"The Adventures of Batman" A Game of Cat and Mouse/Beware of Living Dolls
ID | 13191888 |
---|---|
Movie Name | "The Adventures of Batman" A Game of Cat and Mouse/Beware of Living Dolls |
Release Name | The Adventures Of Batman-10 |
Year | 1968 |
Kind | tv |
Language | Persian |
IMDB ID | 2165125 |
Format | srt |
1
00:00:03,737 --> 00:00:08,038
گوینده: ماجراهای بتمن،
با رابین، پسر شگفتانگیز.
2
00:00:08,876 --> 00:00:12,938
بتمن و رابین، زوج پویا
علیه جرم و فساد...
3
00:00:13,113 --> 00:00:16,208
...که هویت واقعی
او بروس وین، میلیونر و نیکوکار است...
4
00:00:16,416 --> 00:00:18,316
... و شاگرد جوانش، دیک گریسون ...
5
00:00:18,485 --> 00:00:21,614
...فقط آلفرد، پیشخدمت وفادار، از آنها خبر دارد .
6
00:00:21,855 --> 00:00:25,257
آنها که همیشه هوشیار هستند، به سرعت
به سیگنال پلیس واکنش نشان میدهند.
7
00:00:25,425 --> 00:00:29,453
و لحظاتی بعد، از غار مخفی بتمن
در اعماق عمارت وین...
8
00:00:29,630 --> 00:00:33,260
...آنها غرش میکنند
تا از جان، مال و جان خود محافظت کنند...
9
00:00:33,433 --> 00:00:37,165
... در نقش بتمن و رابین،
مبارزان شنلپوشِ جرم و جنایت.
10
00:00:37,337 --> 00:00:41,831
بتمن و رابین،
بلای جانیان عجیب و غریب شهر گاتهام:
11
00:00:42,009 --> 00:00:45,104
جوکر، دلقکِ شاهزادهی جنایت.
12
00:00:45,279 --> 00:00:47,247
پنگوئن،
اغذیهفروشِ تپلِ پیمانشکن.
13
00:00:47,447 --> 00:00:50,906
و آقای فریزِ خونسرد و بیرحم.
14
00:00:53,854 --> 00:00:59,315
مراقب باشید، شرورها،
بتمن و رابین دارند میآیند.
15
00:01:04,765 --> 00:01:06,255
راوی:
نمایشگاه جهانی گاتهام...
16
00:01:06,433 --> 00:01:09,403
که
یک جنایتکار جدید را به شهر گاتهام میآورد...
17
00:01:09,570 --> 00:01:10,731
...مادر اپل...
18
00:01:10,904 --> 00:01:14,568
... زیر موهای خاکستریاش
قلب سیاه شمعونِ پیمن نهفته است.
19
00:01:14,741 --> 00:01:16,675
همه خدمه اینجا هستن، سایمون.
20
00:01:16,843 --> 00:01:19,073
سایمون آماده است. بیا.
21
00:01:21,982 --> 00:01:24,610
راوی: اما این چیست؟
آغاز یک سندیکای جنایی؟
22
00:01:24,785 --> 00:01:28,915
داری در مورد شایعه
اومدن سایمون به گاتهام فکر میکنی...
23
00:01:29,089 --> 00:01:30,955
...برای انحصار جرم و جنایت.
24
00:01:31,124 --> 00:01:34,253
خب، این شایعه حقیقت دارد.
25
00:01:34,461 --> 00:01:36,657
[خنده]
26
00:01:36,830 --> 00:01:39,162
به لطف زنجبیل، خیلی سریع بود.
27
00:01:39,333 --> 00:01:43,634
حالا سایمونِ پیمن،
سلطانِ جرم و جنایت است.
28
00:01:43,804 --> 00:01:47,434
ما اولین بازی کپر خود را «لیدی فینگر» مینامیم.
29
00:01:47,608 --> 00:01:49,076
راوی:
روز افتتاحیه نمایشگاه.
30
00:01:49,242 --> 00:01:53,270
و در خانه جواهرات،
مجموعه افسانهای الماسهای وین...
31
00:01:53,447 --> 00:01:56,610
... روی انگشتان
خانمهای دوستداشتنی نمایش داده میشود.
32
00:01:56,783 --> 00:01:58,774
لازم نیست نگران باشی، بتمن.
33
00:01:58,952 --> 00:02:01,614
من کارآگاههایی رو بین این جمعیت گماشتم.
34
00:02:01,788 --> 00:02:03,449
وای، به این مدل خوشگل نگاه کن.
35
00:02:03,624 --> 00:02:05,615
بتمن:
آروم باش رفیق. اون از سطح تو بالاتره.
36
00:02:05,792 --> 00:02:08,693
هدیه روز افتتاحیه
از طرف یک دوست ناشناس.
37
00:02:08,862 --> 00:02:12,628
یک پای. چقدر خوب.
38
00:02:13,200 --> 00:02:16,727
صبر کن. قبل از اینکه برش داری، شمعها را روشن کن.
