<i>- واقعاً؟ دوستش دارم.
- عالیه.</i>
287
00:24:59,667 --> 00:25:03,246
<i>اون یکی چطور بود؟
یکی دیگه دارم، کوتاهتره.</i>
288
00:25:03,625 --> 00:25:06,990
<i>دکتر روز بعد
برمیگرده.</i>
289
00:25:08,333 --> 00:25:12,408
<i>«خب، میبینم که
امروز خیلی بهتر سرفه میکنی.</i>
290
00:25:12,707 --> 00:25:15,491
<i>البته،
تمام شب تمرین کردم.»</i>
291
00:25:18,166 --> 00:25:20,240
<i>دو تا زن همدیگه رو میبینن،
یکی میگه: «چطوری؟»</i>
292
00:25:20,832 --> 00:25:23,534
«بد نیستم. شوهرت چطوره؟»
293
00:25:23,832 --> 00:25:25,657
<i>«شوهرم مرده.»
«خیلی متأسفم.»</i>
294
00:25:25,957 --> 00:25:28,161
<i>«و مال تو؟»
«خوبه، بزنم به تخته.»</i>
295
00:25:28,457 --> 00:25:31,205
<i>«شوهر منم به تخته زد،
تو تابوتش.»</i>
296
00:25:35,997 --> 00:25:39,078
تو واقعاً خوبی.
297
00:25:41,830 --> 00:25:45,243
<i>خانمها و آقایان،
حالا وقت نمایشه.</i>
298
00:25:45,539 --> 00:25:47,862
<i>- گمشو!
- دیگه بسه!</i>
299
00:25:52,122 --> 00:25:54,242
برو یه کاری پیدا کن!
300
00:25:57,413 --> 00:30:00,197
<i>برای سه سال
کارهای تو رو تحمل کردم.</i>
301
00:30:00,496 --> 00:30:03,363
<i>عاشق بودم
و جلوت زانو زدم.</i>
302
00:30:04,579 --> 00:30:06,983
<i>احمق بودم و ندیدم</i>
303
00:30:07,453 --> 00:30:09,658
<i>که در دنیا وجود داشت</i>
304
00:30:10,579 --> 00:30:12,534
<i>دختری با جذابیت بیشتر
و تپلتر...</i>
305
00:30:12,829 --> 00:30:14,072
تلفن با شما کار داره!
306
00:30:14,412 --> 00:30:15,952
<i>...و قلمبهتر از تو.</i>
307
00:30:16,245 --> 00:30:20,653
<i>شانست رو از دست دادی
حالا این رو بخور!</i>
308
00:30:21,203 --> 00:30:23,276
تلفن با شما کار داره!
309
00:30:23,577 --> 00:30:26,361
<i>کجا یه مردی
مثل من پیدا میکنی؟</i>
310
00:30:27,494 --> 00:30:29,283
<i>این دختری که پیدا کردم...»</i>
311
00:30:31,660 --> 00:30:33,817
چه اتفاقی داره میافته؟
312
00:30:34,202 --> 00:30:37,116
<i>- چی نوشتی؟
- تو نوشتیش.</i>
313
00:30:37,452 --> 00:30:40,652
<i>تو تصحیحش کردی.
اینجا شورش به پا کردی...</i>
314
00:30:44,034 --> 00:30:46,321
اینجا میدون تیر نیست!
315
00:30:51,242 --> 00:30:55,070
<i>این پوستین زنته،
بهش پس بده!</i>
316
00:30:56,116 --> 00:30:57,740
بریم دخترا.
317
00:30:58,159 --> 00:31:00,991
<i>بریم یا منتظر
شماره مربوط به مرد زنذلیل بمونیم؟</i>
318
00:31:01,450 --> 00:31:03,855
<i>- بریم!
- احتمالاً بهتره.</i>
319
00:31:04,158 --> 00:31:05,983
داریم میریم؟
320
00:31:06,283 --> 00:31:09,364
<i>اون شماره مرد زنذلیلی که نوشتی
حتی بدتره.</i>
321
00:31:09,699 --> 00:31:12,366
<i>- من نوشتم؟
- تو نوشتیش.</i>
322
00:31:12,699 --> 00:31:16,360
<i>دو شب پیش
کاملاً متفاوت پیش رفت.</i>
323
00:31:16,657 --> 00:31:20,318
<i>نورافکن رو روی من انداختن
و کف زدن</i>
324
00:31:20,615 --> 00:31:23,069
<i>تا به من ادای احترام کنن
که تنها تو سالن بودم.</i>
325
00:31:23,365 --> 00:31:25,605
<i>بدون شاهد،
هر چیزی میتونی بگی.</i>
326
00:31:25,907 --> 00:31:29,486
<i>- صندلیها پر بودن.
- درسته، پر از دروغگو!</i>
327
00:31:40,822 --> 00:31:43,773
<i>اسکولا به همون در
ضربه زد</i>
328
00:31:44,113 --> 00:31:45,985
<i>۸ سال بعد از فدریکو.</i>
329
00:31:46,530 --> 00:31:48,853
<i>حتی پیک هم همون بود</i>
330
00:31:49,197 --> 00:31:53,025
<i>و همون گیرههای لباس رو
روی شلوارش داشت.</i>
331
00:31:53,655 --> 00:31:54,482
رئیس؟
332
00:31:54,518 --> 00:31:55,310
رئیس؟
333
00:31:58,529 --> 00:32:00,733
یه پسری اینجاست به اسم «اسکوئولا».
334
00:32:11,361 --> 00:32:12,771
سلام.
335
00:32:13,070 --> 00:32:14,812
کروات شیکیه!
336
00:32:17,445 --> 00:32:19,518
<i>- چند سالته؟
- شونزده.</i>
337
00:32:21,153 --> 00:32:23,819
<i>- درس میخونی؟
- دبیرستان میرم.</i>
338
00:32:25,152 --> 00:32:27,819
ما یه ستون با همین عنوان داشتیم.
339
00:32:28,110 --> 00:32:30,231
<i>- بله، میدونم.
- میدونی؟</i>
340
00:32:31,027 --> 00:32:33,479
<i>- فلینی مینوشتش.
- بله، میدونم.</i>
341
00:32:33,776 --> 00:32:36,645
<i>- اونم میدونی.
- هیچ شمارهای رو از دست نمیدادم.</i>
342
00:32:37,069 --> 00:32:42,935
<i>پس اینم میدونی که داریم کار میکنیم
تا «مارک آئورلیو» رو دوباره زنده کنیم.</i>
343
00:32:44,401 --> 00:32:46,273
بعد از پنج سال سکوت
344
00:32:46,609 --> 00:32:50,188
<i>داریم برش میگردونیم
به خوانندههامون.</i>
345
00:32:50,484 --> 00:32:52,557
<i>اینم میدونی.
خوبه!</i>
346
00:32:52,942 --> 00:32:57,065
<i>تو واقعاً میتونی اینجا رشد کنی.
نشونم بده چی داری.</i>
347
00:33:09,399 --> 00:33:11,852
«برخورد کوتاه»
348
00:33:15,940 --> 00:33:17,978
«لبخند بزنید، لطفاً»
349
00:33:19,856 --> 00:33:22,012
این بامزه است.
350
00:33:26,107 --> 00:33:28,512
«روانبین: شما یک بوکسور هستید»
351
00:33:30,981 --> 00:33:33,730
اینم خیلی بامزه است.
352
00:33:36,856 --> 00:33:38,597
بله؟
353
00:33:39,230 --> 00:33:41,470
سلام، چطوری؟
354
00:33:42,480 --> 00:33:44,766
خوبم، خوبم، بله.
355
00:33:47,021 --> 00:33:49,012
یه لحظه.
356
00:33:49,896 --> 00:33:51,934
ماکاری!
357
00:33:52,438 --> 00:33:54,926
وصلتون میکنم به سرپرست نویسندگانمون.
358
00:33:56,563 --> 00:33:57,806
رئیس؟
359
00:33:58,104 --> 00:34:01,137
<i>این ورزشکار جوان
چند تا طراحی آورده.</i>
360
00:34:01,479 --> 00:34:03,268
هواش رو داشته باش.
361
00:34:04,395 --> 00:34:06,267
در...
362
00:34:08,145 --> 00:34:10,100
بله، عزیزم.
363
00:34:11,519 --> 00:34:13,806
<i>تو زنگ میزنی، بعد نمیزنی...
من هیچوقت نمیدونم!</i>
364
00:34:18,020 --> 00:34:20,804
برو پیش ماکاری!
365
00:34:26,685 --> 00:34:28,592
بیا اینجا...
366
00:34:30,060 --> 00:34:33,840
<i>همونطور که میبینید،
یه تماس کاری داشت.</i>
367
00:34:35,684 --> 00:34:37,888
طراح خوبی هستی.
368
00:34:42,226 --> 00:34:44,928
<i>- سبک استاینبرگ.
- ای کاش!</i>
369
00:34:45,559 --> 00:34:48,130
من حتی نمیتونم یه مداد دستم بگیرم.
370
00:34:48,476 --> 00:34:52,303
<i>ولی با قلم خوبی.
ما رو میخندونی، به گریه میاندازی...</i>
371
00:34:52,642 --> 00:34:55,639
<i>من اطلاعرسانی میکنم و خوششانسی میارم.
مینویسی؟</i>
372
00:34:56,975 --> 00:34:58,384
سعی میکنم.
373
00:34:58,683 --> 00:35:03,589
<i>من یه داستان دنبالهدار دارم.
«ماجراهای خانه ما».</i>
374
00:35:04,016 --> 00:35:07,180
<i>به جای «ماجراهای
کازانوا». ایده قشنگیه.</i>
375
00:35:07,766 --> 00:35:08,963
در مورد چیه؟
376
00:35:09,308 --> 00:35:14,178
<i>یه خانواده که سر ناهار نشستن
و پدر فقط از کلیشهها استفاده میکنه.</i>
377
00:35:15,432 --> 00:35:17,422
این خونه هتل نیست،
378
00:35:17,723 --> 00:35:21,799
<i>وقتی همسن اونا بود پیاده میرفت،
دوچرخهای در کار نبود،</i>
379
00:35:22,098 --> 00:35:25,380
<i>به پدر و مادرش
احترام میذاشت...</i>
380
00:35:26,014 --> 00:35:27,839
خوبه، بیارش.
381
00:35:28,139 --> 00:35:33,046
<i>جلسه کارکنان هر سهشنبه
و جمعه از ساعت ۱۰ تا ۲.</i>
382
00:35:33,806 --> 00:35:35,761
با مدرسه چطور کنار میای؟
383
00:35:36,056 --> 00:35:38,295
<i>مدرسه من نزدیک
سانتا ماریا ماجوره است.</i>
384
00:35:38,597 --> 00:35:41,630
<i>ساعت ۱۲:۳۰ تعطیل میشم
و میتونم ده دقیقهای اینجا باشم.</i>
385
00:35:42,222 --> 00:35:45,303
<i>شبا من تو چاپخونهام.
تو هم میتونی بیای.</i>
386
00:35:45,638 --> 00:35:47,427
حتماً.
387
00:35:55,013 --> 00:35:58,508
<i>- تو توش تف کردی! اعتراف کن!
- من؟ من حتی تفم نمیکنم!</i>
388
00:36:03,429 --> 00:36:04,590
باورت میشه؟
389
00:36:04,887 --> 00:36:08,962
<i>این مرد جوان در احیای
«مارک آئورلیو» نقش داشت</i>
390
00:36:09,261 --> 00:36:12,378
<i>و در نوشتن اولین شماره
نسخه جدید...</i>
391
00:36:12,719 --> 00:36:14,046
میتونی کمکم کنی؟
392
00:36:14,344 --> 00:36:18,633
<i>...که در ۱۶ مارس ۱۹۴۸
روی دکهها خواهد بود،</i>
393
00:36:18,969 --> 00:36:21,209
در آستانه انتخابات
394
00:36:21,511 --> 00:36:24,841
<i>که شاهد شکست
جبهه سوسیالیست و کمونیست خواهد بود</i>
395
00:36:25,136 --> 00:36:28,501
<i>و پیروزی قاطع
دموکراتهای مسیحی.</i>
396
00:32:43,800 --> 00:32:47,462
<i>یه «جوهر سوخته» میخوام
باید کلمات آتشین بنویسم.</i>
397
00:32:47,842 --> 00:32:49,632
متز اینجاست!
