The Contestant
ID | 13199922 |
---|---|
Movie Name | The Contestant |
Release Name | The.Contestant.2023.720p.WEB-DL.x264.AAC-YIFY |
Year | 2023 |
Kind | movie |
Language | Persian |
IMDB ID | 13940818 |
Format | srt |
1
00:00:11,970 --> 00:00:14,264
هولو تقدیم میکند
2
00:00:18,018 --> 00:00:20,437
یک محصول اورجینال هولو
3
00:00:24,858 --> 00:00:27,069
در اواخر قرن بیستم،
مخاطبان ژاپنی با یک رویداد
4
00:00:27,069 --> 00:00:28,904
تلویزیونی خارقالعاده روبرو شدند.
5
00:00:28,904 --> 00:00:30,572
تأثیر آن برای سالها باقی ماند.
6
00:00:31,281 --> 00:00:33,325
در برخی جاها، صداهای راوی
و متنهای روی صفحه
7
00:00:33,325 --> 00:00:35,410
از ژاپنی اصلی به انگلیسی ترجمه شدهاند.
8
00:00:36,286 --> 00:00:39,456
اگه این ماجرا رو تو یه فیلم نشون بدن،
شک دارم کسی باورش کنه.
9
00:00:39,456 --> 00:00:43,168
داستان حول مردی میچرخه که سعی میکنه
از یه آپارتمان کوچیک خلاص بشه.
10
00:00:43,168 --> 00:00:47,089
*و فقط با جایزههایی که از
قرعهکشی مجلات میبره، زنده میمونه.*
11
00:00:47,089 --> 00:00:48,590
پربینندهترین برنامه فصله.
12
00:00:48,590 --> 00:00:51,885
هر هفته، بیش از ۳۰ میلیون
نفر برنامه رو تماشا میکنن
13
00:00:51,885 --> 00:00:55,681
*تا ببینن یه جوون مشتاق
چطور از سختیهای شدید عبور میکنه.*
14
00:00:55,681 --> 00:00:59,810
*جدیدترین آزمایش انسانی
تلویزیون مردمی ژاپن.*
15
00:01:00,936 --> 00:01:06,275
*از بچگی،
همیشه میخواستم مردم رو بخندونم.*
16
00:01:11,071 --> 00:01:14,241
*ولی خندوندن دیگران
17
00:01:14,241 --> 00:01:17,369
با اینکه بهت بخندن فرق داره.*
18
00:01:17,369 --> 00:01:20,038
تهیهکنندهها میگن اون حتی
نمیدونه که تو تلویزیونه.
19
00:01:20,038 --> 00:01:21,123
توشیو سوچیا
تهیهکننده
20
00:01:21,123 --> 00:01:22,666
میتونه بره. ما در رو قفل نمیکنیم.
21
00:01:23,292 --> 00:01:25,919
*شادی اون از برنده شدن واقعیه.*
22
00:01:25,919 --> 00:01:28,463
*حتی اگه جایزه غذای سگ
یا یه چیز غیرقابل خوردن باشه.*
23
00:01:28,797 --> 00:01:33,093
ما به دنبال نشون دادن انسان
در ابتداییترین شکلش هستیم.
24
00:01:33,969 --> 00:01:37,055
*میخواستم چیزی بسازم که تا حالا دیده نشده.*
25
00:01:43,061 --> 00:01:46,231
*اون وسواس منو در خودش غرق کرده بود.*
26
00:01:50,068 --> 00:01:53,113
*یه وضعیت مرگ و زندگی بود.*
27
00:01:56,825 --> 00:01:58,160
تموم شد؟
28
00:02:00,000 --> 00:02:06,074
29
00:02:48,627 --> 00:02:52,130
سوچیا
تهیهکننده تلویزیون
30
00:02:52,422 --> 00:02:54,508
اگه خدای تلویزیون وجود داشته باشه،
31
00:02:54,508 --> 00:02:57,845
یه هدیه بزرگ به ما داد...
32
00:02:59,304 --> 00:03:00,347
اِم...
33
00:03:00,347 --> 00:03:04,017
به نظرم که یه هدیه بزرگ بود.
34
00:03:04,643 --> 00:03:05,644
اِم...
35
00:03:11,859 --> 00:03:14,903
ناسووبی
بازیگر / کمدین
36
00:03:14,903 --> 00:03:20,576
من به سرگرم کردن
مردم علاقهمند شدم
37
00:03:21,034 --> 00:03:25,205
چون اذیتم میکردن
38
00:03:25,205 --> 00:03:31,503
و دوست پیدا کردن برام سخت بود.
39
00:03:35,007 --> 00:03:39,178
*از بچگی یاد گرفتم*
40
00:03:39,178 --> 00:03:44,975
*که این بهترین راه برای محافظت از خودمه.*
41
00:03:47,102 --> 00:03:49,021
*من در روستاهای فوکوشیما بزرگ شدم.*
42
00:03:52,065 --> 00:03:54,776
پدرم افسر پلیس بود
43
00:03:55,652 --> 00:03:57,946
*و ما به خاطر کارش خیلی جابجا میشدیم،*
44
00:03:57,946 --> 00:04:00,073
*هر دو یا سه سال یک بار.*
45
00:04:01,408 --> 00:04:04,995
وقتی مدرسهم رو عوض میکردم،
46
00:04:04,995 --> 00:04:08,999
*بچههای دیگه میگفتن:*
47
00:04:09,208 --> 00:04:14,004
*«این جدیده قیافهش عجیبه.
حالم ازش به هم میخوره.»*
48
00:04:15,506 --> 00:04:18,509
از اونجا بود که شروع کردن به صدا زدنم «ناسووبی»،
یعنی بادمجون به ژاپنی.
49
00:04:20,052 --> 00:04:24,723
*فقط به خاطر صورت درازم
منو میزدن.*
50
00:04:26,099 --> 00:04:31,939
این هنوز روحم رو آزار میده.
51
00:04:31,939 --> 00:04:35,651
کازوکو
مادر ناسووبی
52
00:04:37,945 --> 00:04:40,030
*دردناکه.*
53
00:04:42,324 --> 00:04:45,035
وقتی شش یا هفت سالم بود،
54
00:04:45,619 --> 00:04:48,914
*متوجه شدم
اگه مردم رو بخندونم*
55
00:04:48,914 --> 00:04:53,418
*میتونم شرایطم رو تغییر بدم.*
56
00:04:53,710 --> 00:04:58,966
اون موقع بود که فهمیدم
57
00:04:58,966 --> 00:05:01,552
صورتم میتونه یه مزیت باشه.
58
00:05:04,346 --> 00:05:08,851
*وقتی به پدر و مادرم گفتم
میخوام وارد کار سرگرمی بشم،*
59
00:05:09,893 --> 00:05:12,729
متوجه نمیشدن.
60
00:05:12,980 --> 00:05:16,942
برای من، صنعت سرگرمی
61
00:05:18,277 --> 00:05:22,656
راهی برای داشتن یه زندگی عادی
یا درآوردن خرج زندگی نبود.
62
00:05:24,575 --> 00:05:29,454
*من باید از فوکوشیما میرفتم.*
63
00:05:32,165 --> 00:05:34,710
*البته که هیچ پارتیای نداشتم،*
64
00:05:34,710 --> 00:05:36,795
*ولی میخواستم در توکیو باشم.*
65
00:05:37,754 --> 00:05:40,299
پدر و مادرم میگفتن: «دیوونه شدی؟»
66
00:05:40,966 --> 00:05:45,429
سخت بود.
نتونستم برای خداحافظی به سکوی قطار برم.
67
00:05:48,390 --> 00:05:50,184
*ما فقط بهش گفتیم:*
68
00:05:50,184 --> 00:05:53,854
«هر کاری میکنی، فقط لخت نشو.»
69
00:05:59,902 --> 00:06:02,154
توکیو
70
00:06:03,572 --> 00:06:06,366
*پدر من افسر پلیس بود.*
71
00:06:06,366 --> 00:06:07,826
توشیو سوچیا
تهیهکننده
72
00:06:07,826 --> 00:06:12,831
بعدها فهمیدم
پدر ناسووبی هم پلیس بوده.
73
00:06:14,541 --> 00:06:18,003
*فکر میکنم بچههایی مثل ما
که زیاد مدرسه عوض میکنن،*
74
00:06:18,212 --> 00:06:20,214
*خیلی متفاوت هستن.*
75
00:06:22,466 --> 00:06:26,345
*روابطم عمیق به نظر میاد،
ولی در واقع خیلی بیتفاوت هستم.*
76
00:06:27,638 --> 00:06:28,639
اِم...
77
00:06:41,276 --> 00:06:42,945
*اون یه خالقه.*
78
00:06:43,195 --> 00:06:45,197
اون آدم خیلی خلاقیه.
79
00:06:48,784 --> 00:06:52,871
اون همچنین از پیشگامان تلویزیونه.
80
00:06:58,293 --> 00:07:02,923
*وقتی داری یه برنامه میسازی،
چیز دیگهای وجود نداره.*
81
00:07:05,634 --> 00:07:11,390
*کل زندگیت حول اون برنامه میچرخه.*
82
00:07:14,393 --> 00:07:18,146
*صنعت تلویزیون
آدمهای معروف و ستارهها رو داره.*
83
00:07:19,106 --> 00:07:21,233
*اونها خاص به حساب میان.*
84
00:07:22,025 --> 00:07:24,027
*ولی اگه یه نفر رو
در هر موقعیتی قرار بدی،*
85
00:07:24,194 --> 00:07:27,906
بهش یه وظیفه بدی و ازش فیلم بگیری،
86
00:07:28,031 --> 00:07:31,243
در نهایت،
هر کسی میتونه سرگرمکننده باشه.
87
00:07:31,535 --> 00:07:32,995
هیرای
مدیربرنامه سابق
88
00:07:32,995 --> 00:07:36,123
اون دوران، سرگرمکنندهترین دوران
تلویزیون بود
89
00:07:36,123 --> 00:07:39,459
و زمانی بود که ستارهها ساخته میشدن.
90
00:07:49,761 --> 00:07:51,138
کاگاوا
کارگردان تلویزیون
91
00:07:51,138 --> 00:07:53,098
اگه برنامههای ژاپنی
یه خانواده بودن،
92
00:07:53,098 --> 00:07:55,934
«دِنپا شونن» بچه تخس خانواده بود.
93
00:07:57,644 --> 00:08:01,648
سوسونو: دِنپا شونن
94
00:08:11,283 --> 00:08:15,746
*سلام، به «دِنپا شونن» خوش آمدید!*
95
00:08:22,920 --> 00:08:25,339
هیچ چیز شبیهش وجود نداشت.
96
00:08:26,048 --> 00:08:27,966
اندونزی، داریم میایم سراغت!
97
00:08:27,966 --> 00:08:31,136
*اونا همین الان از بندر فوتاگامی خارج شدن.*
98
00:08:31,136 --> 00:08:34,973
فکر کنم اولین برنامه
واقعنما (ریلیتی شو) تو دنیا بود.
99
00:08:35,307 --> 00:08:37,643
*بعد از یه استراحت کوتاه،
اونا آماده میشن*
100
00:08:37,643 --> 00:08:39,102
*برای دومین سفر مجانیشون.*
101
00:08:39,102 --> 00:08:41,355
این برنامه به محبوبیت زیادی رسید.
102
00:08:41,939 --> 00:08:45,859
*این برنامه در مورد قرار دادن
جوونها در آزمونهای استقامته.*
103
00:08:47,986 --> 00:08:52,491
*در اواخر دهه ۹۰،
من خبرنگار بیبیسی در توکیو بودم.*
104
00:08:52,491 --> 00:08:53,825
جولیت
خبرنگار بیبیسی
105
00:08:53,825 --> 00:08:55,619
اتفاقاً دفتر ما
106
00:08:55,619 --> 00:08:58,705
در همون ساختمونی بود که شرکت
سازنده «دِنپا شونن» قرار داشت،
107
00:08:59,206 --> 00:09:02,626
پس موفقیت این برنامه
در فضا حس میشد.