39
00:02:16,903 --> 00:02:19,372
ایده فوقالعادهای است.
40
00:02:21,375 --> 00:02:23,605
خدای من، چشمهای من.
41
00:02:24,611 --> 00:02:27,672
سایمون میگه الماسها رو بیار.
42
00:02:27,848 --> 00:02:30,510
این یه سرقته!
کارآگاهان، کلاهبرداران رو بگیرین!
43
00:02:30,684 --> 00:02:32,846
اونا نمیتونن، رئیس. همه کور شدن.
44
00:02:35,255 --> 00:02:37,314
[خنده]
45
00:02:37,557 --> 00:02:39,321
آسان مثل پای.
46
00:02:47,234 --> 00:02:48,395
شیرینیپزها، درسته؟
47
00:02:48,568 --> 00:02:51,503
بتمن، من به زودی
با نیروهای کمکی آنجا خواهم بود.
48
00:02:51,672 --> 00:02:53,731
سرت شلوغه بابا. بعداً میبینمت.
49
00:02:53,907 --> 00:02:56,501
راوی:
باربارا به سرعت کمیسر را ترک میکند...
50
00:02:56,677 --> 00:02:58,839
... و با فرض هویتش به عنوان بتگرل ...
51
00:02:59,012 --> 00:03:01,276
...با سرعت به سمت جایی که حادثه در جریان است میرود.
52
00:03:01,448 --> 00:03:04,850
بتگرل: یه کامیون پای.
شاید اونا همون شیرینیپزهای کلاهبردار باشن.
53
00:03:07,020 --> 00:03:10,251
سایمون:
سایمون میگه پرتاب کننده کیک آماده است.
54
00:03:10,424 --> 00:03:12,893
مختصات نشانهگیری، سمت چپ، دو درجه...
55
00:03:13,060 --> 00:03:15,859
...مسیر حرکت، ۴۷.
56
00:03:16,296 --> 00:03:17,457
آآه!
57
00:03:19,299 --> 00:03:20,698
[تصادف]
58
00:03:20,867 --> 00:03:25,168
اه! کامیون رفت.
و من موندم و صورتم داغون.
59
00:03:25,338 --> 00:03:29,206
-بتمن، اونا همه الماسهای وین رو بردن.
-اینطور که معلومه.
60
00:03:29,376 --> 00:03:32,573
خدای من، دو بار صلیب کشیدی.
و آن مدل زیبا یکی از آنها بود.
61
00:03:32,746 --> 00:03:35,078
وقتی بهشون برسیم، یه زندانی نمونه ازش میسازه .
62
00:03:35,248 --> 00:03:37,273
به سمت بتموبیل، رابین.
63
00:03:37,684 --> 00:03:40,244
زن:
سایمون، بتموبیل داره سریع میاد.
64
00:03:40,420 --> 00:03:43,082
سایمون میگه نگران نباش.
65
00:03:46,560 --> 00:03:48,392
رابین:
پای-تونها پراکنده میشوند.
66
00:03:48,562 --> 00:03:49,996
بتمن:
بیا، دنبالشون.
67
00:03:51,000 --> 00:03:57,074
Watch Online Movies and Series for FREE
www.osdb.link/lm
68
00:03:59,439 --> 00:04:01,407
[مرد با لحنی نامفهوم صحبت میکند]
69
00:04:24,564 --> 00:04:27,226
-همهشون فرار کردن، بتمن.
بتمن: اما الماسهای وین نه.
70
00:04:27,400 --> 00:04:29,596
-نگاه کن.
-تکصداییهای مقدس.
71
00:04:29,770 --> 00:04:33,468
مطمئنم که اون رومانیاییهای عاشق شیرینیپزی
دوباره، به زودی، حمله میکنن.
72
00:04:33,640 --> 00:04:35,369
بیا بریم خونه.
73
00:04:35,542 --> 00:04:36,634
راوی:
بعداً...
74
00:04:36,810 --> 00:04:37,868
بروس:
ممنون، آلفرد.
75
00:04:38,044 --> 00:04:39,705
-بله، کمیسر؟
-بله، بتمن...
76
00:04:39,880 --> 00:04:41,974
...پیادهروان خائن موفق شدهاند...
77
00:04:42,149 --> 00:04:46,382
...سه سرقت دیگر در محل نمایشگاه.
آنها چند مجسمه نیمتنه مرمری بیقیمت را دزدیدند...
78
00:04:46,553 --> 00:04:48,988
-...از غرفه یونانی.
-کیک مرمری.
79
00:04:49,156 --> 00:04:52,490
سپس آنها گاوصندوق
نمایشگاه شرکت گراهام تراست را باز کردند.
80
00:04:52,659 --> 00:04:55,287
-بیسکوییتهای گراهام.
-و صندوقدار را دزدیدند...
81
00:04:55,462 --> 00:04:58,989
... در غرفه بریتانیا.
با 20،000 پوند فرار کرد.