398
00:32:49,925 --> 00:32:52,414
<i>این دفعه حتی
یه شانسبیار هم داریم.</i>
399
00:32:52,758 --> 00:32:55,211
اون اسکلاست، داره با ما کار میکنه.
400
00:32:55,550 --> 00:32:57,256
اسمت اسکلاست؟
401
00:32:57,675 --> 00:33:00,625
اینم یه آهنگ با ملودی «لولا».
402
00:33:00,966 --> 00:33:03,501
<i>اسکلا،
تو مدرسه چی یاد میگیری؟</i>
403
00:33:04,091 --> 00:33:07,705
<i>تو هیچی از
چارلستون نمیدونی.</i>
404
00:33:08,673 --> 00:33:12,122
<i>تو هیچی از
تورمنتون نمیدونی!</i>
405
00:33:12,507 --> 00:33:15,174
<i>تورمنتون یه جوکه،
یه کلمهاس که تکرار میشه.</i>
406
00:33:15,465 --> 00:33:16,874
قرار بامزه باشه.
407
00:33:17,173 --> 00:33:19,626
<i>نمیتونی تورمنتون رو
به جای چارلستون استفاده کنی.</i>
408
00:33:19,923 --> 00:33:22,127
<i>چرا؟
تعداد هجاهاشون یکیه.</i>
409
00:33:23,006 --> 00:33:25,755
<i>ولی تو از قبل
لولا رو به اسکلا تغییر دادی.</i>
410
00:33:26,047 --> 00:33:28,583
<i>در بازیهای کلامی،
فقط میتونی یه چیز رو عوض کنی.</i>
411
00:33:29,172 --> 00:33:32,454
<i>باید تصمیم بگیری:
لولا یا چارلستون.</i>
412
00:33:32,838 --> 00:33:34,497
لولا رو نگه دار، به من اعتماد کن.
413
00:33:34,797 --> 00:33:38,328
<i>مگه یه بار ننوشتی:
کی داشته چین رو «رک» میکرده؟</i>
414
00:33:38,630 --> 00:33:40,751
اون دو تا تغییر داشت.
415
00:33:41,047 --> 00:33:43,713
<i>میتونیم اون رو به حساب
جایزه ویژه بذاریم.</i>
416
00:33:44,005 --> 00:33:46,042
تو همیشه کار خودت رو میکنی.
417
00:33:47,379 --> 00:33:50,294
<i>ورزشکاران جوان،
تا کجا پیش رفتید؟</i>
418
00:33:51,587 --> 00:33:53,542
همین الان با مدیر صحبت کردم
419
00:33:53,879 --> 00:33:56,711
<i>و در مورد قیمت نسخه
تصمیم گرفتن: ۲۰ لیر.</i>
420
00:33:57,045 --> 00:34:01,169
<i>کی اینقدر پول میده!
قبلاً ۶۰ سنت بود!</i>
421
00:34:01,462 --> 00:34:03,867
<i>پنج سال پیش.
در این بین یه جنگ شده.</i>
422
00:34:04,212 --> 00:34:08,122
<i>- واقعاً؟ آتالو متوجه نشد.
- ایدهای برای وسط صفحه دارید؟</i>
423
00:34:08,711 --> 00:34:12,041
<i>بله، ماکاریو با
رقاصهاش مصاحبه کرد.</i>
424
00:34:12,378 --> 00:34:15,541
<i>«و شما، آقای ماکاریو،
تو انتخابات بعدی نیستید؟</i>
425
00:34:16,044 --> 00:34:18,958
نه، من از قبل روی صحنه نقش یه دلقک رو بازی میکنم.»
426
00:34:19,252 --> 00:34:22,084
<i>- من رقاصها رو میکشم.
- نه، زیادی صریحه.</i>
427
00:34:22,585 --> 00:34:23,960
ظریفه.
428
00:34:24,252 --> 00:34:27,285
<i>بیخیال، تو فیلم «پسر طلایی غرب»
ازش استفاده میکنیم.</i>
429
00:34:28,335 --> 00:34:31,498
<i>دیالوگها رو از مجله برای
فیلمنامههات میدزدی؟</i>
430
00:34:31,793 --> 00:34:34,079
<i>- نه.
- اونها دیالوگهای منن!</i>
431
00:34:34,418 --> 00:34:37,120
<i>بله، ولی تو «دو یتیم»،
توتو دیالوگهای من رو میگه.</i>
432
00:34:37,626 --> 00:34:39,332
اغراق نکن!
433
00:34:39,959 --> 00:34:42,412
<i>الان داری چند تا فیلمنامه
مینویسی، ده تا؟</i>
434
00:34:42,750 --> 00:34:46,411
حداکثر چهار تا... شش تا.
435
00:34:47,959 --> 00:34:50,957
<i>متز و مارکزی
دو تا فیلمنامهنویس اصلی هستن</i>
436
00:34:51,250 --> 00:34:55,539
<i>برای فیلمهای کمدی ایتالیایی،
اونها با هم برای</i>
437
00:34:55,833 --> 00:35:00,324
<i>ماکاریو، توتو،
نینو تارانتو، والتر کیاری مینویسن...</i>
438
00:35:01,166 --> 00:35:04,946
<i>به زودی اسکولا رو به عنوان
سایهنویسشون استخدام میکنن.</i>
439
00:35:05,249 --> 00:35:06,871
یک همکار بینام و نشان
440
00:35:07,165 --> 00:35:11,822
<i>که وظیفهاش اضافه کردن دیالوگ،
شوخی و جوک به فیلمهاشونه:</i>
441
00:35:12,123 --> 00:35:16,413
<i>«توتو تارزان»، «توتو شیخ»،
«توتو لومکو»، و غیره.</i>
442
00:35:17,540 --> 00:35:20,491
مثل کاری که با فلینی جوان کردن،
443
00:35:20,790 --> 00:35:23,657
<i>که سایهنویسشون
در فیلمهای ماکاریو بود:</i>
444
00:35:23,956 --> 00:35:26,788
<i>«لو ودی کومه سی»،
«ایمپوتاتو آلزاتوی»،</i>
445
00:35:27,289 --> 00:35:29,742
«ایل پیراتا سونو لو!»...
446
00:35:31,788 --> 00:35:35,947
<i>آجه و اسکارپلی هم
حالا تو «مارک آئورلیو» کار میکنن.</i>
447
00:35:36,913 --> 00:35:41,452
<i>اونها هم برای متز و مارکزی
سایهنویسی میکردن.</i>
448
00:35:47,288 --> 00:35:49,195
ایده دیگهای نیست؟
449
00:35:50,371 --> 00:35:55,407
<i>یه مرد ایتالیایی معمولی هست،
فقیر و ناامید،</i>
450
00:35:56,328 --> 00:36:00,452
<i>که روی زمین جلوی پوسترها،
نوشتهها، توهینها نشسته،</i>
451
00:36:00,745 --> 00:36:03,364
<i>آدمای بوگندو،
جاکشها، فحشها، وحشیها،</i>
452
00:36:03,662 --> 00:36:06,659
<i>قیمتهای گزاف،
کفش ۱۲٬۰۰۰ لیری...</i>
453
00:36:06,953 --> 00:36:09,406
<i>بعد مارکوس اورلیوس
سوار بر اسب از راه میرسه.</i>
454
00:36:10,119 --> 00:36:13,070
به اون ایتالیایی نگاه میکنه و میگه:
455
00:36:13,577 --> 00:36:16,148
<i>خندوندن اینا
حالا دیگه آسون نخواهد بود!</i>
456
00:36:16,619 --> 00:36:18,111
قشنگه!
457
00:36:20,827 --> 00:36:24,322
<i>- این چی میگه؟
- نه، این به اندازه کافی خوب نیست.</i>
458
00:36:24,618 --> 00:36:26,075
بخونش، بخونش.
459
00:36:26,368 --> 00:36:30,409
یه پسر داره خانوادهاش رو صدا میزنه:
460
00:36:31,035 --> 00:36:34,234
<i>بیاین ببینین پدربزرگ
آخرین قدمهاش رو برمیداره!</i>
461
00:36:35,909 --> 00:36:39,109
<i>- قشنگه، ولی زیادی تلخه.
- من دوستش دارم. من میکشمش.</i>
462
00:36:39,867 --> 00:36:42,106
<i>کارتون وسط صفحه باید مربوط به
امور جاری باشه.</i>
463
00:36:42,908 --> 00:36:47,364
<i>من به یه «دندی پرحرف»
و یه «جنووفای زشت» احتیاج دارم.</i>
464
00:36:47,783 --> 00:36:49,655
من یه ایده برای دندی دارم.
465
00:36:50,574 --> 00:36:53,324
خودش نمینویسشون؟
466
00:36:53,617 --> 00:36:55,572
اون؟ نگاهش کردی؟
467
00:36:55,866 --> 00:36:57,240
فقط به دست انداختن ادامه بده...
468
00:36:57,533 --> 00:36:58,907
دندی پرحرف میگه:
469
00:36:59,241 --> 00:37:01,527
<i>«دیشب تو اپرا
«تراویاتا» رو دیدم.»</i>
470
00:37:01,824 --> 00:37:04,656
<i>اون رو میبینیم که داره از سوراخ کلید
یه هتل نگاه میکنه</i>
471
00:37:04,949 --> 00:37:07,946
<i>و یه فاحشه رو تماشا میکنه که
مشغول انجام وظایفشه.</i>
472
00:37:08,657 --> 00:37:11,690
- بامزه نیست. بچهگانه است.
- نه، نه، خوبه.
473
00:37:11,990 --> 00:37:15,520
<i>بعد یه کارتون اضافه میکنم:
«عجله کن، نمیتونی تمام شب طولش بدی.»</i>
474
00:37:15,947 --> 00:37:18,104
من یه جنووفای خیلی زشت دارم.
475
00:37:18,615 --> 00:37:20,273
جنووفا زشته.
476
00:37:20,698 --> 00:37:23,364
نه، منظورم اینه که جوکه زشته!
477
00:37:23,823 --> 00:37:29,107
<i>جنووفا میگه: «عزیزم، اتاقهای من
تو خونه جدیدمون چطور خواهد بود؟»</i>
478
00:37:29,447 --> 00:37:32,563
<i>- اون میگه: «اتاقهای گاز!»
- من این رو برمیدارم.</i>
479
00:37:33,613 --> 00:37:35,650
<i>- من یه «باکوی جادوگر» دارم.
- باشه.</i>
480
00:37:35,946 --> 00:37:39,809
<i>شوهر به زن میگه:
«من رو با افکارم تنها بذار.»</i>
481
00:37:40,237 --> 00:37:43,106
<i>بعد باکوی جادوگر افکارش رو
قابل مشاهده میکنه:</i>
482
00:37:43,613 --> 00:37:46,397
<i>...یه جمعیت از زنان برهنه.
- خوبه.</i>
483
00:37:47,321 --> 00:37:48,897
حله!
484
00:37:49,904 --> 00:37:53,897
<i>عنوان: بازگشت.
سرمقاله شماره اول.</i>
485
00:37:54,195 --> 00:37:56,269
بهم بگو زیادی شعاریه یا نه.