108
00:09:02,626 --> 00:09:04,711
*همه همکارای ژاپنی من اون رو میدیدن.*
109
00:09:07,214 --> 00:09:09,591
*هر وقت تهیهکننده، سوچیا،
وارد اتاق میشد*
110
00:09:09,591 --> 00:09:11,677
*میدونستی قراره یه اتفاق بزرگ بیفته.*
111
00:09:13,011 --> 00:09:17,891
وقتی من روی صفحه ظاهر میشدم،
موسیقی دارث ویدر رو پخش میکردن.
112
00:09:19,518 --> 00:09:22,980
*این شخصیت من رو نشون میداد.*
113
00:09:27,484 --> 00:09:28,735
*ایتو!*
114
00:09:28,735 --> 00:09:30,988
*این برنامهای بود که در اون مردم...*
115
00:09:30,988 --> 00:09:32,781
چی؟
116
00:09:32,781 --> 00:09:35,534
...میتونستن معروف بشن
و یک شبه به شهرت برسن.
117
00:09:35,534 --> 00:09:37,286
*شگفتانگیز بود.*
118
00:09:37,619 --> 00:09:39,955
- از همه شما خیلی ممنونم!
- [هورا کشیدن]
119
00:09:39,955 --> 00:09:43,542
«دِنپا شونن» خیلی محبوب شد
120
00:09:43,542 --> 00:09:50,382
و منتقدای تلویزیون میگفتن
این چیزی جز یه برنامه سفرنامه نیست.
121
00:09:51,592 --> 00:09:55,262
وقتی اینو شنیدم، با خودم گفتم:
«اصلاً اینطور نیست!»
122
00:09:55,637 --> 00:09:57,639
*بخش جالبش آدمها بودن،*
123
00:09:58,265 --> 00:10:00,058
این چیزی بود که میخواستم نشون بدم.
124
00:10:01,685 --> 00:10:03,687
اون موقع یه کم دیوونه شده بودم،
125
00:10:03,812 --> 00:10:05,814
پس با خودم گفتم: «بیا امتحانش کنیم.»
126
00:10:05,939 --> 00:10:08,066
اینطوری «یک زندگی با جوایز» متولد شد.
127
00:10:16,700 --> 00:10:18,744
مسابقات جایزهای
128
00:10:18,744 --> 00:10:23,165
*مسابقات جایزهای.
مردم همه امیدهاشون رو*
129
00:10:23,165 --> 00:10:25,167
*به یه کارت پستال گره میزدن.*
130
00:10:25,626 --> 00:10:27,878
*اما بردن یا باختن*
131
00:10:27,878 --> 00:10:30,589
*به دست خدایان سپرده شده.*
132
00:10:32,674 --> 00:10:34,676
*حالا، در اواخر قرن بیستم،*
133
00:10:35,010 --> 00:10:36,970
*برای اولین بار
در تاریخ بشر،*
134
00:10:36,970 --> 00:10:40,641
*یه مرد تلاش میکنه تا فقط با
جایزههای مسابقات زندگی کنه.*
135
00:10:43,310 --> 00:10:45,312
*یه روز برفی در توکیو،*
136
00:10:46,355 --> 00:10:48,357
*ژانویه ۱۹۹۸،*
137
00:10:48,899 --> 00:10:50,567
*جایی در شهر...*
138
00:10:51,985 --> 00:10:54,321
سلام! من ناسووبی هستم.
139
00:10:54,321 --> 00:10:57,241
تمام تلاشم رو میکنم! بزن بریم!
140
00:10:57,741 --> 00:11:00,202
این اولین فرصت بزرگ من بود.
141
00:11:01,745 --> 00:11:06,041
بیشتر شرکتکنندهها فکر میکردیم
قراره رایگان به آفریقا سفر کنیم.
142
00:11:06,041 --> 00:11:09,586
سوچیا [تهیهکننده تلویزیون]:
ممنون که به این آزمون اومدین
143
00:11:09,586 --> 00:11:13,131
*تهیهکننده به این
شرکتکنندگان چه توصیهای میکنه؟*
144
00:11:13,549 --> 00:11:17,761
برای این آزمون
به چیزی جز شانس احتیاج نخواهید داشت.
145
00:11:18,512 --> 00:11:19,763
*شانس؟*
146
00:11:20,347 --> 00:11:21,515
*و بعد...*
147
00:11:21,515 --> 00:11:22,599
بعد...
148
00:11:22,850 --> 00:11:24,852
*یه جعبه قرعهکشی ظاهر میشه.*
149
00:11:24,852 --> 00:11:25,936
جعبه قرعهکشی
150
00:11:25,936 --> 00:11:28,272
*آمادگیهای دقیقی
برای این آزمون انجام شده.*
151
00:11:28,272 --> 00:11:31,233
*اما برای این جوونای مشتاق،
هنوز همه چیز یه رازه.*
152
00:11:31,984 --> 00:11:34,278
لطفاً بازشون کنید.
153
00:11:34,403 --> 00:11:35,571
من بردم!
154
00:11:37,739 --> 00:11:39,867
*این جوون خوششانس کیه؟*
155
00:11:40,242 --> 00:11:41,994
*ناسووبی.*
156
00:11:42,119 --> 00:11:44,121
*و صورتش...*
157
00:11:44,913 --> 00:11:47,040
*درازه!*
158
00:11:47,583 --> 00:11:50,460
*از اینکه بلیت برنده رو کشیده،
هیجانزده، شوکه و خوشحاله.*
159
00:11:50,586 --> 00:11:51,879
«چی؟»
160
00:11:52,087 --> 00:11:58,177
«این واقعیه؟
من هیچوقت هیچی نبردم.»
161
00:12:04,057 --> 00:12:06,059
خوشحال بودم.
162
00:12:06,602 --> 00:12:09,146
سوچیا گفت: «بریم.»
163
00:12:11,899 --> 00:12:13,901
چی؟ همینطوری؟ خدای من!
164
00:12:17,946 --> 00:12:19,990
از همون اول،
165
00:12:19,990 --> 00:12:25,495
رابطه من با اون منحصر به فرد بود.
166
00:12:26,371 --> 00:12:30,542
با خودم فکر میکردم: «وای،
اون سوچیاست، همونی که تو تلویزیونه.»
167
00:12:31,418 --> 00:12:38,050
اون رو مثل یه خدا
تحسین میکردم.
168
00:12:39,092 --> 00:12:42,346
احساس میکنم با این کار
تمام خوششانسیم رو مصرف کردم...
169
00:12:42,763 --> 00:12:44,765
- خوششانسیت تموم شد؟
- [میخندد]
170
00:12:45,432 --> 00:12:47,434
*اون فکر میکنه تمام شانسش رو مصرف کرده.*
171
00:12:48,227 --> 00:12:52,606
*اون هیچ ایدهای نداره
که شانس، کلید این چالشه.*
172
00:12:57,945 --> 00:13:00,864
سردمه و ترسیدم.
173
00:13:05,536 --> 00:13:06,828
درش بیار.
174
00:13:14,753 --> 00:13:16,213
- لباستو در بیار.
- چی؟
175
00:13:17,714 --> 00:13:19,341
چی فرمودین؟
176
00:13:19,967 --> 00:13:21,009
لباستو در بیار!
177
00:13:22,302 --> 00:13:27,891
سوچیا متوجه شد که نمیخوام لخت بشم.
178
00:13:28,433 --> 00:13:31,895
نمیخواستم قولی که به
پدر و مادرم داده بودم رو بشکنم،
179
00:13:32,479 --> 00:13:34,481
*ولی اون خیلی آدم ترسناکیه.*
180
00:13:37,150 --> 00:13:38,151
همهشو.
181
00:13:39,903 --> 00:13:41,405
حتی شورتمم؟
182
00:13:42,030 --> 00:13:43,156
مطمئنین؟
183
00:13:44,908 --> 00:13:48,036
این کار درسته؟
184
00:13:49,621 --> 00:13:51,915
*بعدها بهم گفت که از خودش میپرسیده*
185
00:13:51,915 --> 00:13:54,293
*چطور یه نفر میتونه اینطوری لبخند بزنه*
186
00:13:54,293 --> 00:13:56,461
*در حالی که یه حرف به این بیرحمی میزنه.*
187
00:13:58,380 --> 00:14:00,382
*راست میگه. موقع گفتنش لبخند میزدم.*
188
00:14:01,425 --> 00:14:04,011
*با خودم فکر میکردم که همه چیز
قراره خیلی جالب بشه.*
189
00:14:05,846 --> 00:14:11,101
بهش گفتم تقریباً هیچی از اینا پخش نمیشه.
190
00:14:11,101 --> 00:14:13,353
وقتی اینو به کسی میگی،
191
00:14:13,353 --> 00:14:17,649
دیگه به دوربین توجه نمیکنه.
192
00:14:17,649 --> 00:14:21,320
اونجاست که بهترین تصاویر رو میگیری.
193
00:14:22,404 --> 00:14:25,324
*من هیچ قراردادی امضا نکردم.*
194
00:14:26,074 --> 00:14:29,786
چون این اولین قدم مهم من بود،
195
00:14:29,786 --> 00:14:32,080
برام مهم نبود که پخش نشه.
196
00:14:32,080 --> 00:14:33,582
سیچی هیرای
مدیربرنامه ناسووبی ۱۹۹۸
197
00:14:33,582 --> 00:14:35,584
ناسووبی حرف سوچیا رو باور کرد
198
00:14:35,584 --> 00:14:39,546
که این برنامه پخش نخواهد شد
199
00:14:40,214 --> 00:14:42,508
چون تجربه کافی نداشت.
200
00:14:42,508 --> 00:14:44,718
چه سادهلوح،
201
00:14:46,762 --> 00:14:49,223
خیلی زودباور بود.
202
00:14:49,223 --> 00:14:52,059
قصد دارین چیکار کنین؟
203
00:14:52,351 --> 00:14:53,602
هنوز نفهمیدی؟
204
00:14:54,269 --> 00:14:56,563
کارت پستال و مجله هست،
پس به نظر میرسه...
205
00:14:57,981 --> 00:15:00,651
یه چیزی مربوط به
مسابقات جایزهایه.
206
00:15:01,485 --> 00:15:02,986
- دقیقاً.
- چی؟
207
00:15:03,195 --> 00:15:04,530
چرا من لختم؟
208
00:15:04,655 --> 00:15:05,906
الان به چی احتیاج داری؟
209
00:15:06,532 --> 00:15:07,658
لباس!
210
00:15:09,826 --> 00:15:12,412
باید برنده بشم تا بهم لباس بدین؟ امکان نداره!
211
00:15:13,622 --> 00:15:15,624
این یه ایده مسخرهست!
212
00:15:16,333 --> 00:15:18,335
برای چی؟
213
00:15:18,460 --> 00:15:21,171
آیا کسی میتونه فقط با
جایزههای مسابقات زنده بمونه؟
214
00:15:22,130 --> 00:15:23,507
مسخرهست!
215
00:15:23,674 --> 00:15:26,009
*اولین چالش
«سوسونو! دِنپا شونن»*
216
00:15:26,009 --> 00:15:27,261
*خواهد بود...*
217
00:15:27,970 --> 00:15:30,931
دِنپا شونن
«یک زندگی با جوایز».
218
00:15:30,931 --> 00:15:33,100
اون زمان،
مسابقات و مجلات...