82
00:04:59,166 --> 00:05:02,295
کیک پوند. ما فوراً روی آن کار خواهیم کرد
، کمیسر.
83
00:05:02,469 --> 00:05:07,168
بدیهی است، دیک، سایمونِ پیشهور
نمیتواند در برابر جوایزی که به اسم شیرینی هستند مقاومت کند.
84
00:05:07,340 --> 00:05:09,069
به غار خفاش.
85
00:05:09,342 --> 00:05:11,174
حالا کامپیوتر خفاش به ما خواهد گفت...
86
00:05:11,344 --> 00:05:14,575
... چه گنجینههای دیگری از جنس شیرینی
ممکن است سایمون را در نمایشگاه وسوسه کند؟
87
00:05:14,781 --> 00:05:18,684
کوکیهای تول هاوس میتواند به معنای
رسیدهای نقدی در دروازه ورودی باشد...
88
00:05:18,852 --> 00:05:20,684
و یه شیرینی به اسم ناپلئون...
89
00:05:20,854 --> 00:05:24,188
...احتمالاً پرترهی بیقیمت
ناپلئون در پاویون فرانسه.
90
00:05:24,357 --> 00:05:27,019
باحال.
بیا بریم اون جاها خودمونو محک بزنیم.
91
00:05:27,194 --> 00:05:29,356
باشه. به سمت بتموبیل.
92
00:05:31,498 --> 00:05:33,489
تاکنون هیچ اقدامی در اینجا انجام نشده است.
93
00:05:36,002 --> 00:05:37,231
یه نفر داره میاد بالا.
94
00:05:37,404 --> 00:05:40,339
بوم نقاشی را از قاب جدا میکنیم...
95
00:05:40,507 --> 00:05:44,671
...بعدش بذارش تو آسیاب بادی
مزرعهام.
96
00:05:44,845 --> 00:05:46,506
بتمن. بتمن، حرف منو میفهمی؟
97
00:05:46,680 --> 00:05:51,174
<i>دارند آن را به آسیاب بادی
مزرعه خانم اپل میبرند.</i>
98
00:05:51,351 --> 00:05:52,944
پیرزنه انگار...
99
00:05:53,119 --> 00:05:54,951
مثل خانم اپل.
100
00:05:55,121 --> 00:05:57,089
نام مستعار، سیمون پیمن.
101
00:05:57,257 --> 00:05:58,418
رابین؟ رابین.
102
00:05:58,592 --> 00:06:01,687
خانم اپل، شما از ریشه فاسد هستید.
103
00:06:01,862 --> 00:06:03,591
پسر شگفتانگیز را با ما همراه کنید.
104
00:06:03,763 --> 00:06:05,891
راوی:
در همین حال، بتگرلِ جسور...
105
00:06:06,066 --> 00:06:08,899
...داشته تمام شیرینی فروشی های شهر گاتهام رو زیر نظر میگرفته ...
106
00:06:09,069 --> 00:06:12,061
... در جستجوی مقر
پیمنِ شرور.
107
00:06:12,239 --> 00:06:13,604
اینجا میتواند همان مکان باشد.
108
00:06:13,773 --> 00:06:15,263
مرد:
همین جاست.
109
00:06:17,711 --> 00:06:21,978
وقتی باد وزید، پسر شگفتانگیز،
سنگ آسیاب خواهد چرخید...
110
00:06:22,148 --> 00:06:25,482
... و در آرد جوانیات نابود خواهی شد .
111
00:06:25,652 --> 00:06:27,882
ها ها! شوخی بامزهای بود.
112
00:06:28,054 --> 00:06:30,580
سایمون میگوید بخند.
113
00:06:30,757 --> 00:06:32,851
[خنده سرکردگان]
114
00:06:33,393 --> 00:06:35,623
سایمون:
شارلوت تو اتاق کنترل منتظرته.
115
00:06:35,795 --> 00:06:36,887
برو بالا.
116
00:06:37,063 --> 00:06:40,897
صبر کن. من نگفتم «سیمون میگه».
117
00:06:41,067 --> 00:06:44,230
حالا سایمون میگوید برو بالا.
118
00:06:44,404 --> 00:06:47,806
وای چه همبرگری.
امیدوارم هوا آروم بمونه.
119
00:06:48,008 --> 00:06:49,737
بتمن، کجایی؟
120
00:06:49,910 --> 00:06:52,174
راوی:
جنگجوی شنلپوش کیلومترها دورتر است...
121
00:06:52,379 --> 00:06:54,905
... توی یه ترافیک سنگین گیر افتاده .
122
00:06:55,081 --> 00:06:58,745
آه، ها، ها! نگاه کنید.
ابرهای طوفانی نزدیک میشوند.
123
00:07:02,789 --> 00:07:03,915
[ناله]
124
00:07:04,090 --> 00:07:08,357
فکر کنم سنگ رادیوم رو روشن کرد.
125
00:07:08,528 --> 00:07:10,929
بتمن، کمک. آسیاب بادی.