486
00:37:58,945 --> 00:38:02,772
<i>«ما دوباره برگشتیم. مصمم
به گفتن حقیقت به هر قیمتی،</i>
487
00:38:03,153 --> 00:38:06,151
<i>برای دفاع از شهروند معمولی،
برای به رسمیت شناختن حقوق کارگران،</i>
488
00:38:06,445 --> 00:38:09,312
<i>برای حمایت از کشاورز
و بالاخره بهش بگیم</i>
489
00:38:09,611 --> 00:38:12,395
که پنیر با گلابی چقدر خوب میشه.»
490
00:38:28,817 --> 00:38:31,686
<i>فدریکوئه!
بیاین ماشینی که گرفته رو ببینین!</i>
491
00:38:32,568 --> 00:38:36,312
<i>- فدریکو! لعنت بهت!
- ببین کی از دنیای مردهها برگشته!</i>
492
00:38:36,817 --> 00:38:40,976
<i>- پولدار شدی!
- اینو از کجا خریدی؟</i>
493
00:38:41,317 --> 00:38:43,603
بیاین پایین تا یه دوری بزنیم.
494
00:38:44,108 --> 00:38:45,649
بزن بریم!
495
00:39:01,524 --> 00:39:02,851
هی، رفیق!
496
00:39:05,649 --> 00:39:07,224
قشنگه، ماشینو نگاه کن.
497
00:39:09,523 --> 00:39:12,190
<i>- همهمون جا میشیم؟
- اینجا یه اتاق نشیمن داره!</i>
498
00:39:12,523 --> 00:39:14,181
اتاق خوابش کجاست؟
499
00:39:14,481 --> 00:39:16,353
من رو ببر ویا مرولانا ۷۸.
500
00:39:16,689 --> 00:39:19,177
باید تاکسیدو میپوشیدم.
501
00:39:21,981 --> 00:39:23,723
اون ماشینو دنبال کن، سریع!
502
00:39:24,106 --> 00:39:27,553
<i>این سالن تئاتر ۵ افسانهای
در چینه-چیتا است.</i>
503
00:39:28,189 --> 00:39:32,478
<i>خانه فلینی، جایی که تمام
بزرگترین فیلمهایش فیلمبرداری شد.</i>
504
00:39:32,938 --> 00:39:34,347
<i>تقریباً همه.</i>
505
00:39:34,646 --> 00:39:37,395
<i>در این تئاتر، استاد
شهرها ساخت،</i>
506
00:39:37,813 --> 00:39:40,810
<i>ایستگاههای قطار، دریاهای طوفانی...</i>
507
00:39:41,354 --> 00:39:45,893
<i>و میلیونها بیننده را
در سراسر جهان مجذوب کرد</i>
508
00:39:48,271 --> 00:39:50,676
با فلینی یه دوری نمیزنی؟
509
00:39:51,021 --> 00:39:54,884
<i>نه، نمیشناسمش.
ولی آدم خوبیه.</i>
510
00:39:55,478 --> 00:39:57,599
حالا وارد سینما شده...
511
00:39:58,853 --> 01:00:01,767
<i>بعد از این اولین برخورد
از راه دور،</i>
512
01:00:02,269 --> 01:00:06,179
<i>مسیرهای فلینی و اسکولا
دوباره به هم خواهد رسید.</i>
513
01:00:06,769 --> 01:00:12,268
<i>شاید فدریکو از پیدا کردن
برخی شباهتها لذت میبرد</i>
514
01:00:12,727 --> 01:00:16,258
<i>از تاریخ زندگیاش
در این مرد جوان خوب.</i>
515
01:00:16,685 --> 01:00:20,548
<i>فلینی در ۱۹ سالگی
از ریمینی به رم رسید</i>
516
01:00:21,060 --> 01:00:24,093
<i>و اسکولا در پنج سالگی
از ترویکو آمد.</i>
517
00:40:24,434 --> 00:40:27,598
هر دو به طراحی علاقه داشتند،
518
00:40:27,892 --> 00:40:30,132
فیگورها و کارتونها.
519
00:40:30,600 --> 00:40:32,840
<i>هر دو با
کتابهای کمیک یکسانی بزرگ شدند:</i>
520
00:40:33,142 --> 00:40:37,432
<i>فلیکس گربه، بچههای کاتزنجمر،
بزرگ کردن پدر،</i>
521
00:40:38,059 --> 00:40:39,599
پروفسور لامبیکی...
522
00:40:39,892 --> 00:40:41,847
خب، نمیتونم همهشون رو لیست کنم.
523
00:40:42,767 --> 00:40:46,547
اونها همچنین در... مشترک بودند.
524
00:40:47,808 --> 00:40:52,927
<i>یک اجتناب وسواسگونه
از تمام فعالیتهای بدنی:</i>
525
00:40:53,224 --> 00:40:56,257
<i>هیچکدومشون هرگز
به توپ فوتبال لگد نزدن،</i>
526
00:40:56,557 --> 00:40:59,092
<i>به یه قهرمانی
علاقهمند نبودن،</i>
527
00:40:59,390 --> 00:41:01,346
و شنا هم بلد نبودن.
528
00:41:01,641 --> 00:41:03,927
<i>این برای فدریکو که
کنار دریا بزرگ شده بود، بدتر بود</i>
529
00:41:04,224 --> 00:41:09,759
<i>تا برای اتوره که در ۱۱۰۰ متری
بالاتر از سطح دریا به دنیا اومده بود،</i>
530
00:41:11,556 --> 00:41:15,419
<i>بلندترین نقطه
آپنین در کامپانیا.</i>
531
00:41:15,764 --> 00:41:20,919
<i>و هر دو دوستای خوبی
با روجرو ماکاری بودن</i>
532
00:41:21,430 --> 00:41:24,879
که اسکولا بعداً باهاش
شریک کاری میشد،
533
00:41:25,181 --> 00:41:27,550
و با هم ۷۰ فیلمنامه نوشتن
534
00:41:27,889 --> 00:41:31,503
<i>برای کارگردانانی مثل
ماتولی، استنو، زامپا،</i>
535
00:41:31,847 --> 00:41:34,300
ریزی، پیترانجلی...
536
00:41:34,888 --> 00:41:40,588
<i>اینجا اتوره، فدریکو
و روجرو در یک بار، آخر شب هستن.</i>
537
00:41:42,387 --> 00:41:46,463
<i>امروز صبح با آلبرتو
تو رادیو بودم.</i>
538
00:41:46,803 --> 00:41:49,885
<i>برنامه ویتوریو ولترونی.
میگه شما رو خوب میشناسه.</i>
539
00:41:50,387 --> 00:41:53,966
<i>البته... ویتوریو.
از «چیکو و رالینا» با جولیتا.</i>
540
00:41:54,637 --> 00:41:55,964
براش چی بردی؟
541
00:41:56,762 --> 00:41:58,586
قطعه طنز آلبرتو سوردی.
542
00:41:58,886 --> 00:42:02,216
<i>- بامزه است؟ همونطور که متز همیشه میپرسه.
- امیدوارم.</i>
543
00:42:03,094 --> 00:42:07,040
<i>منم همینطور، میخوام آلبرتو
تو «شیخ سفید» بازی کنه.</i>
544
00:42:08,094 --> 00:42:12,750
<i>ولی تهیهکننده نمیخوادش،
میگه بامزه نیست.</i>
545
00:42:13,051 --> 00:42:16,418
<i>خوبه که داری سینما کار میکنی،
نوشتن بهت نمیاد.</i>
546
00:42:16,719 --> 00:42:19,633
به این نقد از
«چراغهای واریته» گوش کن.
547
00:42:20,510 --> 00:42:21,919
بفرما.
548
00:42:23,676 --> 00:42:27,504
«بد نوشته شده توسط فدریکو فلینی،
که حتی با آمیدئی هم نوشت
549
00:42:27,801 --> 00:42:30,206
«رم، شهر بیدفاع»
و «پاییزا» برای روسلینی،
550
00:42:30,550 --> 00:42:35,124
<i>این فیلم لاتوادا این حس رو میده
که بداهه ساخته شده».</i>
551
00:42:35,425 --> 00:42:38,043
داری از خودت در میاری.
552
00:42:38,425 --> 00:42:41,376
<i>اسم من فدریکو نیست.
بیا، بخونش.</i>
553
00:42:41,717 --> 00:42:43,837
این یارو کیه؟
554
00:42:46,050 --> 00:42:47,791
اوه! لانوچیتا...
555
00:42:48,174 --> 00:42:50,082
همونی که تحسین کرد
556
00:42:50,383 --> 00:42:53,250
<i>«زندگی سگی» استنو و مونیچلی
رو هفته پیش.</i>
557
00:42:53,549 --> 00:42:55,504
فیلمنامه از روجرو ماکاری.
558
00:42:55,799 --> 00:42:57,754
نمک رو زخمم نپاش، اتوره...
559
00:42:58,048 --> 00:43:02,172
<i>نمیپاشم.
موفقیت تو گیشه هیچی رو ثابت نمیکنه.</i>
560
00:43:02,756 --> 00:43:04,499
ولی برات پول میسازه.
561
00:43:04,840 --> 00:43:08,454
<i>حالا که تو گیشه موفق بودی،
برو صورتحساب رو پرداخت کن.</i>
562
00:43:08,923 --> 00:43:11,376
طبق معمول! دارم میرم...
563
00:43:11,673 --> 00:43:13,082
برو، برو...
564
00:43:15,214 --> 00:43:18,046
<i>اون صورتحساب رو پرداخت میکنه
تا بتونه مخ صندوقدار رو بزنه.</i>
565
00:43:18,380 --> 00:43:20,667
به خاطر همینه که همیشه ما رو میاره اینجا.
566
00:43:20,964 --> 00:43:23,831
<i>به محض اینکه اون بره،
اونم میگه خستهاس</i>
567
00:43:24,130 --> 00:43:27,495
<i>و باید بره،
بعد تو ویا بیسولاتی منتظر میمونه</i>
568
00:43:27,838 --> 00:43:30,125
و اون رو تا خونهاش میرسونه...
569
00:43:32,088 --> 00:43:35,418
<i>خب در مورد قطعه
آلبرتو سوردی بهم بگو.</i>
570
00:43:35,713 --> 00:43:39,788
<i>«کنتس کلارای مشاور خانواده»
رو میشناسی</i>
571
00:43:40,129 --> 00:43:42,001
و «ستون مشاوره ماریا پیا»؟
572
00:43:42,337 --> 00:43:46,496
<i>داریم یه پارودی میسازیم.
کنت کلارو و ماریو ریو.</i>
573
00:43:46,962 --> 00:43:49,367
آلبرتو داره نقش یه بازنده رقتانگیز رو بازی میکنه
574
00:43:49,711 --> 00:43:53,409
<i>که سعی میکنه هر بار
سر تماسگیرندههاش رو کلاه بذاره...</i>
575
00:43:53,754 --> 00:43:56,242
<i>- من دارم میرم. شب بخیر.
- شب بخیر.</i>
576
00:43:57,670 --> 00:44:01,165
<i>... با دزدیدن ارثیهشون،
یه ژاکت یا یه قرص نون.</i>
577
00:44:01,461 --> 00:44:03,582
قشنگه!
578
00:44:07,294 --> 00:44:09,331
خب، من رفتم.
579
00:44:10,127 --> 00:44:12,117
فردا ساعت ۴ خونه من میبینمت.
580
00:44:12,460 --> 00:44:14,829
<i>- سر وقت، فهمیدی؟
- من همیشه سر وقتم.</i>
581
00:44:15,126 --> 00:44:17,449
<i>چرا؟
با هم چی مینویسید؟</i>
582
00:44:17,793 --> 00:44:19,701
<i>یه فیلم برای ماتولی.
شب بخیر.</i>
583
00:44:20,002 --> 00:44:22,750
<i>- بامزه است؟ بهم بگو.
- تو در موردش بهش بگو.</i>
584
00:44:24,001 --> 00:44:26,122
«دو شب با کلئوپاترا»،
585
00:44:26,418 --> 00:44:29,783
<i>کمدی تاریخی خیالی
با سوردی و سوفیا لورن.</i>
586
00:44:30,084 --> 00:44:31,114
شب بخیر.