219
00:15:33,100 --> 00:15:34,184
مسابقات مجلات
220
00:15:34,184 --> 00:15:35,310
جولیت هیندل
خبرنگار
221
00:15:35,310 --> 00:15:38,063
تنها کاری که باید میکردی فرستادن یه کارت پستال
با اسم و آدرست بود.
222
00:15:38,063 --> 00:15:40,858
بردن یا باختن
دست خدایان بود.
223
00:15:40,858 --> 00:15:43,110
*خلاصه کنیم، یه اتاق داریم،*
224
00:15:43,110 --> 00:15:44,486
*و داخلش یه میز هست،*
225
00:15:44,486 --> 00:15:47,322
*یه کپه کارت پستال نو،
یه خودکار،*
226
00:15:47,656 --> 00:15:52,369
*یه تلفن، یه رادیو،
یه بالشتک روی زمین، کولر*
227
00:15:52,619 --> 00:15:55,163
*و یه عالمه مجله جدید.*
228
00:15:56,748 --> 00:15:59,793
*چالش اینه که ببینیم آیا کسی
میتونه فقط با جوایز زنده بمونه.*
229
00:16:00,419 --> 00:16:02,129
*ناسووبی کاملاً برهنه شروع میکنه.*
230
00:16:02,296 --> 00:16:04,506
*با استفاده از مسابقات مجلات و رادیو،*
231
00:16:04,506 --> 00:16:07,426
*اون با کارت پستال و تلفن
برای بردن جوایز تلاش میکنه.*
232
00:16:07,843 --> 00:16:10,304
*هرچه ثروتش بیشتر بشه
و جوایز زیادی ببره،*
233
00:16:10,304 --> 00:16:12,973
*ما گزارشهای هفتگی از
پیشرفتش به شما نشون میدیم.*
234
00:16:13,182 --> 00:16:15,934
*هدف نهایی بردن جوایزیه
که ارزش پولیشون*
235
00:16:15,934 --> 00:16:17,352
*به یک میلیون ین برسه.*
236
00:16:17,352 --> 00:16:19,563
*تنها در اون صورت
چالش ناسووبی تموم میشه.*
237
00:16:20,189 --> 00:16:22,566
*«یک زندگی با جوایز» شروع میشه!*
238
00:16:24,276 --> 00:16:26,069
امکان نداره!
239
00:16:26,069 --> 00:16:27,779
دوربین ناسووبی
240
00:16:27,779 --> 00:16:30,824
صبر کنید!
241
00:16:31,533 --> 00:16:33,577
اون موقع،
میخواستم یه چیز شگفتانگیز ثبت کنم...
242
00:16:33,577 --> 00:16:35,662
توشیو سوچیا
تهیهکننده
243
00:16:35,662 --> 00:16:37,581
...یه چیز باورنکردنی.
244
00:16:37,581 --> 00:16:40,918
جنبهای از انسانیت که فقط من،
245
00:16:41,043 --> 00:16:43,378
که فقط این برنامه
میتونست ثبت کنه.
246
00:16:44,755 --> 00:16:49,051
نمیتونستم به چیزی جز اون فکر کنم.
247
00:16:53,096 --> 00:16:55,098
میکروفون
248
00:16:55,307 --> 00:16:57,684
این خیلی بده!
249
00:16:58,393 --> 00:17:01,104
عادی نیست.
250
00:17:01,980 --> 00:17:03,982
غیرقابل بخششه.
251
00:17:04,483 --> 00:17:07,528
این یه زندگی با جوایزه!
252
00:17:07,653 --> 00:17:09,488
دِنپا شونن
یک زندگی با جوایز
253
00:17:11,240 --> 00:17:15,285
فکر کنم چارهای ندارم
جز اینکه شروع کنم به نوشتن.
254
00:17:18,872 --> 00:17:20,374
بزن بریم!
255
00:17:21,166 --> 00:17:24,419
ما بهش یه دفتر خاطرات
و یه تلفن برای مواقع اضطراری دادیم.
256
00:17:24,586 --> 00:17:26,046
*یه دفتر خاطرات!*
257
00:17:26,046 --> 00:17:27,297
دفتر خاطرات ناسووبی
258
00:17:27,422 --> 00:17:28,715
روز اول
259
00:17:28,715 --> 00:17:30,801
*«باید این
پروژه مسخره رو انجام بدم*
260
00:17:30,801 --> 00:17:32,761
*و مجبورم کردن لخت بشم...*
261
00:17:33,846 --> 00:17:36,807
*...ولی باید سعی کنم
جنبه مثبت هر روز رو پیدا کنم.»*
262
00:17:42,145 --> 00:17:43,313
لذت
263
00:17:43,313 --> 00:17:45,190
*بهش خوش میگذره.*
264
00:17:45,315 --> 00:17:49,278
میدونستم دارن ازم فیلم میگیرن،
265
00:17:49,278 --> 00:17:53,949
ولی فکر کردم شاید
پروژه رو کنسل کنن
266
00:17:53,949 --> 00:17:55,993
چون خندهدار نبود.
267
00:17:58,370 --> 00:18:02,958
*ناسووبی نمیدونست که ما
اتاق کناری رو اجاره کردیم.*
268
00:18:02,958 --> 00:18:04,042
هاروتارو کاگاوا
کارگردان
269
00:18:04,042 --> 00:18:06,503
برای فیلم گرفتن از ناسووبی موقع بیدار شدن،
270
00:18:06,503 --> 00:18:08,881
دستیار باید صبح زود
یواشکی وارد اتاقش میشد
271
00:18:08,881 --> 00:18:12,509
تا دکمه دوربین رو فشار بده.
272
00:18:14,052 --> 00:18:17,181
دستیار فیلمها رو تدوین میکرد
273
00:18:17,181 --> 00:18:22,102
از دو دوربین، ۲۴ ساعت فیلمبرداری،
هفت روز هفته،
274
00:18:22,728 --> 00:18:27,983
صدها ساعت که فقط
هشت ساعت میشد
275
00:18:28,775 --> 00:18:32,362
و من اونها رو به شش دقیقه کاهش میدادم.
276
00:18:33,363 --> 00:18:37,284
بعد، سوچیا بازبینی نهایی رو انجام میداد.
277
00:18:37,534 --> 00:18:40,037
حرف آخر رو اون میزد.
278
00:18:40,996 --> 00:18:45,042
ناسووبی کاملاً برهنه بود،
پس باید آلت تناسلیش رو میپوشوندیم
279
00:18:45,042 --> 00:18:47,753
*با چیزی. اولش
یه نقطه سیاه بود.*
280
00:18:48,587 --> 00:18:51,715
ولی اسم ناسووبی
یعنی بادمجون،
281
00:18:51,715 --> 00:18:56,553
پس سریع اون رو با یه
ایموجی به شکل بادمجون عوض کردن.
282
00:18:59,598 --> 00:19:02,518
*که با گذشت سالها،
تبدیل شده*
283
00:19:02,518 --> 00:19:06,522
به ایموجی آلت مردانه
در زبان عامیانه امروز.
284
00:19:06,522 --> 00:19:09,358
احتمالاً همه چیز از اونجا شروع شد.
285
00:19:09,691 --> 00:19:11,818
- خارقالعادهست!
- [تشویق]
286
00:19:11,818 --> 00:19:13,904
- ناسووبی؟
287
00:19:16,949 --> 00:19:19,117
دراز!
288
00:19:21,370 --> 00:19:24,498
در هفتههای اول فقط با
اراده خودم زنده موندم.
289
00:19:25,332 --> 00:19:27,334
به طرز شگفتانگیزی مثبت بودم.
290
00:19:27,626 --> 00:19:29,628
روز دهم
291
00:19:29,962 --> 00:19:35,467
*دلم سیبزمینی شیرین کبابی میخواد*
292
00:19:36,093 --> 00:19:37,261
درخواستهای هفته: ۹۶۳
293
00:19:37,261 --> 00:19:39,346
*در مجموع ۹۶۳ درخواست*
294
00:19:39,346 --> 00:19:40,681
*و اون برنده نشده...*
295
00:19:40,681 --> 00:19:41,807
*هیچی!*
296
00:19:41,807 --> 00:19:42,891
جوایز هفته
297
00:19:45,978 --> 00:19:50,816
فکر کنم انتظار داشتم همه چیز رو متوقف کنن.
298
00:19:52,609 --> 00:19:54,862
*«سرم پر از فکر غذاست.»*
299
00:19:56,071 --> 00:19:57,656
*«مهم نیست چی باشه،*
300
00:19:57,656 --> 00:19:59,449
*«فقط میخوام یه چیزی برنده بشم.*
301
00:19:59,992 --> 00:20:01,285
التماستون میکنم.»*
302
00:20:02,911 --> 00:20:06,290
البته که نمیتونستیم بذاریم بمیره،
303
00:20:06,290 --> 00:20:11,670
برای همین هر از گاهی
بهش چندتا بیسکویت میدادیم.
304
00:20:12,337 --> 00:20:15,132
*ناسووبی با تمرکز در حال
نوشتن درخواستهاش بود،*
305
00:20:15,465 --> 00:20:16,967
*تا اینکه...*
306
00:20:18,886 --> 00:20:19,970
اوه.
307
00:20:19,970 --> 00:20:22,055
*«موفق شدم! یه چیزی بردم.»*
308
00:20:23,932 --> 00:20:24,933
بله؟
309
00:20:27,019 --> 00:20:28,020
سلام.
310
00:20:28,562 --> 00:20:29,563
رامنتون...
311
00:20:29,563 --> 00:20:30,939
این چیه؟
312
00:20:30,939 --> 00:20:32,608
- و سبزیجات سرخشده...
- بله...
313
00:20:32,608 --> 00:20:35,527
*در مجموع میشه ۱۷۰۰ ین.*
314
00:20:36,028 --> 00:20:37,988
*ولی من پول ندارم.*
315
00:20:37,988 --> 00:20:39,114
ببخشید؟
316
00:20:39,114 --> 00:20:41,158
شما آقای [بوق] نیستید؟
317
00:20:41,533 --> 00:20:44,369
*نه، من چیزی سفارش ندادم.*
318
00:20:45,787 --> 00:20:47,206
معذرت میخوام.
319
00:20:49,166 --> 00:20:50,167
*«چه بیرحمانه!*
320
00:20:50,459 --> 00:20:54,171
خدایان و سرنوشت خیلی بیرحمند.»*
321
00:20:54,421 --> 00:20:56,006
مگومی
همسر فیلمنامهنویس
322
00:20:56,006 --> 00:21:01,053
میتونه موفق بشه؟ نمیدونم...
323
00:21:01,845 --> 00:21:04,890
این «دِنپا شونن:
یک زندگی با جوایز»ـه!
324
00:21:08,185 --> 00:21:09,228
هی.
325
00:21:09,228 --> 00:21:11,104
روز هفدهم
326
00:21:13,607 --> 00:21:15,192
آره!
327
00:21:16,026 --> 00:21:17,152
رسید!
328
00:21:23,242 --> 00:21:25,244
اولین جایزهم!
329
00:21:25,953 --> 00:21:27,704
*اون چی برده؟*
330
00:21:28,789 --> 00:21:33,418
*«این ۱۲ بسته ژله فیبر کوننیاکو
از برند کیبون فود کمیفا است.»*
331
00:21:33,794 --> 00:21:37,840
جوایز
۱۵۶۰ ین
332
00:21:44,221 --> 00:21:45,848
خوشمزه
333
00:21:46,306 --> 00:21:49,434
برای سیر شدنم کافی نبود،
334
00:21:49,434 --> 00:21:55,148
ولی برای زنده موندنم
کافی بود.
335
00:21:55,148 --> 00:21:58,110
- تبریک، ناسووبی!
- [تشویق]
336
00:21:58,569 --> 00:21:59,945
این چه رقصی بود؟
337
00:22:00,195 --> 00:22:02,364
- رقص پیروزیشه!