126
00:07:11,097 --> 00:07:15,830
اممم! زیر سنگ فرز گیر کرده. کمک.
127
00:07:16,002 --> 00:07:17,936
باید یه فکری بکنم. اما چی؟
128
00:07:21,474 --> 00:07:24,000
راوی: در حالی که رابین به سنگ تیزی گیر کرده است ...
129
00:07:24,177 --> 00:07:26,771
... جنگجوی شنلپوش
توی ترافیک گیر افتاده.
130
00:07:26,947 --> 00:07:30,349
پسر شگفتانگیز تا کی میتواند
این سختی وحشتناک را تحمل کند؟
131
00:07:30,517 --> 00:07:34,215
تا لحظاتی دیگر، پایان هیجانانگیز را خواهید دید،
البته نه پایان رابین، امیدواریم...
132
00:07:34,421 --> 00:07:36,048
... اما از این ماجراجویی هیجانانگیز.
133
00:07:36,222 --> 00:07:38,213
بعدی در راه است.
134
00:07:46,099 --> 00:07:49,626
راوی: در مزرعهی خانم اپل،
ملقب به سیمون پیمن...
135
00:07:49,803 --> 00:07:52,898
...بادِ در حال وزیدن، پرههای آسیاب بادی را میچرخاند .
136
00:07:53,073 --> 00:07:56,236
آخ! بتمن، عجله کن.
137
00:07:57,744 --> 00:08:00,008
آلفرد کجاست؟
چرا اینقدر طولش میده؟
138
00:08:00,180 --> 00:08:02,012
من مجبورم--
139
00:08:02,515 --> 00:08:04,677
عجله کن، آلفرد. عجله کن.
140
00:08:04,884 --> 00:08:06,613
به محض اینکه تونستم اومدم، قربان.
141
00:08:06,786 --> 00:08:08,515
بتکوپتر روی هوا معلق است.
142
00:08:08,688 --> 00:08:11,521
آفرین، آلفرد. مسئولیت اینجا رو به عهده بگیر.
143
00:08:11,691 --> 00:08:13,523
می بینمت.
144
00:08:13,693 --> 00:08:15,457
موفق باشید، آقا.
145
00:08:22,135 --> 00:08:24,433
سایمون، بتمن داره میره تو آسیاب.
146
00:08:24,604 --> 00:08:27,699
آها! سایمون پرهها را خواهد چرخاند...
147
00:08:27,907 --> 00:08:30,274
...الان با تمام سرعت.
148
00:08:31,344 --> 00:08:33,278
صبر کن رفیق.
149
00:08:36,316 --> 00:08:37,806
اوه، ممنون، بتمن.
150
00:08:37,984 --> 00:08:40,510
-همهشون اون بالا هستن.
-بریم.
151
00:08:40,687 --> 00:08:45,716
-سایمون، دارن از نردبان بالا میان.
-سایمون میگه برای بلند شدن آماده باش.
152
00:08:47,060 --> 00:08:48,550
راوی:
یک هلیکوپتر آسیاب بادی؟
153
00:08:48,728 --> 00:08:53,325
آیا برای نبوغ پیمنِ خائن پایانی وجود ندارد ؟
154
00:08:55,368 --> 00:08:56,665
رابین:
اینم از این، بتمن.
155
00:08:56,836 --> 00:08:58,326
برای شلیک قلابهای خفاشی آماده باشید.
156
00:08:58,505 --> 00:09:00,064
بتکوپتر داره به ما نزدیکتر میشه.
157
00:09:00,240 --> 00:09:02,140
کیسههای آرد را باز کنید.
158
00:09:02,509 --> 00:09:04,034
برگرد، احمق!
159
00:09:04,210 --> 00:09:07,475
- من نگفتم «سیمون میگه.» -
دارن نزدیکتر میشن.
160
00:09:07,647 --> 00:09:11,311
سایمون میگوید
به آنها آرد بدهید.
161
00:09:14,721 --> 00:09:15,950
آرد ریختهاند.
162
00:09:16,122 --> 00:09:17,886
بکینگ پودر مقدس.
163
00:09:18,058 --> 00:09:21,995
اون پای-تون برای هر چیزی یه دستور پخت داره.
164
00:09:23,096 --> 00:09:27,761
اشترودل. سایمون میگه
تو روی پشت بام نگهبانی میدی.
165
00:09:27,967 --> 00:09:30,334
کوکی، دنبالم بیا.
166
00:09:30,503 --> 00:09:32,699
[صدای نالهی دختر خفاشی]
167
00:09:34,874 --> 00:09:37,343
بتگرل. کجا پیداش کردی؟
168
00:09:37,510 --> 00:09:40,207
او داشت همه جا را نگاه میکرد،
برای همین او را گرفتیم.
169
00:09:40,380 --> 00:09:41,472
خوبه. خوبه.
170
00:09:41,648 --> 00:09:44,879
بیایید کمی آیسینگ روی این کاپ کیک بریزیم.