587
00:44:31,417 --> 00:44:33,573
<i>نرو.
چه عجلهایه؟</i>
588
00:44:34,208 --> 00:44:36,412
<i>عجلهای نیست.
شب بخیر.</i>
589
00:44:41,291 --> 00:44:44,325
<i>منم دارم میرم خونه.
فردا امتحان حقوق دارم.</i>
590
00:44:44,625 --> 00:44:49,116
<i>من میرسونمت، تا بتونی
در مورد مجله بهم بگی.</i>
591
00:44:49,874 --> 00:44:51,865
جلسات چطورن؟ و متز؟
592
00:44:52,207 --> 00:44:56,699
<i>- همهچیز همیشه ایده اون بود...
- همیشه برای وسط صفحه میجنگید...</i>
593
00:44:56,998 --> 00:45:01,241
<i>فلینی عاشق رانندگی بود
و بیخوابیاش رو درمان میکرد</i>
594
00:45:01,665 --> 00:45:05,705
<i>با بیرون بردن دوستاش
به نوبت برای رانندگیهای شبانه:</i>
595
00:45:05,997 --> 00:45:08,700
آدمرباییهای واقعی و امتحانشده.
596
00:45:08,998 --> 00:45:13,536
<i>آدمای مست، دروغگوهای قهار،
شاهزادههای خلعشده رو سوار میکرد،</i>
597
00:45:13,873 --> 00:45:16,361
و حتی چند تا زن خیابانی...
598
00:45:16,664 --> 00:45:20,871
<i>از روی کنجکاوی، از روی
عشقی غیرقابل کنترل به زندگی.</i>
599
00:45:21,205 --> 00:45:25,743
<i>و با او، اون ماشین به
یک اتاق اعتراف تبدیل میشد.</i>
600
00:45:26,538 --> 00:45:28,943
زندگی یه جشنه، دوست داشت بگه،
601
00:45:29,371 --> 00:45:34,076
<i>پس چرا هر لحظه رو
مثل یه جشن زندگی نکنیم؟</i>
602
00:45:42,704 --> 00:45:44,445
سلام، عزیزم.
603
00:45:50,703 --> 00:45:52,610
دنبال من میگردی؟
604
00:45:53,494 --> 00:45:55,780
همراه میخوای؟
605
00:46:15,576 --> 00:46:17,483
هنوزم این وقت شب رانندگی میکنی؟
606
00:46:17,784 --> 00:46:21,149
<i>فقط یه رانندگی شبانه.
دوست داری همراهی کنی؟</i>
607
00:46:21,450 --> 00:46:24,532
- تا وقتی که پولش رو بدی.
- البته!
608
00:46:27,576 --> 00:46:32,528
<i>من با این دو تا آقا میرم،
شب رو با کلاس تموم میکنم!</i>
609
00:46:32,825 --> 00:46:34,981
<i>فردا بهت زنگ میزنم.
شب بخیر.</i>
610
00:46:35,325 --> 00:46:37,813
<i>- خداحافظ.
- خداحافظ، مونالیزا...</i>
611
00:46:42,491 --> 00:46:44,316
عصر بخیر.
612
00:46:57,990 --> 00:46:59,566
شانس آوردی.
613
00:47:00,823 --> 00:47:04,947
<i>امشب شب آخر منه.
خداحافظی من با این کاره.</i>
614
00:47:05,239 --> 00:47:08,272
<i>و چرا اینقدر زود
بازنشسته میشی؟</i>
615
00:47:08,905 --> 00:47:12,603
ممنون که گفتی «زود»...
دارم به سنیگالیا نقل مکان میکنم.
616
00:47:12,906 --> 00:47:16,401
<i>رم استرسزاست. زیادی مرغ دریایی داره.
زیادی از همهچیز.</i>
617
00:47:16,697 --> 00:47:19,860
<i>من و اسکار داریم
یه خونه کوچیک میخریم...</i>
618
00:47:22,155 --> 00:47:26,065
<i>چند شب پیش هم یه زوج
من رو سوار کردن.</i>
619
00:47:26,696 --> 00:47:30,144
<i>دو تا اشرافزاده بودن
تو یه بحران وجودی.</i>
620
00:47:30,487 --> 00:47:33,271
ماشینشون به بزرگی یه خونه بود.
621
00:47:34,529 --> 00:47:38,357
<i>اون خیلی شیک بود،
یه لباس شubert.</i>
622
00:47:39,446 --> 00:47:43,107
<i>فکر کردم یه سکس سهنفره میخوان
ولی وقتی رسیدیم خونه من،</i>
623
00:47:43,404 --> 00:47:46,070
<i>شروع کردم به قهوه درست کردن براشون
و اونها رفتن تو اتاق خواب.</i>
624
00:47:46,820 --> 00:47:50,600
<i>اونها تجربه سکس کردن تو
تخت یه فاحشه رو میخواستن.</i>
625
00:47:51,778 --> 00:47:56,186
<i>من یه جورایی روانشناسم،
حتی ۲ ماه هم تراپی رفتم.</i>
626
00:47:58,944 --> 00:48:02,025
<i>و شما دو نفر...
من از قبل فهمیدم.</i>
627
00:48:02,944 --> 00:48:06,107
<i>شما دو تا روشنفکرید
که دنبال الهام میگردید...</i>
628
00:48:07,110 --> 00:48:11,234
<i>به هر حال، دو ساعت و اونها
اجاره این ماهم رو پرداخت کردن.</i>
629
00:48:11,651 --> 00:48:14,318
من کاملاً بیپول بودم
630
00:48:14,609 --> 00:48:18,768
<i>بعد از اینکه اسکار رو فرستادم
تا پول سند رو تو آنکونا پرداخت کنه.</i>
631
00:48:20,317 --> 00:48:22,521
<i>سه اتاق خواب،
دو تا حموم، یه باغ،</i>
632
00:48:22,817 --> 00:48:25,981
<i>و یه فواره با یه دلفین
که آب ازش بیرون میپاشه.</i>
633
00:48:26,276 --> 00:48:28,183
درست همونطور که همیشه رویاش رو داشتم.
634
00:48:28,692 --> 00:48:32,104
<i>- چه رویایی داشتی؟
- یه خونه با منظره دریا.</i>
635
00:48:32,775 --> 00:48:37,598
<i>من اونجا با اسکار
و یه عالمه بچه زندگی میکردم.</i>
636
00:48:39,399 --> 00:48:42,480
<i>ولی شبیه اسکار نبودن،
همهشون بلوند بودن.</i>
637
00:48:42,774 --> 00:48:47,312
بیشتر شبیه دویلیو بودن، دوست پسر
قبلیم، که من رو ول کرد.
638
00:48:49,065 --> 00:48:50,606
بیخیال.
639
00:48:50,982 --> 00:48:53,222
رویای قشنگی بود! زیاد رویا میبینی؟
640
00:48:53,649 --> 00:48:55,723
همیشه، ولی هیچوقت یادم نمیمونن.
641
00:48:56,149 --> 00:48:58,056
فوراً یادداشتشون کن.
642
00:48:58,690 --> 00:49:01,641
من حتی ازشون نقاشیهای کوچیک هم میکشم.
643
00:49:01,940 --> 00:49:03,480
درسته.
644
00:49:09,272 --> 00:49:12,933
<i>داشتم در مورد چی حرف میزدم؟
سند خونه.</i>
645
00:49:13,230 --> 00:49:16,229
خودم میرفتم امضاش کنم،
646
00:49:16,522 --> 00:49:18,347
ولی نمیخواستم کارم رو از دست بدم.
647
00:49:18,689 --> 00:49:22,303
<i>پس تمام پساندازم رو برداشتم
و دادم به اسکار.</i>
648
00:49:24,355 --> 00:49:27,103
<i>قرار بود سهشنبه برگرده.
امروز چیه؟</i>
649
00:49:27,396 --> 00:49:29,221
جمعه.
650
00:49:30,646 --> 00:49:32,766
حتماً اتفاقی افتاده.
651
00:49:33,937 --> 00:49:36,058
میتونست زنگ بزنه.
652
00:49:37,978 --> 00:49:41,676
<i>شاید خونه بهم زنگ زده.
من از ساعت ۷ بیرونم.</i>
653
00:49:42,437 --> 00:49:46,477
<i>- شاید از قبل برگشته.
- محتمله.</i>
654
00:49:48,603 --> 00:49:51,885
<i>شما خیلی مهربونید.
ولی من فکر نمیکنم «محتمل» باشه.</i>
655
00:49:52,894 --> 00:49:55,678
<i>مهم نیست،
من به باورش ادامه میدم.</i>
656
00:49:56,144 --> 00:49:58,051
من عاشقم!
657
00:49:58,394 --> 00:50:00,929
و برای ما زنها، عشق همهچیزه.
658
00:50:01,227 --> 00:50:03,466
بعدش سکس میاد.
659
00:50:03,768 --> 00:50:06,387
برعکس شما مردا!
660
00:50:06,852 --> 00:50:10,347
زنها واقعاً یه سیاره ناشناخته هستن،
661
00:50:10,643 --> 00:50:15,134
چیزی که مردا واقعاً میخوان باهاش باشن
تا پیدا کنن
662
00:50:15,434 --> 00:50:20,933
یه حس مکمل بودن،
کروی بودن، یکپارچگی، تمامیت
663
00:50:21,975 --> 00:50:24,464
و این دقیقاً
664
00:50:24,767 --> 00:50:29,839
<i>اون بخشی از وجود خود آدمه
که نادیده گرفته شده و تاریکه.</i>
665
00:50:30,350 --> 00:50:32,257
حتماً، حتماً همینطوره.
666
00:50:34,350 --> 00:50:38,509
<i>وگرنه چطور این شیفتگی
مداوم رو توضیح میدی؟</i>
667
00:50:38,808 --> 00:50:43,264
<i>زنی که تو اتوبوس
یا تو خیابون متوجهش میشیم.</i>
668
00:50:43,557 --> 00:50:47,633
<i>فقط یه نگاه، یه برق
لبخند و فوراً...</i>
669
00:50:48,223 --> 00:50:50,842
میخوای باهاش بری تو رختخواب.
670
00:50:52,515 --> 00:50:54,636
روانشناسه مچت رو گرفت!
671
00:50:54,974 --> 00:50:56,964
یه حرفی میزنه ها...
672
00:50:57,598 --> 00:51:01,722
<i>شما دو تا واقعاً بامزهاید.
اسماتون چیه؟</i>
673
00:51:02,389 --> 00:51:04,676
این فدریکوئه، من اتوره هستم.
674
00:51:05,014 --> 00:51:07,300
اسمای قشنگی. عجیب...
675
00:51:08,347 --> 00:51:12,554
<i>من واندا هستم، ولی همه من رو
«مونالیزا» صدا میکنن چون همیشه لبخند میزنم.</i>
676
00:51:15,930 --> 00:51:17,885
لبخند زدن خوبه.
677
00:51:22,430 --> 00:51:26,802
<i>فلینی همین الان کارگردانی
فیلم دومش، «ولگردها» رو تموم کرده</i>
678
00:51:27,096 --> 00:51:31,504
<i>که از قبل برای چهاردهمین
جشنواره فیلم ونیز انتخاب شده.</i>
679
00:51:33,637 --> 00:51:36,255
یه پرنده کوچیک اینجا اضافه کن.
680
00:51:40,011 --> 00:51:44,385
<i>قطعهات «غیبت غیرقابل توجیه»
رو خوندم و دوست داشتم.</i>
681
00:51:45,345 --> 00:51:48,343
گوگول و حتی کافکا رو هم درگیر کرده.