- [خنده]
338
00:22:02,364 --> 00:22:05,117
چون مقداری غذا برده بودم،
339
00:22:05,117 --> 00:22:09,788
حالا باید با جوایزم زندگی میکردم،
340
00:22:09,788 --> 00:22:13,125
برای همین دیگه به من بیسکویت ندادن.
341
00:22:13,125 --> 00:22:14,418
روز بیست و هشتم
342
00:22:14,418 --> 00:22:15,878
*ممکنه برنج باشه؟*
343
00:22:18,714 --> 00:22:20,799
*برنجه!*
344
00:22:21,383 --> 00:22:23,927
پنج کیلو برنجه،
آره!
345
00:22:31,185 --> 00:22:33,187
*ناسووبی متوجه چیزی شده.*
346
00:22:33,729 --> 00:22:35,647
*«من قابلمه ندارم.*
347
00:22:35,647 --> 00:22:38,192
*مقداری برنج رو در ظرف
مصرف شده ژله ریختم.»*
348
00:22:38,192 --> 00:22:39,276
ظرف خالی
349
00:22:39,276 --> 00:22:44,072
*«میخوام به عنوان آزمایش اون رو در آب داغ
شیر خیس کنم تا ببینم چی میشه.*
350
00:22:44,072 --> 00:22:46,742
*«اگه تا فردا صبح بمونه،*
351
00:22:46,742 --> 00:22:49,119
امیدوارم تا صبح
یه نتیجهای ببینم.»*
352
00:22:49,328 --> 00:22:53,707
*آیا آزمایش موفقیتآمیز بود؟*
353
00:23:03,258 --> 00:23:04,801
*«چقدر چندشآوره...»*
354
00:23:04,927 --> 00:23:07,095
*روز بعد...*
355
00:23:09,806 --> 00:23:13,936
*«برنجی که تو آب داغ خیسونده بودم
رو نزدیک شعله اجاق گذاشتم*
356
00:23:13,936 --> 00:23:17,481
*تا ببینم آیا نزدیک بودن به گرما
تأثیری داره یا نه.»*
357
00:23:20,317 --> 00:23:22,319
*سه ساعت بعد.*
358
00:23:26,782 --> 00:23:29,409
شرط میبندم هیچ اتفاقی نیفتاده.
359
00:23:30,661 --> 00:23:32,454
*و نتیجه چیه؟*
360
00:23:32,746 --> 00:23:33,997
اوه!
361
00:23:39,253 --> 00:23:41,255
یه لحظه...
362
00:23:41,839 --> 00:23:43,340
یه ثانیه...
363
00:23:48,554 --> 00:23:51,223
شبیه حریره نشده؟
364
00:23:52,266 --> 00:23:53,517
آه. اومم.
365
00:23:54,685 --> 00:23:55,686
اومم.
366
00:23:55,853 --> 00:23:57,479
نگاه کنید.
367
00:23:58,564 --> 00:23:59,648
*موفقیتآمیز بود!*
368
00:24:00,941 --> 00:24:03,110
اگه برنج رو نبرده بودم،
مرده بودم.
369
00:24:03,110 --> 00:24:05,946
چالش کنسل میشد.
370
00:24:12,578 --> 00:24:13,829
خوشمزه!
371
00:24:14,288 --> 00:24:18,709
*«یک بار دیگر، خدایان
دست یاری به سوی ناسووبی دراز کردند!»*
372
00:24:19,001 --> 00:24:20,002
وای!
373
00:24:21,170 --> 00:24:26,300
به سختی زنده موندم،
374
00:24:26,300 --> 00:24:29,344
ولی از اونجا بود که مصیبت واقعی شروع شد.
375
00:24:30,345 --> 00:24:33,765
*«معمولاً فکرم اینه که
چطور از این مصیبت جون سالم به در ببرم.*
376
00:24:33,765 --> 00:24:38,061
*«مواد مغذی کافی به مغزم نمیرسه
که به چیز دیگهای فکر کنم.*
377
00:24:38,812 --> 00:24:42,566
ولی اخیراً فکرم مدام
به دنیای بیرون کشیده میشه.»*
378
00:24:44,568 --> 00:24:48,071
*«صحنههایی از زمانی که
یه آدم معمولی بودم.*
379
00:24:48,906 --> 00:24:51,158
*«صورتهای خندان خانوادهام.*
380
00:24:53,535 --> 00:24:57,206
*«فکر کردن به پدر و مادرم
تو روستا قلبم رو به درد میاره.*
381
00:25:00,083 --> 00:25:02,878
*«نگرانم که مادرم
داره اشک میریزه،*
382
00:25:02,878 --> 00:25:06,924
نگران پسر ژندهپوش،
برهنه و احمقش.»*
383
00:25:07,966 --> 00:25:13,138
من حتی نمیدونستم چنین برنامهای وجود داره.
384
00:25:14,806 --> 00:25:19,436
تعجب کردم،
مخصوصاً وقتی تو تلویزیون دیدمش.
385
00:25:22,356 --> 00:25:24,775
«باورم نمیشه!»
386
00:25:24,775 --> 00:25:26,985
وقتی دیدمش، با خودم گفتم:
387
00:25:27,986 --> 00:25:30,280
«امکان نداره!»
388
00:25:30,280 --> 00:25:32,366
«داری چیکار میکنی؟»
389
00:25:32,991 --> 00:25:35,702
هم عصبانی شدم و هم ناراحت،
390
00:25:36,745 --> 00:25:39,206
خجالت هم کشیدم.
391
00:25:40,499 --> 00:25:44,461
*یه مرد بالغ لخت تو تلویزیون...*
392
00:25:46,505 --> 00:25:50,050
قسمتهای خصوصی بدنش سانسور شده بود.
393
00:25:50,050 --> 00:25:52,761
و اون برادرم بود.
394
00:25:53,887 --> 00:25:57,099
آرزو میکردم این کار رو نکرده بود.
395
00:25:59,685 --> 00:26:02,312
چشم از تلویزیون برنمیداشتم.
396
00:26:02,312 --> 00:26:08,986
بعد از برنامه،
همه دوستامون بهم زنگ میزدن
397
00:26:09,486 --> 00:26:11,780
و میپرسیدن:
«دِنپا شونن رو دیدی؟»
398
00:26:11,780 --> 00:26:13,615
میگفتم: «آره، دیدم!»
399
00:26:14,199 --> 00:26:18,495
به نظر میرسید این کار براش طبیعیه
400
00:26:18,495 --> 00:26:23,000
و من نگاهش میکردم
و به این فکر میکردم که چقدر باید خوشحال باشه.
401
00:26:23,959 --> 00:26:26,420
*رقص پیروزی این هفته رو
با ساکی انجام میده.*
402
00:26:30,257 --> 00:26:32,050
- اوه، اوه!
403
00:26:32,050 --> 00:26:33,760
- حالش خوبه!
404
00:26:34,469 --> 00:26:36,471
من ناسووبی رو خیلی دوست دارم.
405
00:26:36,597 --> 00:26:39,600
- انگار عضو خانوادهست.
- خیلی دوستداشتنیه!
406
00:26:39,600 --> 00:26:41,685
قیافهش خیلی عوض شده.
407
00:26:41,977 --> 00:26:43,770
آره، خیلی وحشیتر به نظر میاد.
408
00:26:43,896 --> 00:26:45,981
- اون موهای ژولیده. و ریشش...
- خیلی بلند شده!
409
00:26:46,106 --> 00:26:47,274
آره، نه؟
410
00:26:51,320 --> 00:26:54,281
این یه فُک دریاییه.
411
00:26:54,281 --> 00:26:57,451
یه عروسک فُکه.
412
00:26:57,451 --> 00:26:59,203
آدم دوست داشت حالش خوب باشه.
413
00:26:59,203 --> 00:27:02,247
همه ما میخواستیم که در چالش برنده بشه.
414
00:27:02,247 --> 00:27:03,457
باید یه اسم داشته باشی.
415
00:27:04,082 --> 00:27:05,083
فهمیدم!
416
00:27:13,342 --> 00:27:15,511
*اگه لحظات خندهدار رو انتخاب کنی*
417
00:27:15,677 --> 00:27:17,679
*و با متن، افکت
و یه راوی همراهشون کنی،*
418
00:27:18,388 --> 00:27:19,723
سرگرمکننده به نظر میاد.
419
00:27:19,723 --> 00:27:24,102
ناگزیره که بینندهها
اینطور برداشت کنن.
420
00:27:25,187 --> 00:27:27,773
ناسووبی. ناسووبی. ناسووبی. ناسووبی...
421
00:27:31,401 --> 00:27:32,861
ناسووبی. ناسووبی.
422
00:27:33,904 --> 00:27:36,657
*اون به طور سیستماتیک کار میکرد،*
423
00:27:36,657 --> 00:27:37,866
*تقریباً به طور خودکار.*
424
00:27:38,575 --> 00:27:41,995
همه مجلات رو چک میکردم
425
00:27:41,995 --> 00:27:46,458
دنبال غذا و جوایز گرونقیمت.
426
00:27:46,458 --> 00:27:47,626
*ساکیه.*
427
00:27:48,710 --> 00:27:49,795
*لوبیای پخته،*
428
00:27:49,795 --> 00:27:50,963
*شکلات،*
429
00:27:51,129 --> 00:27:52,381
*یه پد پوکمون.*
430
00:27:56,677 --> 00:28:01,557
*«برنج عزیز،
واقعاً میخوای منو ترک کنی؟»*
431
00:28:07,729 --> 00:28:08,856
خوشمزه به نظر میاد.
432
00:28:08,856 --> 00:28:10,607
*میخواد بخورتش!*
433
00:28:12,776 --> 00:28:14,194
*بعد...*
434
00:28:15,779 --> 00:28:16,989
*اما...*
435
00:28:17,990 --> 00:28:19,992
*«چقدر چندشآوره...»*
436
00:28:23,537 --> 00:28:26,748
امکان نداره!
437
00:28:29,877 --> 00:28:31,795
من سگ نیستم!
438
00:28:33,088 --> 00:28:36,133
بیا امتحانش کنیم...
وانمود میکنم یه تشویقیه.
439
00:28:41,096 --> 00:28:42,681
*بعد...*
440
00:28:46,310 --> 00:28:47,769
*این یه معجزهست.*
441
00:28:54,776 --> 00:28:56,778
برام کلی فرستادن!
442
00:28:56,778 --> 00:28:58,864
برای مدت طولانی برام میمونه.
443
00:29:04,786 --> 00:29:06,330
این تنها کاریه که میکنه؟
444
00:29:06,330 --> 00:29:07,414
- آره!
445
00:29:07,414 --> 00:29:09,875
انگار یه مسئله مرگ و زندگیه.
446
00:29:09,875 --> 00:29:11,293
- آره!
447
00:29:11,293 --> 00:29:16,089
خندیدن موقع تماشای «دِنپا شونن» آسونه
448
00:29:16,089 --> 00:29:19,384
اگه در مورد یه غریبه باشه،
449
00:29:19,384 --> 00:29:24,389
ولی اگه خودت یا یکی از نزدیکانت باشی،
450
00:29:24,515 --> 00:29:28,769
راحت میشه فهمید
که کاری که میکنن بیرحمانه و وحشتناکه.
451
00:29:40,239 --> 00:29:42,324
پیروزی! آره!
452
00:30:17,985 --> 00:30:24,741
*احساس میکردم تمام توانم رو از دست دادم،*
453
00:30:26,660 --> 00:30:29,913
هم از نظر جسمی و هم روحی.
454
00:30:29,913 --> 00:30:34,918
از اون لحظه به بعد، شروع کردم
به احساس کردن
455
00:30:34,918 --> 00:30:38,589
بدبینیِ بیشتر و بیشتر.