171
00:09:45,051 --> 00:09:48,612
سایمون میگوید
او را در مخزن شکلات بیندازید.
172
00:09:49,889 --> 00:09:52,517
سایمون میگه بهش غذا بده.
173
00:09:53,693 --> 00:09:56,128
بتگرل:
شربت شکلات.
174
00:09:56,996 --> 00:10:00,591
یه راه خوشمزه برای مردن،
اما من شخصاً وانیل رو انتخاب میکنم.
175
00:10:00,767 --> 00:10:04,135
مم. یک دریچه هوای کوچک در بالا.
176
00:10:05,238 --> 00:10:06,763
حالا چطور باید پیداشون کنیم؟
177
00:10:06,940 --> 00:10:09,637
چشمهایتان را تیز کنید
تا ردی از آن هلیکوپتر دیوانه پیدا کنید.
178
00:10:09,809 --> 00:10:12,141
شک دارم که بتوانند این را پنهان کنند.
179
00:10:14,047 --> 00:10:15,208
بتگرل:
پودر درخشان.
180
00:10:15,381 --> 00:10:19,284
امیدوارم فشردهسازی هوا اینجا باعث خروجش از طریق سوپاپ بشه.
181
00:10:20,720 --> 00:10:21,778
کار کرد.
182
00:10:23,823 --> 00:10:25,450
ببین، بتمن. اون چیه؟
183
00:10:25,625 --> 00:10:27,457
بتمن:
از من شکست میخوره. بیا یه نگاهی بهش بندازیم.
184
00:10:27,627 --> 00:10:31,621
سایمون، بتگرل یه سیگنال فرستاد
و من صدای نزدیک شدن بتکوپتر رو شنیدم.
185
00:10:31,798 --> 00:10:34,961
سایمون میگه زود بیا داخل.
186
00:10:38,071 --> 00:10:40,904
سایمون میگه پناه بگیر.
187
00:10:41,074 --> 00:10:45,910
به زودی خواهیم فهمید
که آیا بتمن ترکیب خوبی است یا نه. ها ها!
188
00:10:46,079 --> 00:10:49,845
و در مورد رابین،
سایمون کمی به او لطف خواهد کرد.
189
00:10:50,049 --> 00:10:51,244
سی ثانیه صبر کن، رابین...
190
00:10:51,417 --> 00:10:53,112
...پس دنبالم بیا داخل.
191
00:10:54,053 --> 00:10:58,251
هوم. انگار این کارخانهی دسرسازی
متروکه شده.
192
00:11:00,627 --> 00:11:03,688
اگه سایمون این همزن رو روشن کنه،
تیکه تیکه میشم.
193
00:11:05,465 --> 00:11:06,864
[غرغر]
194
00:11:07,066 --> 00:11:08,864
فایدهای ندارد. با کره چرب شده.
195
00:11:09,068 --> 00:11:10,661
برگرد، رابین. این یه تلهست.
196
00:11:10,837 --> 00:11:12,965
خیانت مقدس.
197
00:11:15,275 --> 00:11:18,438
حالا سایمون هر دو صلیبی را دارد.
198
00:11:18,611 --> 00:11:20,579
خیلی خوشمزه بود.
199
00:11:20,747 --> 00:11:22,272
[خنده]
200
00:11:22,448 --> 00:11:25,315
تو نمیتونی برنده بشی، احمق.
ما قراره برات حسابی دردسر درست کنیم.
201
00:11:25,485 --> 00:11:28,011
دوباره اشتباه کردی، یارو گاف داد...
202
00:11:28,188 --> 00:11:30,623
... سایمون قراره حسابی برات حال بهم زن بشه.
203
00:11:30,790 --> 00:11:33,987
این بخاری برقی
کره را در ظرف آب میکند...
204
00:11:34,160 --> 00:11:38,119
... و به زودی
رابین داغ و کرهای خواهیم داشت.
205
00:11:38,298 --> 00:11:40,790
ای شیطانِ قیافۀ نازیبا!
206
00:11:40,967 --> 00:11:44,198
و وقتی سایمون باهات کنار بیاد،
بتمن...
207
00:11:44,370 --> 00:11:47,169
... تو یه آدم گیج و منگ خواهی بود.
208
00:11:47,340 --> 00:11:48,899
ها ها!
209
00:11:51,544 --> 00:11:53,706
باید به حرکت ادامه داد.
210
00:11:53,880 --> 00:11:56,713
تصور کنید، بتمن بالاخره شکست خورد...
211
00:11:56,883 --> 00:11:59,352
...به معنای واقعی کلمه و همچنین به صورت مجازی...
212
00:11:59,519 --> 00:12:01,817
... توسط ضربه زن سایمون.
213
00:12:01,988 --> 00:12:06,221
و رابین که توی کره فرو میره،
و بتگرل که توی مخزن شکلاته.
214
00:12:06,392 --> 00:12:07,985
تو یه نابغهای، سایمون.