682
00:51:54,427 --> 00:51:58,207
<i>- ساعت چنده؟
- چرا اصلاً از اون میپرسی؟</i>
683
00:51:58,635 --> 00:52:01,917
<i>اگه بگه ساعت ۱۰،
میتونه یا ۹ باشه یا ۱۱.</i>
684
00:52:02,260 --> 00:52:04,334
اینطوری بامزهتر نیست؟
685
00:52:04,635 --> 00:52:07,834
<i>شرط میبندم تو ونیز برای دروغهات
شیر طلایی میگیری.</i>
686
00:52:08,718 --> 00:52:10,709
<i>یا کرگدن طلایی رو
برای دوران کاریت.</i>
687
00:52:11,010 --> 00:52:13,379
<i>تو جایزه نقرهای
آدم عوضی رو میگیری.</i>
688
00:52:13,718 --> 00:52:15,341
شاید.
689
00:52:19,717 --> 00:52:22,549
جدا از اینکه یه کارگردان بزرگه،
690
00:52:22,842 --> 00:52:26,254
<i>فلینی یه دروغگوی بزرگ هم هست،
شاید بزرگترین در دنیا.</i>
691
00:52:26,550 --> 00:52:29,417
<i>ولی...
مغزش اینقدیه!</i>
692
00:52:31,591 --> 00:52:33,878
<i>تا وقتی که تهش مثل
این نشی...</i>
693
00:52:38,508 --> 00:52:42,252
<i>دروغها برای اون واقعاً دروغ نبودن،
تخیل بودن.</i>
694
00:52:42,549 --> 00:52:47,005
<i>دیدن چیزی بود
که دیگران نمیتونن ببینن.</i>
695
00:52:47,632 --> 00:52:50,464
<i>استاد عاشق حرف زدن در مورد
فرار کردنهاش بود.</i>
696
00:52:50,756 --> 00:52:54,666
<i>اولین بار ۵ سالش بود،
فرار کرد تا به سیرک ملحق بشه.</i>
697
00:52:55,381 --> 00:53:00,086
<i>چیزی که هرگز اتفاق نیفتاد،
اعتراف کرد که از خودش ساخته.</i>
698
00:53:00,381 --> 00:53:02,952
ماریو، این آقا پول نداده.
699
00:53:03,256 --> 00:53:05,542
راوی پول نمیده.
700
00:53:06,714 --> 00:53:08,586
شما رئیسی.
701
00:53:09,547 --> 00:53:12,118
<i>فرارهای اصیل
به درون تخیلاتش.</i>
702
00:53:13,588 --> 00:53:16,751
<i>مثل غش کردنهای ناگهانیاش
که همیشه اتفاق میافتاد</i>
703
00:53:17,046 --> 00:53:21,502
<i>در موقعیتهای خجالتآور مثل
بهم زدن با یه دوست دختر</i>
704
00:53:21,796 --> 00:53:24,166
<i>یا تصمیمی که دیگه
نمیتونست به تعویق بندازه.</i>
705
00:53:25,796 --> 00:53:28,498
<i>حق با توئه،
هیچ نقشی تو فیلم نیست.</i>
706
00:53:28,838 --> 00:53:33,210
<i>- حتی فیلمی هم در کار نیست.
- چه کلاهبرداری هستی تو.</i>
707
00:53:33,587 --> 00:53:37,248
<i>نظر شما در مورد کارگردان
بزرگ ما فدریکو فلینی چیه؟</i>
708
00:53:39,670 --> 00:53:42,075
اون میرقصه.
709
00:53:45,461 --> 00:53:47,167
اون میرقصه.
710
00:53:48,503 --> 00:53:51,785
<i>- و پدر تیتینو همه این کارها رو کرد؟
- دقیقاً.</i>
711
00:53:52,544 --> 00:53:54,914
فلینی چی برامون آماده میکنه؟
712
00:54:03,585 --> 00:54:06,499
<i>- فوقالعاده بود.
- به نظرم اضافی بود.</i>
713
00:54:06,959 --> 00:54:09,364
عجیب بود، غیرمحتمل.
714
00:54:09,667 --> 00:54:13,282
<i>اونا فقط فانتزیهاش هستن.
واقعیت کجاست؟</i>
715
00:54:13,626 --> 00:54:15,663
واقعیت وجود نداره.
716
00:55:10,080 --> 00:55:12,035
کار فوقالعاده.
717
00:55:14,955 --> 00:55:16,495
زیبا.
718
00:55:17,621 --> 00:55:19,363
نه واقعاً...
719
00:55:21,162 --> 00:55:23,034
دستها!
720
00:55:24,079 --> 00:55:26,947
هیچوقت نمیتونم دستها رو درست در بیارم.
721
00:55:30,079 --> 00:55:32,235
یا زیادی کوچیک...
722
00:55:33,829 --> 00:55:35,819
یا زیادی بزرگ،
723
00:55:37,245 --> 00:55:39,531
زیادی گرهدار،
724
00:55:40,078 --> 00:55:41,985
یا زیادی شل و ول.
725
00:55:43,702 --> 00:55:46,191
شبیه دستهای یکی دیگهان.
726
00:55:49,743 --> 00:55:53,275
<i>فقط میکلآنژ و کاراواجو
تونستن دستها رو درست در بیارن.</i>
727
00:55:54,369 --> 00:55:56,241
من نه. هرگز.
728
00:55:58,660 --> 00:56:01,907
چرا این قدیس سیاهه؟
729
00:56:03,868 --> 00:56:06,949
<i>- اون سنت نیکلاسه.
- سنت نیکلاسِ باری؟</i>
730
00:56:07,826 --> 00:56:11,238
<i>- سیاه بود؟
- سیاه نه. قهوهای.</i>
731
00:56:11,909 --> 00:56:14,231
سنت نیکلاس تُرک بود.
732
00:56:34,824 --> 00:56:37,312
حتی یه ستاره هم بیرون نیست.
733
00:56:38,698 --> 00:56:40,854
<i>هوا داره
خراب میشه.</i>
734
00:56:44,532 --> 00:56:47,103
امیدوارم بارون نیاد.
735
00:56:49,115 --> 00:56:54,613
<i>یه بار تو ایزولا تیبرینا
یه پاپ اوربان دوم خوب کشیدم</i>
736
00:56:54,948 --> 00:56:59,937
<i>که یادگارهای سنت نیکلاس رو
زیر محراب کلیسا قرار میداد.</i>
737
00:57:01,322 --> 00:57:04,319
<i>هوا خراب شد،
شروع کرد به باریدن</i>
738
00:57:04,613 --> 00:57:07,067
و رنگها شسته شدن.
739
00:57:07,572 --> 00:57:11,103
<i>- آخرش شبیه یه نقاشی از پولاک شد.
- خب، اونم بد نیست.</i>
740
00:57:13,530 --> 00:57:15,236
میخوای برسونمت؟
741
00:57:16,113 --> 00:57:20,272
<i>بستگی داره... کجا میری؟
من باید برم ایستگاه.</i>
742
00:57:20,737 --> 00:57:22,977
<i>- داری میری؟
- نه، چرا؟</i>
743
00:57:23,445 --> 00:57:25,685
پس با ما بیا.
744
00:57:27,487 --> 00:57:29,892
چرا یه سکه انداختی؟
745
00:57:30,195 --> 00:57:31,937
کجا، تو اون قوطی؟
746
00:57:32,529 --> 00:57:36,652
<i>برای اینکه نشون بدم
کمکهای مردمی اونجا میره.</i>
747
00:57:37,070 --> 00:57:39,356
وقتی برمیگردی پولی توش هست؟
748
00:57:42,153 --> 00:57:43,432
البته.
749
00:57:43,736 --> 00:57:48,606
<i>اگه نه، یکی که
بیشتر از من نیاز داشته برداشتتش.</i>
750
00:57:49,402 --> 00:57:52,518
<i>قوطی همیشه اونجاست،
هیچکس هرگز اون رو برنمیداره.</i>
751
00:58:34,482 --> 00:58:37,101
<i>و اون بچههایی که کشیدی
کی بودن؟</i>
752
00:58:38,190 --> 00:58:41,851
<i>معجزه مشهور سنت نیکلاس:
رستاخیز کودکان.</i>
753
00:58:42,773 --> 00:58:46,020
<i>یه قصاب اونها رو کشت و
در نمک نگه داشت</i>
754
00:58:46,357 --> 00:58:48,845
<i>تا گوشتشون رو بفروشه.
داستان معروفیه.</i>
755
00:58:49,273 --> 00:58:51,808
<i>- میدونیش، مگه نه؟
- نه.</i>
756
00:58:52,314 --> 00:58:54,803
خب، اینم از جهالت شما...
757
00:58:55,314 --> 00:58:57,802
تو بامزه و خوبی.
758
00:58:58,980 --> 00:59:01,931
من امروز واقعاً رو فرم نبودم.
759
00:59:02,855 --> 00:59:05,426
<i>فکر میکنی مهم نیست
ولی همهچیزه.</i>
760
00:59:05,730 --> 00:59:09,426
<i>یه کارمند بانک، حتی اگه
حس نکنه رو فرمه،</i>
761
00:59:09,729 --> 00:59:12,016
نمیتونه بستانکار و بدهکار رو قاطی کنه.
762
00:59:12,772 --> 00:59:17,263
<i>مگر اینکه یه کلاهبردار باشه.
ولی برای یه هنرمند فرق میکنه.</i>
763
00:59:17,896 --> 00:59:21,841
<i>بدون الهام، هنرمند
همهچیز رو اشتباه میکنه.</i>
764
00:59:22,146 --> 00:59:26,269
رنگها، پرسپکتیو، تناسبات...
765
00:59:27,020 --> 00:59:31,344
<i>من یه جاذبه خاصی داشتم،
از وقتی بچه بودم</i>
766
00:59:31,644 --> 00:59:35,639
<i>به بعضی آدمها
در شهر کوچکی که به دنیا اومدم</i>
767
00:59:36,312 --> 00:59:40,968
<i>که عجیب و غریب محسوب میشدن
و با سختگیری بهشون نگاه میشد:</i>
768
00:59:41,269 --> 00:59:43,059
هنرمندها.
769
00:59:43,352 --> 00:59:46,599
<i>من مجذوب این واقعیت بودم
که به آرایشگاه نمیرفتن،</i>
770
00:59:46,935 --> 00:59:50,929
<i>موهای بلند داشتن
و زیاد حموم نمیکردن.</i>
771
00:59:51,227 --> 00:59:56,926
<i>تحسینشون میکردم چون
ولگرد محسوب میشدن.</i>
772
00:59:57,601 --> 01:00:01,926
<i>من به ندرت به آرایشگاه میرم،
به ندرت حموم میکنم،</i>
773
01:00:03,018 --> 01:00:08,137
<i>ولی این برای هنر کافی نیست،
به الهام نیاز داری!</i>
774
01:00:08,684 --> 01:00:11,765
و این یه نبرد روزانه است.
775
01:00:12,767 --> 01:00:16,926
<i>برای اونم یه نبرد روزانه است.
ولی اون برنده میشه.</i>
776
01:00:17,433 --> 01:00:20,549
<i>- تو هم نقاشی میکشی؟
- ما تو سینما کار میکنیم.</i>
777
01:00:20,849 --> 01:00:24,511
<i>- این فلینیه.
- میدونم کیه.</i>
778
01:00:24,975 --> 01:00:27,724
<i>اون زنها رو با
باسنها و سینههای بزرگ نشون میده.</i>
779
01:00:28,849 --> 01:00:30,591
بله. ما همکاریم.
780
01:00:31,391 --> 01:00:34,057
خب، همکار. آروم برو.
781
01:00:34,349 --> 01:00:37,051
<i>تا اثبات بعدی،
سینما هنر هفتمه.</i>
782
01:00:37,348 --> 01:00:40,015
<i>نقاشی سومه.