456
00:30:40,299 --> 00:30:43,260
*من به غنائمی که جمع کردم
و پشتم هستن افتخار میکنم*
457
00:30:47,306 --> 00:30:51,643
*طوری روی نوشتن کارت پستالها تمرکز میکنم
که انگار زندگیم بهش بستگی داره.*
458
00:30:53,395 --> 00:30:56,940
*سایههای آدمها رو
پشت پنجرهم میبینم.*
459
00:30:57,149 --> 00:30:59,526
*و زمزمه صداها رو میشنوم.*
460
00:31:01,653 --> 00:31:03,655
*تنهام.*
461
00:31:05,908 --> 00:31:08,911
*انقدر بدبختم که
حس میکنم میخوام گریه کنم.*
462
00:31:12,998 --> 00:31:16,335
*اینکه این همه مدت
از ارتباط انسانی دور باشی*
463
00:31:16,543 --> 00:31:20,005
باعث میشه شدیداً
محتاج گرمای انسانی بشی.*
464
00:31:22,799 --> 00:31:27,262
ولی تنهایی من روی صفحه نمایش داده نمیشد.
465
00:31:27,971 --> 00:31:30,933
فکر میکردم اعضای تیم
466
00:31:30,933 --> 00:31:36,188
متحدان من خواهند بود...
467
00:31:37,064 --> 00:31:41,068
ولی بهشون گفتم باهاش ارتباط برقرار نکنن،
468
00:31:41,276 --> 00:31:45,030
چالش این بود
469
00:31:45,030 --> 00:31:49,034
که کاملاً تنها باشه.
470
00:31:49,034 --> 00:31:51,620
فکر میکردم منزوی نگه داشتنش
471
00:31:51,620 --> 00:31:55,165
پروژه رو
سرگرمکنندهتر میکنه.
472
00:31:56,250 --> 00:31:58,335
ناسووبی. ناسووبی. ناسووبی...
473
00:32:03,048 --> 00:32:05,133
...ناسووبی. ناسووبی. ناسووبی
474
00:32:06,426 --> 00:32:07,594
*یک کره جغرافیایی.*
475
00:32:08,136 --> 00:32:09,137
*ماسک صورت.*
476
00:32:09,346 --> 00:32:10,556
*کفش.*
477
00:32:10,848 --> 00:32:12,558
*رقص پیروزی این هفته.*
478
00:32:15,102 --> 00:32:20,607
وقتی جایزه میبرد،
خیلی خوشحال به نظر میرسید
479
00:32:20,607 --> 00:32:24,403
و چون ما از همه اینها فیلم میگرفتیم،
480
00:32:24,403 --> 00:32:26,488
تونستیم خیلیها رو تحت تأثیر قرار بدیم.
481
00:32:26,738 --> 00:32:33,036
انگار ناسووبی داشت میگفت:
«من زنده میمونم! موفق میشم!»
482
00:32:33,704 --> 00:32:35,664
ما همه اینها رو ثبت کردیم.
483
00:32:36,081 --> 00:32:41,712
اینکه منو تا مرز تحمل پیش بردن،
باعث شد دیوونه بشم.
484
00:32:55,976 --> 00:32:59,938
اینا بهترین چیپسهای دنیا هستن!
485
00:32:59,938 --> 00:33:03,650
*«هیجانِ در دست گرفتن یکی از اونا*
486
00:33:03,650 --> 00:33:07,029
*مثل در دست گرفتن
گلبرگ یه گل ممنوعه بود.»*
487
00:33:08,113 --> 00:33:12,951
*«دهانم رو کاملاً باز کردم،
یه چیپس خوردم*
488
00:33:12,951 --> 00:33:16,663
*و انگار یه
تجربه خارج از بدن داشتم.*
489
00:33:16,663 --> 00:33:19,958
*«انگار چیزی درونم
آزاد شده بود*
490
00:33:19,958 --> 00:33:21,835
و پرواز کرده بود.»*
491
00:33:32,429 --> 00:33:34,431
*«دِنپا شونن» مخاطبای زیادی داشت،*
492
00:33:34,431 --> 00:33:38,685
*ولی این بخش کاملاً متفاوت از
هر کاری بود که قبلاً انجام داده بودن.*
493
00:33:38,685 --> 00:33:41,980
*مردم شروع کردن به حرف زدن در موردش
و کمکم محبوب و محبوبتر شد.*
494
00:33:41,980 --> 00:33:43,649
*تبدیل به یه پدیده بزرگ شد.*
495
00:33:43,899 --> 00:33:48,320
اون زمان یکی از موفقترین
و محبوبترین برنامههای ژاپن بود.
496
00:33:48,904 --> 00:33:53,700
یه تشویق برای «یک زندگی با جوایز»!
497
00:33:57,287 --> 00:33:59,873
تلویزیون واقعنما هنوز مد نشده بود.
498
00:33:59,873 --> 00:34:02,918
«نمایش ترومن»
ایده مشابهی داشت،
499
00:34:02,918 --> 00:34:05,087
*ولی تا یک سال بعد اکران نشد.*
500
00:34:05,087 --> 00:34:08,465
*و «برادر بزرگ» هم
چند سال بعد ساخته شد.*
501
00:34:08,465 --> 00:34:12,344
تلویزیون ژاپن همیشه به خاطر
برنامههای افراطیش معروف بوده
502
00:34:12,344 --> 00:34:16,515
که در اونها شرکتکنندگان تحت آزمونهای
استقامت خیلی غیرعادی قرار میگیرن.
503
00:34:18,058 --> 00:34:20,310
*محبوبترین برنامه
یه بخش خیلی عجیب رو معرفی میکنه.*
504
00:34:24,773 --> 00:34:27,901
*ناسووبی موضوع بحث در بارها بود،*
505
00:34:28,277 --> 00:34:31,238
*مدارس و دانشگاهها.*
506
00:34:31,238 --> 00:34:35,742
اسم اون سر زبون همه بود.
507
00:34:43,542 --> 00:34:45,586
اون غذا نداره و فقط وقتی میتونه لباس بپوشه
508
00:34:45,586 --> 00:34:47,045
که برنده شده باشه.
509
00:34:48,130 --> 00:34:49,339
*سردمه.*
510
00:34:51,049 --> 00:34:54,052
*یک لحظه تلویزیونی دیگر
در زندگی ناسووبی.*
511
00:34:54,052 --> 00:34:57,514
همه اینها بخشی از یه پدیده جدیده،
وبکم.
512
00:34:57,848 --> 00:35:01,727
*ناسووبی میدونه که ازش فیلم میگیرن،
ولی نمیدونه چرا.*
513
00:35:02,144 --> 00:35:04,146
مخاطبا به اون نمیخندن،
514
00:35:04,146 --> 00:35:05,981
از روی همدردی میخندن.
515
00:35:06,106 --> 00:35:09,026
*هر هفته، بیش از
۳۰ میلیون نفر اون رو تماشا میکنن.*
516
00:35:10,235 --> 00:35:14,114
*میفهمم که المپیک
یا ورزشهای دیگه این همه بیننده داشته باشن،*
517
00:35:14,114 --> 00:35:16,408
ولی یه برنامه سرگرمی؟
518
00:35:17,075 --> 00:35:19,119
باورنکردنیه.
519
00:35:19,870 --> 00:35:23,207
*بخشهای مهم زندگیش
هفتهای یک بار پخش میشه.*
520
00:35:23,207 --> 00:35:25,334
*مخاطبای داخل استودیو از خنده رودهبر میشن*
521
00:35:25,334 --> 00:35:27,920
*با هر اتفاق ناگوار یا پیروزی جدید.*
522
00:35:27,920 --> 00:35:29,713
*وقتی به هدفی میرسه،*
523
00:35:29,713 --> 00:35:31,798
*وقتی تسلیم میشه یا دیوونه میشه،*
524
00:35:31,798 --> 00:35:33,675
*مطمئناً از تلویزیون پخش خواهد شد.*
525
00:35:33,675 --> 00:35:37,596
ناسووبی هیچ ایدهای نداشت که چالش اون
526
00:35:37,596 --> 00:35:42,059
این همه توجه از بیرون دریافت میکنه.
527
00:35:42,059 --> 00:35:45,687
هیچ ایدهای نداشت.
528
00:35:46,063 --> 00:35:49,650
*ویدیوهای زندگی او
و دفتر خاطراتش پرفروش شدن،*
529
00:35:49,650 --> 00:35:52,110
*ولی مورد پسند
همه در ژاپن نبودن.*
530
00:35:52,110 --> 00:35:56,698
به نظرم برنامه
نسبتاً عجیب و غریبی است.
531
00:35:56,865 --> 00:36:00,744
برای جوونها سرگرمکنندهتر
از مسنترها بود.
532
00:36:00,744 --> 00:36:03,830
برای آدمهایی که تو زندگی خودشون
سختی کشیده بودن،
533
00:36:03,830 --> 00:36:06,917
مثل اونایی که جنگ جهانی دوم رو
در ژاپن تجربه کرده بودن،
534
00:36:06,917 --> 00:36:09,962
خندهدار نبود که
تنها چیزی که برای خوردن داشت
535
00:36:09,962 --> 00:36:11,922
برنج خام یا غذای سگ بود.
536
00:36:11,922 --> 00:36:15,759
آدمهایی برای مصاحبه با من میاومدن،
537
00:36:15,759 --> 00:36:19,805
ولی هیچوقت در رو براشون باز نمیکردم.
538
00:36:27,855 --> 00:36:30,232
*یه نفر تو اینترنت گفته بود:*
539
00:36:30,232 --> 00:36:34,069
«ناسووبی همیشه تو اتاقه،
540
00:36:34,069 --> 00:36:36,738
«فقط ازش در حال نوشتن کارت پستال
و بردن جایزه فیلم میگیرن،
541
00:36:36,738 --> 00:36:40,200
اینطوری برنامه رو میسازن.»
542
00:36:41,076 --> 00:36:43,745
برای همین تصمیم گرفتم بهشون نشون بدم.
543
00:36:45,914 --> 00:36:48,417
*«میخوایم زنده پخش کنیم!»*
544
00:36:54,214 --> 00:36:55,549
*اتاق کنترل.*
545
00:36:55,549 --> 00:36:58,051
*پنجاه کارمند
با تیشرتهای مخصوص*
546
00:36:58,051 --> 00:37:00,053
*۲۴ ساعته کار میکنن.*
547
00:37:00,470 --> 00:37:04,641
*به دلیل حجم بالای تقاضا، از کسانی که
نتونستن وصل بشن عذرخواهی میکنیم.*
548
00:37:06,435 --> 00:37:08,061
*پوشوندن اون با یه بادمجون*
549
00:37:08,061 --> 00:37:10,564
*یه چالش بیسابقه
برای پخش زندهست.*
550
00:37:11,690 --> 00:37:14,193
*تنش با چند باری که
نزدیک بود لو بره، بالا میگیره.*
551
00:37:16,361 --> 00:37:20,699
دیگه هفتهای یک بار نبود،
بلکه هر روز، هر ثانیه،
552
00:37:20,699 --> 00:37:25,579
این دیوونگی منو کاملاً
در خودش غرق کرده بود،
553
00:37:27,122 --> 00:37:31,627
نمیتونستم به چیزی جز اینکه
بعدش چیکار کنم فکر کنم.
554
00:37:34,963 --> 00:37:37,174
*تهیهکننده وارد اتاق میشه.*
555
00:37:49,478 --> 00:37:50,604
خیلی وقته ندیدمت.
556
00:37:51,897 --> 00:37:53,357
آره، خیلی وقته.