215
00:12:08,161 --> 00:12:09,322
البته.
216
00:12:09,495 --> 00:12:15,491
حالا، سایمون میگوید ما
با رقصیدن در مسیر کیکگردی جشن میگیریم.
217
00:12:20,406 --> 00:12:23,501
این چیزی است که من آن را وضعیت بغرنج مینامم.
218
00:12:23,676 --> 00:12:25,770
کسی هست که بتونه بتگرل با روکش شکلاتی بخره؟
219
00:12:25,945 --> 00:12:27,413
تنها شانس من.
220
00:12:30,049 --> 00:12:31,847
بینقص.
221
00:12:32,352 --> 00:12:34,184
حالا، بالا، رو به بالا و بیرون.
222
00:12:35,922 --> 00:12:37,515
بتمن. اما چطور--؟
223
00:12:37,690 --> 00:12:40,387
بعداً، رفیق.
کلید اسکلت خفاشی من باید اینها را باز کند.
224
00:12:40,560 --> 00:12:43,860
اونا بتگرل رو توی مخمصه شکلاتی انداختن.
225
00:12:44,030 --> 00:12:45,293
این کار باعث خالی شدن مخزن میشود.
226
00:12:45,465 --> 00:12:47,797
و من دقیقاً میدانم آن را کجا بریزم.
227
00:12:47,967 --> 00:12:52,165
آه! پیروزی شیرین است.
228
00:12:53,306 --> 00:12:55,468
اه! خیلی شیرینه.
229
00:12:55,675 --> 00:12:57,370
سایمون:
حمله! حمله!
230
00:12:57,543 --> 00:13:01,377
خیلی خب، سایمون میگه حمله!
231
00:13:03,449 --> 00:13:05,816
ادامه بده، رابین. باک ماشین داره سریع خالی میشه.
232
00:13:05,985 --> 00:13:09,182
من تعجب میکنم که چرا این [قیمت] اینقدر سریع در حال کاهش است.
233
00:13:09,756 --> 00:13:10,814
رابین
234
00:13:10,990 --> 00:13:13,823
ما اینجا یه مهمونی داریم، بتگرل.
میخوای به ما ملحق بشی؟
235
00:13:15,995 --> 00:13:18,191
بتمن، نانوا ساعت سه.
236
00:13:20,967 --> 00:13:22,298
شکلات همین بود.
237
00:13:22,468 --> 00:13:25,563
کلی مهمات اینجا هست، بتمن.
238
00:13:29,976 --> 00:13:31,910
بتمن:
یه کم شیر، برام بیار.
239
00:13:36,082 --> 00:13:37,709
زمین خیلی لیزه، سایمون.
240
00:13:37,884 --> 00:13:41,115
سایمون میگوید روی صندلیها بایستید.
241
00:13:45,625 --> 00:13:47,093
ممنون، بتمن.
242
00:13:47,260 --> 00:13:49,729
هوم. وردنه سایمون.
243
00:13:49,896 --> 00:13:51,728
[همه با فریادهای نامفهوم]
244
00:13:53,633 --> 00:13:58,161
بتمن:
خب، میشه گفت من گیرشون انداختم.
245
00:13:58,671 --> 00:14:00,935
اون ظرف کلوچه پر از خوراکیهای خوشمزهست، رئیس.
246
00:14:01,107 --> 00:14:02,939
یا بهتره بگم آدمهای بد؟
247
00:14:03,109 --> 00:14:06,340
پیشنهاد میکنم آنها را از شیشه خارج کرده
و داخل پارچ بریزید.
248
00:14:06,512 --> 00:14:07,604
حق با توئه، بتمن.
249
00:14:07,780 --> 00:14:10,613
اما اول،
میفرستم دنبال گاریِ مخصوصِ پای.
250
00:14:10,783 --> 00:14:12,842
[همه میخندند]
251
00:14:18,624 --> 00:14:21,355
راوی:
جشن سالانه هالووین شهر گاتهام...
252
00:14:21,527 --> 00:14:24,758
...جایی که قرار است یک نقاشی ارزشمند
برای امور خیریه به حراج گذاشته شود.
253
00:14:24,931 --> 00:14:26,023
اما این چیست؟
254
00:14:26,232 --> 00:14:29,862
بتمن و رابین
در حال معاشرت با مترسک...
255
00:14:30,036 --> 00:14:31,629
... یک مجرم شناخته شده؟
256
00:14:31,804 --> 00:14:34,136
[خنده]
257
00:14:34,307 --> 00:14:36,366
رابین: چه بالماسکهی مقدسی.
من کمیسر گوردون هستم.
258
00:14:36,542 --> 00:14:38,203
قصد نداشتم شما دو تا رو بترسونم...
259
00:14:38,378 --> 00:14:41,746
... اما سرویس لباس
این لباس مترسک را اشتباهی تحویل داد.
260
00:14:41,914 --> 00:14:45,680
برای یک لحظه فکر کردم مترسک
آمده تا نقاشی را بدزدد.