قاطیشون نکن.</i>
783
01:00:40,306 --> 01:00:43,091
<i>- چرا، مگه به ترتیب بلدی؟
- البته.</i>
784
01:00:44,098 --> 01:00:47,629
معماری، موسیقی، نقاشی،
785
01:00:48,681 --> 01:00:51,514
مجسمهسازی، شعر، رقص.
786
01:00:51,806 --> 01:00:54,211
و در آخر... سینما.
787
01:00:56,389 --> 01:00:58,877
<i>چی اینقدر خندهداره؟
من کاریکاتور نیستم.</i>
788
01:00:59,180 --> 01:01:01,301
فقط اینکه شما خیلی سرگرمکننده هستید.
789
01:01:01,722 --> 01:01:03,842
خیلی وقته نقاشی میکشید؟
790
01:01:04,138 --> 01:01:06,508
<i>من تقریباً با
گچ تو دستم به دنیا اومدم.</i>
791
01:01:06,805 --> 01:01:10,086
<i>جایی که من میام، میگن
که هنر رو تو گهواره پیدا میکنی.</i>
792
01:01:10,387 --> 01:01:14,713
<i>حتی یه بار هم فکر نکردم،
وقتی پسر بچه بودم،</i>
793
01:01:15,471 --> 01:01:19,927
که یه کارگردان فیلم بشم.
794
01:01:20,554 --> 01:01:24,843
<i>ایدههای آشفتهای داشتم.
میدونستم قرار نیست دکتر بشم</i>
795
01:01:25,137 --> 01:01:28,584
مثل چیزی که پدرم میخواست.
796
01:01:29,303 --> 01:01:33,248
<i>یا یه کاردینال، مثل چیزی که مادرم
میخواست، ناامیدش کردم.</i>
797
01:01:34,511 --> 01:01:36,999
داشتن ایدههای آشفته هم کمک میکنه.
798
01:01:37,344 --> 01:01:39,798
قطعیتها الهام رو نابود میکنن.
799
01:01:40,094 --> 01:01:42,002
خلاقیت قانونی نداره.
800
01:01:42,344 --> 01:01:45,176
خلاقیت یه شکلی از بیماریه.
801
01:01:45,511 --> 01:01:49,172
<i>دنبال آنفولانزا نمیگردی،
فقط میگیریش.</i>
802
01:01:49,968 --> 01:01:51,710
این یه مسئله شانسه.
803
01:01:52,010 --> 01:01:54,379
لحظهای که دارم کارم رو میکنم،
804
01:01:54,926 --> 01:01:56,917
<i>لحظهای که در اون
یه کارگردان میشم،</i>
805
01:01:57,259 --> 01:02:03,291
<i>یه روح تاریک من رو تسخیر میکنه
و به جای من کارگردانی میکنه.</i>
806
01:02:03,593 --> 01:02:07,965
<i>من فقط اجازه میدم از صدای من،
حس کاردستی من،</i>
807
01:02:08,259 --> 01:02:13,544
<i>تلاشهای من برای اغوا،
یا سرقت ادبی، یا اقتدار استفاده کنه.</i>
808
01:02:14,092 --> 01:02:20,254
<i>منم تسخیر میشم
ولی یه چیزی درست نیست.</i>
809
01:02:20,758 --> 01:02:23,839
<i>امشب حتی نتونست
گچ رو تو دستش نگه داره.</i>
810
01:02:24,507 --> 01:02:26,544
سینما نقاشی هم هست،
811
01:02:26,840 --> 01:02:30,420
<i>حتی قبل از اینکه به
ادبیات یا تئاتر تبدیل بشه،</i>
812
01:02:31,507 --> 01:02:34,707
<i>اشیاء و
نور روی اشیاء...</i>
813
01:02:35,174 --> 01:02:38,124
<i>جزء اساسی
نقاشی چیه؟</i>
814
01:02:38,923 --> 01:02:40,878
شما چی میگید؟
815
01:02:41,173 --> 01:02:43,329
<i>چرا هیچوقت نمیتونم
دستها رو درست در بیارم؟</i>
816
01:03:31,544 --> 01:03:34,293
ببین اون زوج در حال بوسیدن چقدر قشنگن.
817
01:03:34,586 --> 01:03:38,247
<i>کجا؟
من فقط یه پیرمرد رو میبینم که رد میشه.</i>
818
01:03:40,543 --> 01:03:43,328
ولی... اونجا بودن...
819
01:03:44,419 --> 01:03:45,876
تو تصور کردی.
820
01:03:46,169 --> 01:03:50,292
<i>بعد باکوی جادوگر ظاهر شد
و افکارم رو بهم نشون داد.</i>
821
01:03:51,085 --> 01:03:54,166
خب، آدم هیچوقت نمیدونه...
822
01:03:55,043 --> 01:03:57,578
<i>- شاید همین الان رفتن...
- شایدم.</i>
823
01:04:01,542 --> 01:04:02,745
در یکی از رانندگیهاشون،
824
01:04:02,782 --> 01:04:03,948
در یکی از رانندگیهاشون،
825
01:04:04,250 --> 01:04:09,536
<i>اسکولا به استاد در مورد فیلمی میگه
که داره با آجه و اسکارپلی مینویسه.</i>
826
01:04:13,750 --> 01:04:15,657
در مورد چیه؟
827
01:04:17,166 --> 01:04:19,489
در مورد سه دوسته،
828
01:04:19,999 --> 01:04:22,914
که در سال ۱۹۴۳ با هم پارتیزان بودن
829
01:04:23,707 --> 01:04:29,076
<i>و در طول ۳۰ سال
چندین بار همدیگه رو ملاقات میکنن.</i>
830
01:04:30,415 --> 01:04:33,165
امور خصوصی
و احساسی اونها،
831
01:04:33,707 --> 01:04:35,744
شور و اشتیاق سیاسیشون،
832
01:04:36,165 --> 01:04:40,538
<i>به موازات
تاریخ ایتالیا توسعه پیدا میکنه.</i>
833
01:04:42,998 --> 01:04:46,742
با شروع از مقاومت،
834
01:04:47,831 --> 01:04:50,947
تا به امروز، دهه ۱۹۷۰.
835
01:04:51,247 --> 01:04:55,287
<i>در بین مهمترین رویدادهای
تاریخی اون دوران،</i>
836
01:04:55,580 --> 01:04:57,867
دوست دارم اضافه کنم
837
01:04:58,205 --> 01:05:01,701
<i>صحنههایی از یه فیلم ایتالیایی
که در اون سالها اثرگذار بود،</i>
838
01:05:01,997 --> 01:05:04,745
درست مثل «زندگی شیرین».
839
01:05:05,246 --> 01:05:08,991
<i>پس تو باید نقش خودت رو
تو فیلم من بازی کنی.</i>
840
01:05:09,288 --> 01:05:13,411
<i>- نه، نه. اصلاً و ابداً.
- منظورت چیه؟</i>
841
01:05:14,287 --> 01:05:17,238
<i>پس کی قراره فلینی باشه؟
یه بدل؟</i>
842
01:05:17,578 --> 01:05:21,904
<i>از ویتوریو د سیکا بپرس، یه بازیگر واقعی،
خوشحال میشه این کار رو بکنه.</i>
843
01:05:22,245 --> 01:05:25,860
<i>- «دو زن» رو هم بیار توش.
- بله، ویتوریو بازیگر بزرگیه.</i>
844
01:05:26,203 --> 01:05:29,615
<i>و «دو زن» اون سالها رو مثل
«زندگی شیرین» نشون داد</i>
845
01:05:30,203 --> 01:05:33,449
<i>ولی به یه اپیزود
از جنگ جهانی دوم میپردازه.</i>
846
01:05:34,119 --> 01:05:36,738
من به یه فیلم در مورد آداب و رسوم ایتالیایی نیاز دارم،
847
01:05:37,410 --> 01:05:40,361
اسطورهها، و تابوها...
848
01:05:40,660 --> 01:05:43,030
در مورد سکس، مذهب.
849
01:05:43,576 --> 01:05:45,780
من یه ایده دیگه برای د سیکا دارم،
850
01:05:46,118 --> 01:05:49,484
<i>اون تو فیلم خواهد بود
و نقش خودش رو بازی میکنه.</i>
851
01:05:49,910 --> 01:05:52,824
<i>- ولی تو باید این کار رو بکنی.
- نه، بیخیالش شو.</i>
852
01:05:53,118 --> 01:05:56,234
<i>فلینی سعی کرد به هر شکلی که میتونست
از زیرش در بره.</i>
853
01:05:56,701 --> 01:06:01,737
<i>گفت که بلد نیست بازی کنه،
که نمیتونه، وقت نداره،</i>
854
01:06:02,034 --> 01:06:07,816
<i>که از دوران «زندگی شیرین»
خیلی تغییر کرده.</i>
855
01:06:08,283 --> 01:06:14,281
<i>ولی حقیقت این بود که اون قبلاً
در سال ۱۹۵۰ برای کارگردانهای دیگهای بازی کرده بود،</i>
856
01:06:15,908 --> 01:06:19,569
<i>وقتی یه اپیزود با روسلینی
در فیلم «عشق» نوشت</i>
857
01:06:19,866 --> 01:06:21,572
به نام «معجزه».
858
01:06:21,866 --> 01:06:25,811
یک ولگرد با یوسف نجار اشتباه گرفته میشه
859
01:06:26,199 --> 01:06:30,855
<i>توسط یه زن روستایی سادهلوح
با بازی آنا مانیانی.</i>
860
01:06:31,573 --> 01:06:37,736
<i>برای سرگرمی، او و روسلینی
تصمیم گرفتن که اون نقش ولگرد رو بازی کنه.</i>
861
01:06:38,032 --> 01:06:41,693
<i>اونها موهاش رو بلوند کردن
و بهش یه ریش مصنوعی دادن.</i>
862
01:06:41,990 --> 01:06:44,276
<i>خیلی خوشحالم!
اوه چه لذتی، یوسف قدیس.</i>
863
01:06:45,572 --> 01:06:48,440
تو مهربونترین قدیسی هستی که میشناسم.
864
01:06:49,114 --> 01:06:51,567
بله، وگرنه خداوند
865
01:06:52,072 --> 01:06:55,484
<i>مریم و نوزاد رو
به تو نمیسپرد.</i>
866
01:06:56,696 --> 01:06:58,438
پس دعای من رو مستجاب کن.
867
01:06:58,738 --> 01:07:01,571
تا حالا خیلیها رو مستجاب کردی.
868
01:07:02,030 --> 01:07:03,309
تو خیلی مهربونی.
869
01:07:03,613 --> 01:07:06,564
<i>به محض اینکه بهت دعا کردم،
جوابم رو دادی.</i>
870
01:07:14,904 --> 01:07:18,185
<i>ولی فلینی گفت
تجربه خوبی نبوده</i>
871
01:07:19,028 --> 01:07:22,524
<i>و هنوزم در موردش
خجالتزده بود.</i>
872
01:07:22,986 --> 01:07:25,356
پس راهی برای قانع کردنش نبود.
873
01:07:25,862 --> 01:07:30,104
<i>اساساً، مشخص بود که نمیشه
به فلینی اصرار کرد.</i>
874
01:07:30,486 --> 01:07:33,354
<i>برای اسکولا مشخص نبود
پس اصرار کرد،</i>
875
01:07:33,694 --> 01:07:35,850
و بعد از رانندگیهای بسیار،
876
01:07:36,152 --> 01:07:38,438
فلینی بالاخره موافقت کرد
نقش خودش رو بازی کنه
877
01:07:38,777 --> 01:07:41,146
در فیلم «ما همه همدیگر را خیلی دوست داشتیم».
878
01:07:42,110 --> 01:07:43,935
ولی به یک شرط:
879
01:07:44,235 --> 01:07:47,682
از پشت ازش فیلمبرداری نشه.
880
01:07:48,151 --> 01:07:50,936
«تا هیچکس کچلی من رو نبینه».