557
00:37:56,902 --> 00:37:58,278
تموم شد؟
558
00:37:58,779 --> 00:38:00,280
به یک میلیون ین رسیدم؟
559
00:38:01,823 --> 00:38:02,866
نه، هنوز نه.
560
00:38:07,037 --> 00:38:08,914
هوای تازه!
561
00:38:09,039 --> 00:38:11,458
برای اولین بار در...
562
00:38:11,458 --> 00:38:12,876
پنج ماه.
563
00:38:12,876 --> 00:38:14,253
چه لذتی.
564
00:38:14,253 --> 00:38:15,754
*و بعد...*
565
00:38:16,046 --> 00:38:17,422
یه ماشین؟
566
00:38:17,422 --> 00:38:19,675
آره! داریم حرکت میکنیم!
567
00:38:21,218 --> 00:38:24,304
اولین گردشم در پنج ماه.
568
00:38:24,304 --> 00:38:25,681
*اما...*
569
00:38:29,101 --> 00:38:32,020
تا جایی که میدونم، محل سکونتش
توسط رسانهها فاش شد.
570
00:38:32,020 --> 00:38:36,650
- یه مجله آدرسش رو پیدا کرده بود.
- آهان.
571
00:38:43,073 --> 00:38:44,908
یعنی... جابجا شدم؟
572
00:38:47,619 --> 00:38:52,416
ما بهش گفتیم باید جابجا بشه
تا شانسش بهتر بشه.
573
00:38:55,878 --> 00:39:01,675
*صادقانهترین نظرم
این بود که داشتن بازیش میدادن.*
574
00:39:01,675 --> 00:39:05,095
لحظاتی بود که میخواست فرار کنه،
575
00:39:05,095 --> 00:39:07,598
ولی این کار رو نمیکرد.
576
00:39:07,598 --> 00:39:10,559
هنوزم اینو نمیفهمم.
577
00:39:11,977 --> 00:39:12,978
آه.
578
00:39:15,480 --> 00:39:18,734
اگه واقعاً میخواست،
میتونست فرار کنه.
579
00:39:18,734 --> 00:39:21,486
در قفل نبود.
580
00:39:21,486 --> 00:39:27,868
آدم در مورد آدمربایی میشنوه...
581
00:39:28,160 --> 00:39:31,121
از نظر روانی،
582
00:39:31,246 --> 00:39:35,959
احساس میکنی به جای فرار
یا انجام یه کار رادیکال،
583
00:39:36,627 --> 00:39:43,050
آروم موندن و دردسر درست نکردن
امنترین گزینهست.
584
00:39:43,050 --> 00:39:46,386
این یه وضعیت روانی عجیبه.
585
00:39:47,012 --> 00:39:50,224
ارادهت برای فرار رو از دست میدی.
586
00:39:50,641 --> 00:39:54,228
میخواستم بهشون بگم: «بذارید بره!»
587
00:39:55,145 --> 00:39:58,524
ولی هیچ ایدهای نداشتم با کی تماس بگیرم.
588
00:39:59,483 --> 00:40:04,029
وقتی ما ناسووبی رو
به برنامه تحویل دادیم،
589
00:40:04,029 --> 00:40:09,618
به عنوان مدیربرنامه،
دیگه وظیفه ما نبود که دخالت کنیم.
590
00:40:09,618 --> 00:40:13,205
من علائم وحشتناکی دارم...
591
00:40:17,167 --> 00:40:18,335
- [در میزنند]
- بله؟
592
00:40:18,335 --> 00:40:20,045
*ممکنه جایزه باشه؟*
593
00:40:20,504 --> 00:40:21,672
ببخشید،
594
00:40:22,506 --> 00:40:23,882
من پزشک هستم.
595
00:40:26,176 --> 00:40:27,427
*چکاپ کامل.*
596
00:40:29,388 --> 00:40:32,266
*طبق گزارش پزشکی که
بعداً دریافت کردیم...*
597
00:40:34,101 --> 00:40:36,478
*... در نظر گرفته شد
که ناسووبی از سلامت خوبی برخورداره.*
598
00:40:39,648 --> 00:40:43,610
*از دکتر پرسیدم
آیا فکر میکنه ادامه دادن خطرناکه.*
599
00:40:43,610 --> 00:40:47,197
*اون کاملاً نادیده گرفت
چون میگه من جوونم،*
600
00:40:48,031 --> 00:40:50,450
*ولی هر روز مو و وزنم بیشتر کم میشه.*
601
00:40:52,661 --> 00:40:55,539
*درد زیادی تو بدنم حس میکنم.*
602
00:40:58,709 --> 00:41:02,504
انقدر مضطرب بودم
603
00:41:02,504 --> 00:41:05,382
که نمیتونستم بخوابم.
604
00:41:05,382 --> 00:41:10,554
انقدر احساس افسردگی میکردم
که اشکم درمیومد.
605
00:41:14,183 --> 00:41:17,394
*با از دست دادن کامل
درک روزهای هفته،*
606
00:41:17,686 --> 00:41:21,064
*به درک خودم از واقعیت
اعتماد ندارم.*
607
00:41:22,065 --> 00:41:25,402
*ماههاست که زندگیم
یه جدال دائمی بوده*
608
00:41:25,402 --> 00:41:28,030
*بین عقل و جنون.*
609
00:41:32,451 --> 00:41:33,619
ناسووبی.
610
00:41:35,162 --> 00:41:37,873
ناسووبی. ناسووبی. ناسووبی...
611
00:41:39,124 --> 00:41:40,125
...ناسووبی...
612
00:41:44,796 --> 00:41:49,009
*من کیم؟ دارم چیکار میکنم؟
دلیل بودن من چیه؟*
613
00:41:51,136 --> 00:41:54,056
*شاید همه چیز تموم شده
و اونا دارن جمع میکنن،*
614
00:41:54,056 --> 00:41:56,141
*ولی منو فراموش کردن.*
615
00:41:57,226 --> 00:41:59,186
*گاهی از خودم میپرسم*
616
00:41:59,186 --> 00:42:01,688
*آیا هنوز تو توکیو یا ژاپن هستم.*
617
00:42:03,106 --> 00:42:05,400
*شاید فضاییها منو دزدیدن.*
618
00:42:11,406 --> 00:42:13,659
*شروع کردم به نوشتن کارت پستالهای بیشتر،*
619
00:42:13,784 --> 00:42:18,205
از نوشتن دهها کارت در روز
به صدها کارت رسیدم.
620
00:42:18,539 --> 00:42:23,669
در بهترین روزهام، احتمالاً
بین ۳۰۰ تا ۴۰۰ تا مینوشتم.
621
00:42:25,963 --> 00:42:27,798
چه بویی!
622
00:42:27,798 --> 00:42:29,508
فکر نکنم...
623
00:42:29,633 --> 00:42:31,635
من قارچ بردم!
624
00:42:33,762 --> 00:42:34,972
این چیه؟
625
00:42:35,681 --> 00:42:37,975
این یه چادر مسافرتیه.
626
00:42:37,975 --> 00:42:39,726
یه کوپن تخفیف برای این فیلم.
627
00:42:39,852 --> 00:42:40,936
خوشم میاد.
628
00:42:41,353 --> 00:42:42,604
دستمال توالت.
629
00:42:46,066 --> 00:42:48,193
توپ گلف.
اینا خوردنی نیستن.
630
00:42:50,028 --> 00:42:53,949
یه لاستیک ماشین.
631
00:42:54,867 --> 00:42:55,826
ولی حدس بزنید چی...
632
00:42:58,120 --> 00:43:00,706
به اندازه یه ماشین کامل دارم.
633
00:43:00,706 --> 00:43:03,083
آره! ناسووبیِ چهارچرخ.
634
00:43:12,467 --> 00:43:14,386
آه! رسید!
635
00:43:14,386 --> 00:43:18,015
یه چیز سفید کوچولو، براق و جسور.
636
00:43:18,015 --> 00:43:20,100
*چی میتونه باشه؟*
637
00:43:21,518 --> 00:43:22,519
برنج.
638
00:43:25,147 --> 00:43:27,065
*دو کیلو ۷۵۰ ین قیمت داره.*
639
00:43:27,065 --> 00:43:28,525
*این یعنی...*
640
00:43:30,152 --> 00:43:33,113
*...که در مجموع به
۱,۰۰۰,۱۶۴ ین رسیده.*
641
00:43:33,113 --> 00:43:34,448
*که یعنی...*
642
00:43:34,448 --> 00:43:36,366
*که از هدف یک میلیون ینی گذشته.*
643
00:43:36,491 --> 00:43:38,952
*زندگی اون با جوایز به پایان رسیده!*
644
00:43:40,078 --> 00:43:41,288
*همون شب،*
645
00:43:41,288 --> 00:43:43,290
*آقای سوچیا
به اتاق رفت.*
646
00:43:44,583 --> 00:43:47,169
*تهیهکننده یه چیزی آورده.*
647
00:43:47,169 --> 00:43:48,253
*یه نگاه بندازین.*
648
00:44:09,733 --> 00:44:11,443
*اومده تا موفقیتش رو جشن بگیره.*
649
00:44:11,443 --> 00:44:12,569
اوه!
650
00:44:13,028 --> 00:44:14,947
*ناسووبی متوجه نشده...*
651
00:44:15,572 --> 00:44:17,115
چه خبره؟
652
00:44:28,669 --> 00:44:29,670
فهمیدی؟
653
00:44:29,670 --> 00:44:31,713
چه اتفاقی داره میفته؟
654
00:44:31,713 --> 00:44:32,798
این چیه؟
655
00:44:32,923 --> 00:44:34,633
یه کاغذپران.
656
00:44:37,636 --> 00:44:40,722
خب، فهمیدم، کاغذپرانه.
657
00:44:41,765 --> 00:44:43,308
و برای چی استفاده میشه؟
658
00:44:45,561 --> 00:44:47,563
برای جشن گرفتن...
659
00:44:48,814 --> 00:44:52,484
*هیچ ایدهای نداشتم چقدر
طول میکشه تا به یک میلیون برسم...*
660
00:44:54,069 --> 00:44:57,656
*نمیدونستم چطوری حسابش کنم.*
661
00:44:58,282 --> 00:45:00,534
من به یک میلیون ین رسیدم؟
662
00:45:10,294 --> 00:45:11,753
واقعاً؟
663
00:45:12,087 --> 00:45:14,756
جدی میگین؟ واقعاً؟
664
00:45:15,090 --> 00:45:16,175
آره!
665
00:45:21,054 --> 00:45:25,017
*«یک زندگی با جوایز»،
ناسووبی به هدف رسید.*
666
00:45:34,610 --> 00:45:36,945
*با خودم فکر کردم: «بالاخره تموم شد.»*
667
00:45:37,112 --> 00:45:39,531
هیچوقت انقدر خوشحال نبودم.
668
00:45:42,451 --> 00:45:43,535
فهمیدیش؟
669
00:45:43,660 --> 00:45:44,661
آره.
670
00:45:44,661 --> 00:45:50,209
این همون لباسیه که ۱۱ ماه پیش ازم گرفتین.
671
00:45:50,209 --> 00:45:52,419
*لباسهاش رو بهش برمیگردونن.*
672
00:45:54,546 --> 00:45:56,131
کارت عالی بود.
673
00:45:59,635 --> 00:46:03,472
بعد از تقریباً یک سال،
674
00:46:03,472 --> 00:46:09,019
خیلی سختی کشیدم،
ولی بالاخره میتونستم برگردم خونه.
675
00:46:09,186 --> 00:46:13,106
بالاخره احساس آزادی میکردم.
676
00:46:13,106 --> 00:46:15,150
*حالا که لباس پوشیده، با ماشین سفر میکنه.*
677
00:46:15,150 --> 00:46:17,152
*و به... یه جایی میرسه.*
678
00:46:18,237 --> 00:46:21,573
باید برای گرفتن جایزهت بهتر لباس بپوشی.