261
00:14:45,885 --> 00:14:47,353
[دیالوگ نامفهوم]
262
00:14:47,553 --> 00:14:51,148
ببخشید آقایان،
باید به یک تماس تلفنی پاسخ دهم.
263
00:14:51,858 --> 00:14:56,921
راوی: بتگرل،
با نام مستعار باربارا گوردون، بیسروصدا پدرش را دنبال میکند.
264
00:14:57,096 --> 00:14:58,723
و یک چیز خوش شانسی هم هست.
265
00:14:58,898 --> 00:15:01,390
رها کنید، ای حرامزادهها.
266
00:15:01,567 --> 00:15:04,093
بتگرل: حرفهای
کمیسر رو شنیدی.
267
00:15:05,371 --> 00:15:06,600
[میخندد]
268
00:15:08,741 --> 00:15:10,835
این مادیان خفاشی را تا ماشین ببر.
269
00:15:11,010 --> 00:15:13,172
براش نقشه ها دارم.
270
00:15:13,346 --> 00:15:16,179
این پلیس ارشد رو بذار تو کمد...
271
00:15:19,185 --> 00:15:25,522
...در حالی که من خودم را به عنوان رئیس پلیس جا زدهام.
272
00:15:25,691 --> 00:15:32,063
خانمها و آقایان، ما به نام
والاترین احساسات، یعنی نیکوکاری، اینجا هستیم.
273
00:15:32,231 --> 00:15:34,598
این نقاشی ارزشمند را ببینید...
274
00:15:34,767 --> 00:15:36,792
اون تو نقش مترسک خیلی عالیه.
275
00:15:36,969 --> 00:15:38,698
حتی صدا رو هم درست کردم.
276
00:15:38,871 --> 00:15:42,705
--دربارهی آن مرد فروتن، کشاورز،
کشاورز.
277
00:15:42,875 --> 00:15:44,604
بله، او تقریباً زیادی خوب است.
278
00:15:44,777 --> 00:15:46,211
اگر نمیدانستم...
279
00:15:46,379 --> 00:15:49,542
رفتن، رفتن، رفته.
280
00:15:49,715 --> 00:15:53,379
نقاشی
به خیریه مورد علاقهام اهدا میشود...
281
00:15:53,653 --> 00:15:57,612
... من، مترسک.
282
00:16:00,059 --> 00:16:01,925
بزن رو عرشه، رابین.
283
00:16:08,868 --> 00:16:14,068
و وقتی بتگرل به کمکم آمد،
آن مترسک بددهن با گاز به او حمله کرد.
284
00:16:14,240 --> 00:16:16,732
-اونو گروگان گرفتن.
-این میتونه یه جور استراحت باشه.
285
00:16:16,909 --> 00:16:20,106
یادت باشه،
اون یه فرستنده رادیویی تو کمربندش داره.
286
00:16:20,413 --> 00:16:24,179
مترسک: شرط میبندم که دوست داری از این
برای تماس با دوستت بتمن استفاده کنی.
287
00:16:24,383 --> 00:16:27,444
خیلی خب، یه پیغام دارم که
باید بهش بدی.
288
00:16:27,620 --> 00:16:31,648
این باعث میشه کلود شنل پوش
حسابی دنبالش بگرده...
289
00:16:31,824 --> 00:16:35,783
... در حالی که من از بازار کشاورزان دزدی میکنم.
290
00:16:39,098 --> 00:16:41,260
یه پیام از فرکانس بتگرل میاد .
291
00:16:41,434 --> 00:16:42,924
[دینگز]
292
00:16:43,102 --> 00:16:44,263
رابین:
انبار خز.
293
00:16:44,437 --> 00:16:45,768
-بریم.
بتمن: نه، صبر کن.
294
00:16:45,938 --> 00:16:49,431
بعضی از آن نامهها
با سرعت کمتری نسبت به بقیه ارسال شدند. تماشا کنید.
295
00:16:51,844 --> 00:16:53,608
[دینگز]
296
00:16:53,779 --> 00:16:56,271
این به ما «فروشگاه مزرعه در نیمه شب» میدهد.
297
00:16:56,449 --> 00:16:58,315
حالا بیا بریم.
298
00:17:00,786 --> 00:17:03,619
بیاین رفقا، بریم کاهوها رو بچینیم.
299
00:17:03,789 --> 00:17:05,450
[میخندد]
300
00:17:12,131 --> 00:17:13,724
[صدای فریاد مردان نامفهوم]
301
00:17:15,468 --> 00:17:16,731
یه کم سالاد میوه بخور.
302
00:17:23,509 --> 00:17:25,170
وقتی میگم برو، بهشون عجله کن.
303
00:17:28,014 --> 00:17:29,175
بهمن مقدس.
304
00:17:29,348 --> 00:17:30,838
اردک، زود باش.
305
00:17:31,017 --> 00:17:32,678
[خنده]
306
00:17:33,352 --> 00:17:36,686
بیایید فرار کنیم، آقایان.