881
01:07:52,026 --> 01:07:54,396
از پشت، خوبه.
882
01:07:56,359 --> 01:07:59,807
<i>- اون فاحشه بلوند کیه؟
- بدل آنیتا اکبرگه.</i>
883
01:08:01,942 --> 01:08:05,188
<i>- من نمیتونم اینطوری کار کنم.
- بهم مجوز ندادن!</i>
884
01:08:05,775 --> 01:08:07,979
<i>- آنیتا آماده است؟
- تو گריمه.</i>
885
01:08:08,275 --> 01:08:10,561
باشه، پنج دقیقه استراحت.
886
01:08:10,899 --> 01:08:13,731
قول دادی بتونم کار کنم.
887
01:08:14,357 --> 01:08:16,265
پیرلوئیجی، تمومش کن، لطفاً!
888
01:08:18,066 --> 01:08:20,103
ببخشید، شما یه تحسینکننده دارید،
889
01:08:20,441 --> 01:08:23,557
<i>از سرویس مخفی ارتش،
میتونه برای مجوزها بهمون کمک کنه.</i>
890
01:08:24,940 --> 01:08:27,014
<i>سلام سرهنگ، حالتون چطوره؟
باعث افتخاره.</i>
891
01:08:27,315 --> 01:08:30,478
<i>خیلی مفتخرم که دست
روسلینی بزرگ رو میفشارم.</i>
892
01:08:32,023 --> 01:08:35,056
<i>- من همه فیلمهاتون رو دیدم...
- بله، درسته.</i>
893
01:08:35,356 --> 01:08:37,761
<i>- ببخشید، باید برم.
- بریم غذا بخوریم.</i>
894
01:08:38,314 --> 01:08:40,803
استراحت عمومی!
895
01:08:42,564 --> 01:08:44,804
برای غذاتون صف بکشید.
896
01:08:45,564 --> 01:08:47,638
استراحت یک ساعت طول میکشه.
897
01:08:50,230 --> 01:08:56,428
<i>یک پیوند مهم دیگر بین این
دو کارگردان: مارچلو ماسترویانی.</i>
898
01:08:56,938 --> 01:09:01,678
<i>فلینی ماسترویانی را به عنوان
یک همزاد ایدهآل در فیلمهای اصلیاش برگزید،</i>
899
01:09:02,021 --> 01:09:04,806
<i>در واقع، از او بهتر از
خودش مراقبت میکرد:</i>
900
01:09:05,146 --> 01:09:11,012
<i>او را به ورزشهای بدنی و رژیمهایی وادار میکرد
که خودش هرگز انجام نمیداد.</i>
901
01:09:11,354 --> 01:09:14,636
<i>در حالی که اسکولا به او
نقشهای کمتر خودزندگینامهای میداد</i>
902
01:09:14,937 --> 01:09:18,432
<i>و مارچلو را به تمام
رستورانهایی که انتخاب میکرد، دنبال میکرد.</i>
903
01:09:18,895 --> 01:09:22,970
<i>این سه دوست
۵۰ سال را با هم گذراندند،</i>
904
01:09:23,269 --> 01:09:27,393
به دیدن یکدیگر در سر صحنهها میرفتند
یا یکدیگر را سرگرم میکردند
905
01:09:27,685 --> 01:09:31,347
در سالن دوستشان،
وکیل جووانا کاو.
906
01:09:37,602 --> 01:09:39,474
صادقانه بگم نمیدونم.
907
01:09:39,768 --> 01:09:43,098
<i>فیلمهای من به وجود میان
چون یه قرارداد امضا میکنم،</i>
908
01:09:43,768 --> 01:09:48,508
<i>پیشپرداخت میگیرم، از پس دادنش
امتناع میکنم پس مجبورم انجامش بدم.</i>
909
01:09:49,226 --> 01:09:54,513
<i>من به آزادی کامل
در آفرینش اعتقاد ندارم.</i>
910
01:09:56,684 --> 01:10:02,467
<i>یک فرد خلاق که در
این بعد از آزادی کامل رها شده باشه</i>
911
01:10:02,767 --> 01:10:05,385
تمایل داره که هیچ کاری نکنه.
912
01:10:05,683 --> 01:10:08,634
فدریکو، مارچلو، منم میام.
913
01:10:09,849 --> 01:10:13,973
<i>یک چیز خیلی خطرناک
برای یک هنرمند، آزادی کامله.</i>
914
01:10:14,349 --> 01:10:16,256
منتظر الهام بودن،
915
01:10:16,557 --> 01:10:20,800
این لفاظی رمانتیک.
916
01:10:21,307 --> 01:10:24,258
یک هنرمند از نظر روانشناسی یک شورشیه.
917
01:10:24,557 --> 01:10:28,550
<i>کسیه که نیاز بچهگانهای
به شورش داره.</i>
918
01:10:29,182 --> 01:10:32,381
<i>و برای شورش کردن،
به والدین نیاز داری،</i>
919
01:10:32,723 --> 01:10:36,170
یک مدیر، یک کشیش، پلیس.
920
01:10:36,556 --> 01:10:39,388
منم به یک تضاد نیاز دارم.
921
01:10:39,680 --> 01:10:42,797
به کسی نیاز دارم که عصبانیم کنه.
922
01:10:43,597 --> 01:10:47,721
<i>من به یه دشمن نیاز دارم
تا بتونم از هر کاری که میکنم دفاع کنم.</i>
923
01:10:48,430 --> 01:10:51,345
<i>- مارچلو کجاست؟
- پای تلفنه، طبق معمول.</i>
924
01:10:51,847 --> 01:10:56,550
<i>سلام، جووانا؟ یادت باشه،
اگه کسی پرسید، من پاریسم.</i>
925
01:10:56,846 --> 01:11:00,093
<i>راستی، سنگکار
از قبرستون زنگ زد.</i>
926
01:11:00,554 --> 01:11:04,678
<i>یه قطعه قبر خالی با جا برای دوازده نفر هست
و من خیلی علاقهمندم.</i>
927
01:11:05,054 --> 01:11:06,925
میخوام بخرمش.
928
01:11:07,262 --> 01:11:11,552
<i>میخوام با... محصورش کنم.
صدامو میشنوی؟</i>
929
01:11:11,887 --> 01:11:13,428
با یه سنگ ساده.
930
01:11:13,720 --> 01:11:18,093
<i>۱.۵ در ۱.۵ متر سنگ رپرینو،
یه سنگ تیپیکال رومی.</i>
931
01:11:18,678 --> 01:11:22,588
ولی نه اون سنگ قبر غمگین همیشگی...
932
01:11:22,886 --> 01:11:26,216
<i>میتونی بنویسی
مارچلو ماسترویانی، زاده شد و درگذشت.</i>
933
01:11:26,802 --> 01:11:28,627
باید ساده باشه.
934
01:11:29,302 --> 01:11:32,383
«خونه نیستم: با وکیلم تماس بگیرید».
935
01:11:33,761 --> 01:11:38,915
<i>وقتی برای «زندگی شیرین» بهم زنگ زد
رفتم دیدنش.</i>
936
01:11:39,885 --> 01:11:45,502
<i>بهم گفت تهیهکننده،
د لائورنتیس، رائول نیومن رو میخواد.</i>
937
01:11:45,801 --> 01:11:49,166
<i>ولی نیومن زیادی مهم بود،
زیادی استثنایی.</i>
938
01:11:49,509 --> 01:11:52,080
<i>اون کسی رو میخواست
با یه چهره معمولی...</i>
939
01:11:52,384 --> 01:11:55,879
<i>چی داری میگی؟
من تو رو انتخاب کردم، نه رائول نیومن رو.</i>
940
01:11:56,175 --> 01:11:58,629
<i>نیومن هرگز با تو
فیلم بازی نمیکرد!</i>
941
01:12:02,217 --> 01:12:04,883
مادر، اینجا چیکار میکنی؟
942
01:12:05,175 --> 01:12:07,745
<i>من یه حرفی با آقای
اسکولا دارم.</i>
943
01:12:08,550 --> 01:12:12,246
<i>چرا همیشه پسر من رو
تو فیلمهات اینقدر زشت میکنی؟</i>
944
01:12:12,841 --> 01:12:14,748
فلینی خوشتیپش میکنه!
945
01:12:17,340 --> 01:12:20,124
حرف دلم رو زدم، خداحافظ.
946
01:12:26,590 --> 01:12:29,837
<i>حق با اونه: «مادرها فکر میکنن
جوجه اردکهای زشتشون خوشگلن».</i>
947
01:12:30,131 --> 01:12:33,413
<i>اون جوجه اردک زشت نیست، بامزهاس
با یه چهره معمولی.</i>
948
01:12:33,714 --> 01:12:35,290
دوباره نه!
949
01:12:39,130 --> 01:12:42,994
<i>به خاطر همینه که فلینی،
قبل از اینکه فیلمبرداری «کازانوا» رو شروع کنه،</i>
950
01:12:43,338 --> 01:12:48,245
<i>از تمام بزرگترین بازیگران
ایتالیایی به جز مارچلو تست گرفت؟</i>
951
01:12:49,297 --> 01:12:52,164
دنبال یه چهره کمتر معمولی بود؟
952
01:12:52,922 --> 01:12:57,377
<i>از گاسمن، تونیاتزی،
سوردی تست گرفت ولی از ماسترویانی نه.</i>
953
01:13:04,587 --> 01:13:06,577
میدونی که همه رو دعوت کرد.
954
01:13:06,878 --> 01:13:10,125
<i>حتی با... میدونی...
اسم نمیبرم، حرف زد.</i>
955
01:13:10,586 --> 01:13:13,999
<i>چطور میتونست «کازانوا» رو
به رفیقش اسناپوراتز پیشنهاد نده؟</i>
956
01:13:16,712 --> 01:13:18,536
ببین...
957
01:13:21,128 --> 01:13:22,999
مگه خودِ خودش نیستم؟
958
01:13:24,086 --> 01:13:26,788
<i>- مگه شبیه اون نیستم؟
- یه کم.</i>
959
01:13:28,044 --> 01:13:29,074
دقیقاً خودشه.
960
01:13:30,960 --> 01:13:32,618
باوقار.
961
01:13:34,543 --> 01:13:36,000
عینک.
962
01:13:44,418 --> 01:13:45,615
<i>- این چیه؟
- نمیدونم.</i>
963
01:13:45,918 --> 01:13:47,410
جسور.
964
01:13:53,375 --> 01:13:54,749
اون چیه؟
965
01:13:55,042 --> 01:13:57,328
نجیب، درسته؟
966
01:13:57,666 --> 01:13:59,325
شاید...
967
01:14:00,416 --> 01:14:01,958
حالا چی؟
968
01:14:04,250 --> 01:14:06,157
آزرده!
969
01:14:06,750 --> 01:14:08,077
ادامه بده، ادامه بده.
970
01:14:08,958 --> 01:14:10,948
فدریکو، بذار یه صحنه بازی کنم.
971
01:14:11,499 --> 01:14:13,490
مگه فیلمنامه نیست؟
972
01:14:13,791 --> 01:14:17,736
<i>یه چیز پرشور
که بتونم با اشتیاق انجام بدم.</i>
973
01:14:18,415 --> 01:14:19,694
<i>- مگه فیلمنامه نیست؟
- نه.</i>
974
01:14:20,207 --> 01:14:23,986
اگه فک رو برجسته کنی،
975
01:14:24,373 --> 01:14:28,782
<i>چپ و راست...
همه همکارام این کار رو میکنن.</i>
976
01:14:29,790 --> 01:14:31,994
بعد شکمم رو تو بدم،
977
01:14:32,873 --> 01:14:35,787
چند تا کفش پاشنهبلند برای قد...
978
01:14:36,081 --> 01:14:38,367
<i>کازانوا واقعاً قدبلند بود.
چقدر بلند؟</i>
979
01:14:38,914 --> 01:14:41,367
۱۹۱.۵ سانتیمتر.