679
00:46:21,573 --> 00:46:23,909
*و تهیهکننده...*
680
00:46:24,535 --> 00:46:26,411
*چشمبندش رو برمیداره.*
681
00:46:26,954 --> 00:46:28,247
چشماتو باز کن.
682
00:46:28,539 --> 00:46:30,707
*چی میبینه؟*
683
00:46:34,795 --> 00:46:35,838
چی؟
684
00:46:37,089 --> 00:46:39,341
«پروازهای خروجی بینالمللی؟»
چی میگین؟
685
00:46:44,388 --> 00:46:45,389
کره.
686
00:46:48,141 --> 00:46:49,768
چرا کره؟
687
00:46:50,269 --> 00:46:51,770
*تو دفتر خاطراتم نوشته بودم*
688
00:46:51,770 --> 00:46:56,275
*که میخوام وقتی «یک زندگی با جوایز» تموم شد،
کباب بخورم.*
689
00:46:58,277 --> 00:47:02,072
*کباب کرهای به عنوان جایزه برای
موفقیت ناسووبی.*
690
00:47:02,656 --> 00:47:04,825
*و یک روز در شهربازی.*
691
00:47:09,580 --> 00:47:12,666
*از گردش لذت بردم.*
692
00:47:12,666 --> 00:47:16,003
*تهیهکننده بهش
یه شیشه کیمچی هدیه میده.*
693
00:47:16,670 --> 00:47:18,797
یه چیزی درونم
694
00:47:18,797 --> 00:47:24,094
بهم میگفت که این هنوز تموم نشده.
695
00:47:24,094 --> 00:47:25,679
بریم به جایی که قراره بمونی.
696
00:47:25,679 --> 00:47:27,222
- چی؟
- آره، جایی که میمونی.
697
00:47:30,017 --> 00:47:33,562
چشمبندت رو بردار.
698
00:47:36,315 --> 00:47:38,775
*بعد...*
699
00:47:45,407 --> 00:47:46,408
اِه؟
700
00:47:47,075 --> 00:47:48,368
لخت شو.
701
00:47:53,665 --> 00:47:56,001
«باید دوباره انجامش بدی.»
702
00:47:56,001 --> 00:47:59,004
من وسواس داشتم که لحظهای که
بهش میگم رو ثبت کنم.
703
00:47:59,004 --> 00:48:00,672
پس همین کار رو کردم.
704
00:48:01,298 --> 00:48:02,299
اِم...
705
00:48:03,342 --> 00:48:07,262
*آیا میشه فقط با جایزههای
مسابقات کرهای زنده موند؟*
706
00:48:09,681 --> 00:48:12,518
نه، یه لحظه صبر کن...
707
00:48:13,227 --> 00:48:14,228
*اما...*
708
00:48:14,978 --> 00:48:16,438
*لخت میشه.*
709
00:48:18,607 --> 00:48:20,609
*و تهیهکننده...*
710
00:48:23,111 --> 00:48:25,489
این همون بالشتکه. چقدر کثیفه!
711
00:48:26,323 --> 00:48:27,824
خب، یک بار دیگه لخت.
712
00:48:29,284 --> 00:48:32,412
*چالش جدید ناسووبی از همین الان شروع میشه.*
713
00:48:33,580 --> 00:48:38,210
«دِنپا شونن»:
«یک زندگی با جوایز» در کره!
714
00:48:38,210 --> 00:48:41,338
بعد از اینکه روحیهش رو بالا بردیم،
715
00:48:41,338 --> 00:48:45,843
دوباره اون رو به پایین کشیدیم.
716
00:48:45,843 --> 00:48:50,973
وقتی این کار رو میکنی،
طرف مقابل مات و مبهوت میمونه، نه؟
717
00:48:50,973 --> 00:48:52,891
میخواستم اون لحظه رو ثبت کنم.
718
00:48:54,101 --> 00:48:57,312
به طور باورنکردنیای بیرحمانهست، نیست؟
719
00:48:57,980 --> 00:49:04,987
در تدوین برنامه، به نظر میاد
که من بلافاصله لخت میشم.
720
00:49:05,279 --> 00:49:08,532
در واقع، اولش مخالفت کردم.
721
00:49:14,997 --> 00:49:19,209
*وقتی سوچیا گفت:
«بیا دوباره تو کره انجامش بدیم!»،*
722
00:49:20,627 --> 00:49:23,297
*ناسووبی خیلی بیمیل بود.*
723
00:49:24,631 --> 00:49:30,137
سوچیا و ناسووبی
یه گفتگوی خیلی طولانی داشتن.
724
00:49:30,387 --> 00:49:37,186
هیچ کس دیگهای حضور نداشت،
فقط سوچیا و ناسووبی.
725
00:49:37,186 --> 00:49:39,730
ما از اتاق بیرون رفتیم.
726
00:49:40,564 --> 00:49:44,276
فکر میکردم قراره بمیرم.
727
00:49:45,986 --> 00:49:49,281
*ناامید بودم.*
728
00:49:49,823 --> 00:49:51,658
*مدام بهش میگفتم*
729
00:49:51,658 --> 00:49:55,370
*که لحظات زیادی بود
که میخواستم بمیرم.*
730
00:49:55,913 --> 00:49:59,541
ولی اون اصرار میکرد:
731
00:49:59,541 --> 00:50:02,169
«درکت میکنم، ولی...»
732
00:50:02,169 --> 00:50:05,506
«...اگه یه کم دیگه تحمل کنی
733
00:50:05,506 --> 00:50:09,218
به یه آدم خیلی برتر تبدیل میشی.»
734
00:50:11,678 --> 00:50:18,560
فکر کنم سه ساعت طول کشید تا راضیش کنم.
735
00:50:18,727 --> 00:50:22,940
چه کارم اشتباه بود چه نه...
736
00:50:22,940 --> 00:50:26,693
نمیتونستم جلوش رو بگیرم،
وسواس پیدا کرده بودم.
737
00:50:27,361 --> 00:50:29,488
لازم نیست انقدر سخت تلاش کنی.
738
00:50:29,863 --> 00:50:31,114
تمام تلاشم رو میکنم.
739
00:50:33,116 --> 00:50:34,243
میبینمت!
740
00:50:34,368 --> 00:50:37,579
*«یک زندگی با جوایز در کره» شروع میشه.*
741
00:50:38,872 --> 00:50:44,962
یک سال قبل، در آزمون ورودی،
742
00:50:44,962 --> 00:50:48,674
من سوچیا رو مثل یه خدا میدیدم.
743
00:50:48,674 --> 00:50:51,718
ولی از اون لحظه، بلافاصله،
744
00:50:51,718 --> 00:50:55,222
شروع کردم به دیدنش به عنوان یه شیطان.
745
00:50:57,015 --> 00:51:00,644
من خدا نیستم.
746
00:51:01,061 --> 00:51:03,355
خدایان بیشتر...
747
00:51:05,440 --> 00:51:07,192
من شیطانم.
748
00:51:07,568 --> 00:51:09,444
- آره؟
749
00:51:09,611 --> 00:51:12,114
- واقعاً؟
- اون چیه؟
750
00:51:14,032 --> 00:51:18,662
ناسووبی داره یه چالش جدید رو
در کره شروع میکنه.
751
00:51:18,662 --> 00:51:20,914
ولی اون متوجه نشده
752
00:51:20,914 --> 00:51:23,417
که ما داریم از اتاقش پخش میکنیم.
753
00:51:25,419 --> 00:51:28,213
یک زندگی با جوایز
دِنپا شونن در کره
754
00:51:28,338 --> 00:51:31,425
تنهایی منو عذاب میداد.
755
00:51:31,425 --> 00:51:33,594
در آستانه ناامیدی بودم.
756
00:52:19,723 --> 00:52:24,603
این «یک زندگی با جوایز در کره» است.
757
00:52:24,603 --> 00:52:28,273
درسته. از دیدنم در کره تعجب کردین؟
758
00:52:37,157 --> 00:52:38,408
درسته.
759
00:52:39,535 --> 00:52:42,538
*«ناامیدانه، در این اتاق
برای زنده موندن تلاش میکنم.*
760
00:52:42,788 --> 00:52:46,625
*«غیرممکنه بدونم
چه هیولاهایی در کمین من هستن.*
761
00:52:47,042 --> 00:52:48,585
*«واقعاً...*
762
00:52:48,877 --> 00:52:51,672
امکان اینکه بمیرم رو
رد نمیکنم.»*
763
00:52:54,091 --> 00:52:57,636
اغلب به مرگ فکر میکردم.
764
00:52:58,345 --> 00:53:03,684
البته، در اون اتاق،
تنها راهش خودکشی بود.
765
00:53:06,728 --> 00:53:10,107
*احساس میکردم تنها راه فرار*
766
00:53:10,107 --> 00:53:12,609
*مردنه.*
767
00:53:13,151 --> 00:53:15,863
*به اون نقطه رسیده بودم.*
768
00:53:18,198 --> 00:53:25,038
ولی جرأت اینکه به زندگیم
پایان بدم رو نداشتم.
769
00:53:25,038 --> 00:53:28,834
پس تصمیم گرفتم تا آخر
به مبارزه ادامه بدم.
770
00:53:30,544 --> 00:53:32,379
*اگه قرار بود این کار رو بکنم،
باید یه راهی پیدا میکردم*
771
00:53:22,379 --> 00:53:35,507
*که هر چه زودتر تمومش کنم.*
772
00:53:37,676 --> 00:53:42,681
*اول باید الفبای
کرهای رو یاد میگرفتم.*
773
00:53:43,098 --> 00:53:45,475
*اون مجبور بود کرهای یاد بگیره*
774
00:53:45,475 --> 00:53:46,935
تا زنده بمونه.
775
00:53:46,935 --> 00:53:48,770
هیچ ارتباطی
776
00:53:48,770 --> 00:53:51,690
بین بلد بودن خوندن ژاپنی
و خوندن کرهای وجود نداره.
777
00:53:51,690 --> 00:53:53,734
زبانهای کاملاً متفاوتی هستن.
778
00:53:53,734 --> 00:53:55,152
*غیرقابل تصوره.*
779
00:53:55,402 --> 00:53:57,946
*چقدر بیرحمی دِنپا شونن.*
780
00:53:58,071 --> 00:53:59,823
*میخوام بهت یه درس بدم.*
781
00:53:59,823 --> 00:54:01,491
*این الهام منه.*
782
00:54:01,491 --> 00:54:03,535
*همه چیز از حالا شروع میشه.*
783
00:54:03,535 --> 00:54:06,246
*شمارش معکوس برای
برگشتن به خونه شروع میشه.*
784
00:54:07,414 --> 00:54:08,665
این کیمچی یخچالیه.
785
00:54:14,922 --> 00:54:16,215
عطر - بو میکنه
بعد...
786
00:54:26,433 --> 00:54:27,434
بد نیست.
787
00:54:34,191 --> 00:54:35,317
هورا!
788
00:54:35,984 --> 00:54:38,195
هدف اولیه در کره...
789
00:54:38,654 --> 00:54:40,280
اِم...
790
00:54:41,406 --> 00:54:47,287
قیمت یه بلیط اکونومی
برای برگشت به ژاپن بود.
791
00:54:47,996 --> 00:54:48,997
الو؟
792
00:54:57,089 --> 00:54:59,967
وقتی ناسووبی به کره رسید،
793
00:54:59,967 --> 00:55:03,011
دیگه خوب یاد گرفته بود
چطور در این مسابقات برنده بشه.
794
00:55:03,011 --> 00:55:06,306
یه جورایی، سیستم رو دور زد
795
00:55:06,306 --> 00:55:08,559
و داشت تهیهکنندهها رو
در بازی خودشون شکست میداد.