307
00:17:36,856 --> 00:17:38,756
حالا دیگه هیچوقت بتگرل رو پیدا نمیکنیم.
308
00:17:38,958 --> 00:17:41,450
حس میکنم او
در یک خانهی ییلاقی پنهان شده است.
309
00:17:41,627 --> 00:17:42,958
ما به بتکوپتر نیاز خواهیم داشت.
310
00:17:43,129 --> 00:17:44,460
بفرمایید.
311
00:17:44,864 --> 00:17:47,196
راوی:
در همین حال، بتگرل نقشههای خودش را دارد.
312
00:17:47,366 --> 00:17:49,494
بالای لبه بام انبار مخفی...
313
00:17:49,669 --> 00:17:54,106
...بتگرل یک متحد بینقص پیدا کرده
، یک خفاش.
314
00:17:57,343 --> 00:17:59,277
بگیرشون، بتمن!
315
00:17:59,478 --> 00:18:00,673
[جیغ خفاش]
316
00:18:00,846 --> 00:18:02,746
[فریاد مردان]
317
00:18:07,987 --> 00:18:09,113
بگیرش!
318
00:18:24,437 --> 00:18:25,495
رابین:
ببین، بتمن.
319
00:18:25,671 --> 00:18:27,901
بتمن:
بتگرل مخفیگاه را برای ما علامتگذاری کرد.
320
00:18:30,009 --> 00:18:31,204
[صدای زنگ هشدار]
321
00:18:31,377 --> 00:18:32,936
اون دزدگیر چشمی برقیه.
322
00:18:34,614 --> 00:18:36,446
صلیبیون شنلپوش.
323
00:18:36,616 --> 00:18:38,209
تور رو آماده کن.
324
00:18:40,953 --> 00:18:42,614
شاید جای اشتباهی آمدهایم.
325
00:18:43,956 --> 00:18:45,617
مواظب باش، رابین.
326
00:18:49,228 --> 00:18:51,629
این یاروها انگار خیلی جذابن،
بتمن.
327
00:18:54,133 --> 00:18:55,567
خیلی ممنون، رفیق.
328
00:19:05,745 --> 00:19:07,577
گاتچا، گاف پسر.
329
00:19:07,747 --> 00:19:10,409
ممنون، بتمن.
-بیخیال، رابین به کمک نیاز داره.
330
00:19:12,585 --> 00:19:14,053
اینجا، بتمن.
331
00:19:14,220 --> 00:19:15,688
[سوزان]
332
00:19:15,855 --> 00:19:17,687
اوه، بتمن.
333
00:19:18,624 --> 00:19:21,059
ها ها! ممنون، بتگرل.
334
00:19:21,227 --> 00:19:24,197
خودم هم نمیتوانستم بهتر از این عمل کنم.
335
00:19:25,631 --> 00:19:30,364
اوه، بتمن، خیلی متاسفم.
و ببین دارن با رابین چیکار میکنن.
336
00:19:34,874 --> 00:19:37,366
وقتی میگم حسابی کتک میخوری...
337
00:19:37,576 --> 00:19:41,069
...منظورم کتک نیست. ها ها ها!
338
00:19:42,081 --> 00:19:44,277
راوی:
در همین حال، جنگجوی شنلپوشِ زیرک...
339
00:19:44,450 --> 00:19:46,441
...داره یه دستگاه برای خودش میسازه...
340
00:19:46,619 --> 00:19:51,523
... از خرت و پرتهای
به جا مانده در این انبار قدیمی.
341
00:19:56,829 --> 00:20:00,094
حالا، بتگرل، یه نوار ضخیم
از اون تیوب داخلی برام ببُر. عجله کن.
342
00:20:02,234 --> 00:20:03,724
بتگرل:
بتمن، این کار میکنه؟
343
00:20:05,237 --> 00:20:07,399
باید انجام بشه. ما فقط یه شانس داریم.
344
00:20:16,916 --> 00:20:19,510
بگیرشون! قطعشون کن!
345
00:20:30,930 --> 00:20:32,329
رابین:
داره فرار میکنه.
346
00:20:32,498 --> 00:20:33,727
اوه، نه، او نیست.
347
00:20:43,743 --> 00:20:44,904
شوت خیلی خوبی بود، بتمن.
348
00:20:45,077 --> 00:20:47,444
-بتمن، باید ببریمش پایین؟
-نمیدونم.
349
00:20:47,646 --> 00:20:51,378
از آنجایی که اینجا یک مزرعه ذرت است،
شاید او بالاخره حرفه واقعی خود را پیدا کرده باشد...
350
00:20:51,550 --> 00:20:53,211
... ترساندن کلاغ ها.
351
00:20:53,385 --> 00:20:55,444
[همه میخندند]
352
00:22:12,865 --> 00:22:14,856
[انگلیسی - آمریکایی - SDH]
353
00:22:15,305 --> 00:23:15,774