980
01:14:43,913 --> 01:14:46,781
نه، حتی با چوبپای هم نمیشه.
981
01:14:47,538 --> 01:14:51,366
<i>جنبهای که بیشتر از همه دوست دارم
سرزندگیه.</i>
982
01:14:51,663 --> 01:14:54,033
سرزندگی این غول
983
01:14:54,330 --> 01:14:57,909
<i>که از خاکستر برمیخیزه،
از شکست، زیباست.</i>
984
01:14:58,204 --> 01:15:01,486
<i>من میگم زندهخویی بیشتر از سرزندگی.
چیزی روانرنجورانه.</i>
985
01:15:01,787 --> 01:15:04,738
<i>و این بیشتر در اون اپیزود
فوقالعاده بیرون میزنه</i>
986
01:15:05,037 --> 01:15:07,869
وقتی کازانوا عصبانیه
987
01:15:08,370 --> 01:15:11,237
و گرسنه و خستهاس.
988
01:15:11,786 --> 01:15:14,321
<i>- از معدن بیرون میاد.
- از چی؟</i>
989
01:15:15,536 --> 01:15:17,942
معدن مس در فنلاند.
990
01:15:18,661 --> 01:15:20,202
زیباست، زیبا.
991
01:15:21,119 --> 01:15:23,157
کازانوا کی رفت فنلاند؟
992
01:15:31,493 --> 01:15:35,238
<i>من این رو در مورد خاطره دوست دارم،
زندگیات رو بهت برمیگردونه.</i>
993
01:15:35,534 --> 01:15:37,691
در مورد اون اپیزود بهم بگو.
994
01:15:38,742 --> 01:15:40,946
این بود که...
995
01:15:41,743 --> 01:15:46,898
<i>خاطره به تو یه زندگی حقیقیتر
از اونی که داشتی، میده.</i>
996
01:15:51,159 --> 01:15:53,315
این شخصیت بود...
997
01:15:55,200 --> 01:15:57,735
مطمئن نیستم، شاید تو مودنا بود.
998
01:16:01,074 --> 01:16:03,029
قطعاً تو امیلیا بود.
999
01:16:03,407 --> 01:16:04,402
بود؟
1000
01:16:05,074 --> 01:16:07,361
شاید نبود.
1001
01:16:10,824 --> 01:16:13,573
<i>شاید کمی خستگی،
کی میدونه.</i>
1002
01:16:14,282 --> 01:16:16,403
پیش میاد، میدونی...
1003
01:16:16,824 --> 01:16:18,861
<i>- میبینمت، فلینی.
- خداحافظ.</i>
1004
01:16:19,157 --> 01:16:21,396
<i>- کازانوا رو بساز.
- حتماً، میسازم.</i>
1005
01:16:21,781 --> 01:16:25,193
<i>رضایت از بازی در نقش
عاشق بزرگ ونیزی</i>
1006
01:16:25,489 --> 01:16:28,238
توسط اسکولا به مارچلو داده شد.
1007
01:16:28,864 --> 01:16:31,946
در واقع، چند سال بعد، در ۱۹۸۲،
1008
01:16:32,240 --> 01:16:36,612
<i>ماسترویانی نقش کازانوا را
در فیلمش «آن شب در وارن» بازی کرد،</i>
1009
01:16:37,989 --> 01:16:40,063
«شبی در وارن».
1010
01:16:55,613 --> 01:16:59,025
<i>ممنون از همکاری،
دوست جوان من.</i>
1011
01:16:59,946 --> 01:17:01,403
فراموشت نخواهم کرد.
1012
01:17:01,696 --> 01:17:03,733
<i>همانطور که من شما را فراموش نخواهم کرد،
موسیو کازانوا.</i>
1013
01:17:04,362 --> 01:17:07,727
<i>چه حیف که وقتی جوون بودیم
همدیگه رو ندیدیم.</i>
1014
01:17:08,153 --> 01:17:10,855
البته، چرا که نه.
1015
01:17:11,153 --> 01:17:13,771
هرگز چیزی رو بر اساس اصول رد نکن.
1016
01:17:23,444 --> 01:17:25,150
انجامش میدم.
1017
01:17:27,402 --> 01:17:30,850
<i>- اوه، نقرسم.
- نه، شما خیلی چابکید.</i>
1018
01:17:49,567 --> 01:17:53,774
<i>طراحی همیشه یک عنصر
مهم در کار اونها بود.</i>
1019
01:17:54,567 --> 01:17:59,852
<i>اونها عادت مشترکی به طراحی
شخصیتها برای فیلمهاشون داشتن.</i>
1020
01:18:00,316 --> 01:18:05,186
<i>کاریکاتورهای گروتسک برای گریمورها،
طراحان لباس و صحنه.</i>
1021
01:18:16,732 --> 01:18:21,353
<i>میکی ماوس تقدیم میکند: جاده،
ادای احترام به فدریکو فلینی.</i>
1022
01:18:22,023 --> 01:18:24,476
<i>- امسال کی نامزده؟
- هیچکس مهمی نیست.</i>
1023
01:18:24,773 --> 01:18:28,351
<i>بیلی وایلدر، الیا کازان،
هیچکاک... آدمایی مثل اینا.</i>
1024
01:18:28,647 --> 01:18:29,844
هیچکس.
1025
01:18:34,523 --> 01:18:37,473
<i>و اسکار میرسد به
فدریکو فلینی!</i>
1026
01:18:38,189 --> 01:18:39,978
ممنونم!
1027
01:18:40,397 --> 01:18:42,518
ممنونم، تحت تأثیر قرار گرفتم.
1028
01:18:42,813 --> 01:18:47,470
<i>ممنون از مادرم، پدرم،
دوستان بار و جولیتا...</i>
1029
01:18:49,813 --> 01:18:53,225
<i>و اگه نمیفهمی،
میدونی چیکار میکنی؟</i>
1030
01:18:53,854 --> 01:18:57,717
فقط دستاش رو اینطوری بذار.
1031
01:18:58,020 --> 01:18:59,846
قشنگه، واقعاً قشنگه.
1032
01:19:00,187 --> 01:19:02,474
ممنونم، ممنونم.
1033
01:19:03,062 --> 01:19:06,806
<i>اسکار چوبی که ماکاری و اسکولا
به عنوان شوخی بهش دادن،</i>
1034
01:19:07,103 --> 01:19:09,343
مشخصاً برای فلینی شانس آورد،
1035
01:19:09,645 --> 01:19:13,638
<i>چون در طول زندگیاش
بیش از یکی برنده شد.</i>
1036
01:19:13,936 --> 01:19:16,969
<i>فدریکو فلینی اسکار
بهترین فیلم خارجی رو دریافت کرد.</i>
1037
01:19:18,102 --> 01:19:22,012
<i>این چندمین اسکارته حالا،
فدریکو؟</i>
1038
01:19:22,310 --> 01:19:26,091
<i>این سومیه چون
یکی برای «جاده» گرفتم،</i>
1039
01:19:26,394 --> 01:19:28,349
و یکی دیگه برای «شبهای کابریا».
1040
01:19:30,143 --> 01:19:32,845
یه اسکار دیگه؟ زیاده!
1041
01:19:34,476 --> 01:19:39,180
علاوه بر این،
باید بامزه باشی، باهوش،
1042
01:19:39,517 --> 01:19:42,550
پرشور، به طرز شیکی گوشهگیر،
1043
01:19:43,142 --> 01:19:45,808
و حتی فلینیوار.
1044
01:19:46,100 --> 01:19:47,806
این سختترین قسمتشه
1045
01:19:48,100 --> 01:19:51,217
<i>چون با وجود اینکه از تبدیل شدن
به یک صفت خوشحالم،</i>
1046
01:19:51,684 --> 01:19:53,342
نمیدونم معنیش چیه!
1047
01:19:54,475 --> 01:19:56,761
این میشه پنجمی!
1048
01:19:57,433 --> 01:20:00,633
<i>پنج تا اسکار گرفتیم!
ما شکستناپذیریم!</i>
1049
01:20:01,141 --> 01:20:04,755
<i>ما بهترینیم، استاد!
چه فیلمهای باورنکردنیای!</i>
1050
01:20:05,224 --> 01:20:08,008
ما بزرگترینیم!
1051
01:20:08,598 --> 01:20:10,553
همهشون شاهکارن!
1052
01:20:11,056 --> 01:20:13,213
<i>تبریک،
چه فیلمهای فوقالعادهای!</i>
1053
01:20:13,556 --> 01:20:16,555
<i>- واقعاً فلینیه؟
- فلینی فلینی!</i>
1054
01:20:16,849 --> 01:20:19,929
<i>باورم نمیشه!
اسطوره پدربزرگمه!</i>
1055
01:20:21,265 --> 01:20:23,338
زنده باد فلینی!
1056
01:20:41,388 --> 01:20:46,341
<i>اسکار فلینی به طور معجزهآسایی به
جایزهای برای جامعه تبدیل شد،</i>
1057
01:20:46,805 --> 01:20:51,047
<i>یک جبران کوچک برای میلیونها
ایتالیایی خوب.</i>
1058
01:20:51,804 --> 01:20:57,172
<i>سیاستمداران صادق، کارمندان دولت،
اساتید، صنعتگران، کارگران.</i>
1059
01:20:57,970 --> 01:21:02,093
<i>تمام کسانی که جایزه نمیگیرن
ولی باید تمام بیعدالتیها رو تحمل کنن</i>
1060
01:21:02,386 --> 01:21:06,511
<i>که هر روز مثل ابری تاریک
بر سر ملت ما جمع میشه.</i>
1061
01:23:02,378 --> 01:23:05,210
<i>حتی برای آخرین ادای احترام
رم به فلینی،</i>
1062
01:23:05,502 --> 01:23:09,449
<i>وقتی جمعیت برای سه روز کامل آمد
تا تابوت او را ببیند</i>
1063
01:23:09,753 --> 01:23:12,158
در سالن تئاتر ۵ چینه-چیتا،
1064
01:23:12,461 --> 01:23:15,079
<i>به یاد ماندنیترین
و فلینیوارترین تصویر</i>
1065
01:23:15,377 --> 01:23:20,117
<i>دو پلیس نظامی
در لباس تشریفات بود.</i>
1066
01:23:21,752 --> 01:23:27,416
<i>«رینوکیو»ی بزرگ سینمای ایتالیا
آخرین فرار خود را به پایان رساند،</i>
1067
01:23:28,084 --> 01:23:33,038
<i>بدون اینکه هرگز، خوشبختانه،
به یک «پسر بچه خوب» تبدیل شود.</i>
1068
01:23:49,291 --> 01:23:53,415
<i>فیلم باید اینجا تموم بشه.
در واقع تموم شده.</i>
1069
01:23:54,124 --> 01:23:57,076
<i>هنوز میتونم صدای تهیهکننده
قدیمیم رو بشنوم که میگه:</i>
1070
01:23:57,375 --> 01:24:00,953
<i>«چی؟ حتی یه ذره
امید هم نیست، یه پرتوی خورشید...</i>
1071
01:24:01,499 --> 01:24:03,040
<i>حداقل یه پرتوی خورشید بهم بده.»</i>
1072
01:24:03,332 --> 01:24:06,200
<i>در طول اکرانهای آزمایشی
فیلمهام بهم التماس میکرد.</i>
1073
01:24:06,499 --> 01:24:08,039
<i>یه پرتوی خورشید...</i>
1074
01:24:09,040 --> 01:24:11,907
<i>خب، نمیدونم. میتونیم امتحان کنیم.</i>
1075
01:24:12,040 --> 01:24:25,907
ترجمه اختصاصی کانال تلگرام ناسینما
مترجم: عماد گلستانی
1075
01:24:26,305 --> 01:25:26,564
Watch Online Movies and Series for FREE
www.osdb.link/lm