796
00:55:08,976 --> 00:55:13,897
*ولی هنوز از محبوبیتش
در ژاپن خبر نداشت.*
797
00:55:14,523 --> 00:55:18,819
ناسووبی به هدف رسیده بود،
ولی متوجه نشده بود...
798
00:55:19,194 --> 00:55:21,446
*هدف جدیدش
سفر با فرست کلاسه.*
799
00:55:25,242 --> 00:55:28,203
*که هدف جدیدش میشه ۸۱,۶۰۰ ین.*
800
00:55:28,203 --> 00:55:29,663
*که به نوبه خودش یعنی...*
801
00:55:29,663 --> 00:55:33,542
*که برای رسیدن به هدفش هنوز
۳۳,۸۰۰ ین کم داره.*
802
00:55:34,251 --> 00:55:37,379
*تو میتونی، ناسووبی!*
803
00:55:54,229 --> 00:55:55,230
آه!
804
00:55:56,690 --> 00:55:58,650
شالگردن پوست روباه.
805
00:56:00,068 --> 00:56:02,905
*اون از هدف ۸۱,۶۰۰ ینی خودش گذشته.*
806
00:56:03,322 --> 00:56:04,323
*اما...*
807
00:56:04,448 --> 00:56:07,242
دیگه باید به هدف رسیده باشم، نه؟
808
00:56:07,242 --> 00:56:09,244
*ای وای! متوجه شد.*
809
00:56:09,244 --> 00:56:12,414
اونجا شنیدیم که اینو گفت.
810
00:56:12,414 --> 00:56:14,333
«نکنه به هدف رسیده باشم؟»
811
00:56:14,333 --> 00:56:16,502
اون دیگه فهمیده بود.
812
00:56:16,502 --> 00:56:19,546
سوچیا به کره سفر کرد.
813
00:56:19,546 --> 00:56:23,425
چطوری میتونستیم
چالش ناسووبی رو تموم کنیم؟
814
00:56:23,425 --> 00:56:26,428
نمیدونستم چطور، تصمیم نگرفته بودم.
815
00:56:42,444 --> 00:56:43,529
چی؟
816
00:56:48,200 --> 00:56:49,201
چی؟
817
00:56:57,125 --> 00:56:59,002
موهات بلند شده.
818
00:57:01,505 --> 00:57:03,549
همهش تقصیر شماست!
819
00:57:03,549 --> 00:57:04,675
*و...*
820
00:57:04,675 --> 00:57:06,009
*تهیهکننده میگه...*
821
00:57:06,260 --> 00:57:07,386
بریم.
822
00:57:17,855 --> 00:57:18,981
اِه!
823
00:57:18,981 --> 00:57:21,942
*تهیهکننده ناسووبی رو راهنمایی میکنه.*
824
00:57:22,317 --> 00:57:24,528
این یعنی چی؟
825
00:57:24,528 --> 00:57:27,447
هیچی نمیفهمیدم.
826
00:57:27,447 --> 00:57:31,285
دوباره احساس ناراحتی و بیقراری میکردم.
827
00:57:31,285 --> 00:57:33,912
برای اینکه جلب توجه نکنیم، با کشتی به ژاپن برگشتیم.
828
00:57:36,582 --> 00:57:40,502
*با من مثل یه چمدون رفتار کردن*
829
00:57:40,502 --> 00:57:44,339
*و منو تو ماشین ول کردن.*
830
00:57:44,339 --> 00:57:48,969
*اینطور به نظرم رسید
که داریم زمینی سفر میکنیم...*
831
00:57:48,969 --> 00:57:52,306
*فکر کردم شاید داریم به سمت
کره شمالی میریم.*
832
00:57:53,974 --> 00:57:55,851
ترسیده بودم.
833
00:57:55,851 --> 00:57:59,479
از خودم میپرسیدم تا کجا
834
00:57:59,479 --> 00:58:01,982
حاضرن پیش برن.
835
00:58:03,317 --> 00:58:05,777
دارن کجا میبرنش؟
836
00:58:05,777 --> 00:58:08,530
این دفعه کجا میره؟
837
00:58:08,906 --> 00:58:10,782
به هدفش رسید...
838
00:58:10,782 --> 00:58:13,243
ولی تهیهکننده داره اون رو
به یه جای دیگه میبره.
839
00:58:14,036 --> 00:58:19,249
چشمها و گوشهام رو بستن
840
00:58:19,249 --> 00:58:22,794
و دستم رو گرفته بودن و میبردنم.
841
00:58:26,507 --> 00:58:27,758
داره میاد.
842
00:58:34,515 --> 00:58:38,060
وقتی این ایده به ذهنم رسید،
843
00:58:38,060 --> 00:58:40,979
به نظرم یه نبوغ خالص بود.
844
00:58:57,412 --> 00:59:01,667
نمیدونم چند روز
و چند ساعته که دارم این کار رو میکنم.
845
00:59:03,126 --> 00:59:04,294
وارد میشیم...
846
00:59:04,461 --> 00:59:08,382
...حس یه اتاق ژاپنی رو میده.
847
00:59:11,468 --> 00:59:12,928
میتونی چشمبندت رو برداری.
848
00:59:15,430 --> 00:59:17,391
بفرما.
849
00:59:20,644 --> 00:59:22,271
لباسمو درمیارم.
850
00:59:36,910 --> 00:59:38,912
لخت بشم؟ این منو معذب میکنه.
851
00:59:39,955 --> 00:59:41,456
انجامش میدم.
852
00:59:56,805 --> 00:59:59,600
اوه! نه، نه، نه! اوه!
853
01:00:05,272 --> 01:00:07,232
آمادهای؟
854
01:00:07,357 --> 01:00:10,652
ناسووبی، تبریک میگیم که به هدفت رسیدی!
855
01:00:32,966 --> 01:00:35,010
تبریک!
856
01:00:36,094 --> 01:00:40,140
تبریک برای رسیدن به هدف، ناسووبی!
857
01:00:40,140 --> 01:00:41,350
ناسووبی!
858
01:00:42,893 --> 01:00:45,646
تقریباً داشتم میلرزیدم، با خودم فکر میکردم:
859
01:00:45,646 --> 01:00:48,565
«تصویر رو گرفتم! موفق شدم!»
860
01:00:49,066 --> 01:00:51,568
فکر میکردم این یه لحظه تاریخی
برای تلویزیون خواهد بود.
861
01:01:01,453 --> 01:01:04,498
تبریک، ناسووبی!
862
01:01:10,838 --> 01:01:17,010
*نمیفهمیدم چه اتفاقی افتاده.*
863
01:01:17,010 --> 01:01:20,556
*مات و مبهوت بودم.*
864
01:01:21,890 --> 01:01:25,727
هضم کردنش برام غیرممکن بود.
865
01:01:38,365 --> 01:01:40,576
ما رو ببخش.
866
01:01:42,578 --> 01:01:44,162
ببخشید؟
867
01:01:45,163 --> 01:01:46,582
ناسووبی...
868
01:01:46,582 --> 01:01:48,625
خونهم فرو ریخت.
869
01:01:57,176 --> 01:02:00,596
اتاق ناسووبی فرو ریخت.
870
01:02:00,596 --> 01:02:02,598
اتاق خراب شد.
871
01:02:04,349 --> 01:02:06,226
و دور و برم پر از آدمه.
872
01:02:07,686 --> 01:02:09,229
به چی میخندین؟
873
01:02:11,607 --> 01:02:14,359
میدونی کجاییم؟
874
01:02:15,444 --> 01:02:16,445
اِم...
875
01:02:17,946 --> 01:02:18,906
اِم...
876
01:02:20,866 --> 01:02:25,579
اون تصاویر
877
01:02:25,579 --> 01:02:30,667
هنوز منو تحت تأثیر قرار میده.
878
01:02:30,667 --> 01:02:33,462
همه اینجا هستن
879
01:02:34,046 --> 01:02:39,843
تا رسیدن تو به هدفت رو جشن بگیرن.
880
01:02:41,261 --> 01:02:42,513
حتماً... چی؟
881
01:02:44,473 --> 01:02:46,558
کل ماجرا همینه؟
882
01:02:47,017 --> 01:02:48,727
ناسووبی، تو به هدف رسیدی!
883
01:02:49,436 --> 01:02:50,687
واقعاً؟
884
01:02:50,687 --> 01:02:52,272
تموم شد! تبریک!
885
01:02:52,272 --> 01:02:53,941
ممنونم.
886
01:03:05,327 --> 01:03:07,704
- آره!
887
01:03:11,542 --> 01:03:15,796
ناسووبی، تمام این مدت،
وقتی داشتی دوربین رو تنظیم میکردی
888
01:03:15,796 --> 01:03:18,674
و نوارها رو عوض میکردی،
889
01:03:19,716 --> 01:03:21,176
هفته به هفته،
890
01:03:21,176 --> 01:03:25,597
تمام دنیا داشتن تو رو از تلویزیون میدیدن.
891
01:03:26,849 --> 01:03:28,559
- چی؟
892
01:03:28,851 --> 01:03:30,185
نمیدونستی؟
893
01:03:30,769 --> 01:03:36,275
به من گفتن
هیچ جا پخش نمیشه.
894
01:03:36,400 --> 01:03:37,401
اِم...
895
01:03:37,985 --> 01:03:41,071
- ما هر هفته تو رو میدیدیم، ناسووبی.
- چی؟
896
01:03:41,071 --> 01:03:42,322
همه!
897
01:03:42,322 --> 01:03:43,657
چی؟
898
01:03:43,657 --> 01:03:45,158
ما همه چیز رو در موردت میدونیم!
899
01:03:45,158 --> 01:03:47,911
همه هر هفته منو لخت میدیدن؟
900
01:03:49,496 --> 01:03:50,706
آره.
901
01:03:53,041 --> 01:03:56,336
برای یک سال و سه ماه،
902
01:03:56,336 --> 01:03:58,714
تو کلی رقص پیروزی انجام دادی،
903
01:03:58,922 --> 01:04:01,300
غذای سگ خوردی،
904
01:04:02,217 --> 01:04:04,803
ما همه چیز رو دیدیم!
905
01:04:05,012 --> 01:04:06,763
- چی؟
906
01:04:07,598 --> 01:04:08,891
چه بامزه.
907
01:04:08,891 --> 01:04:10,058
تبریک.
908
01:04:10,684 --> 01:04:12,352
بامزه؟
909
01:04:12,352 --> 01:04:14,563
همه چیز رو دیدین؟
910
01:04:15,355 --> 01:04:18,066
فکر نمیکنین این کار یه کم اشتباهه؟
911
01:04:19,985 --> 01:04:21,778
ما تمام مدت تو رو تماشا میکردیم.
912
01:04:21,778 --> 01:04:23,906
تشویقت میکردیم.
913
01:04:23,906 --> 01:04:27,451
تو «دِنپا شونن» پخشش کردن؟
914
01:04:27,451 --> 01:04:28,869
آره.
915
01:04:29,161 --> 01:04:30,162
وای...
916
01:04:30,454 --> 01:04:32,497
این کار درسته؟
917
01:04:34,541 --> 01:04:37,336
گیجکننده بود.
918
01:04:37,336 --> 01:04:42,466
*فقط چند دقیقه قبل،
خیلی تنها و منزوی بودم.*
919
01:04:42,799 --> 01:04:45,052
من به تنهایی مطلق عادت کرده بودم.
920
01:04:45,385 --> 01:04:47,638
- همه عاشقتن.
921
01:04:47,638 --> 01:04:49,056
تبریک.
922
01:04:49,431 --> 01:04:51,350
تو مشهوری!
923
01:04:52,518 --> 01:04:55,812
*و دفتر خاطراتی
که ناسووبی در اون دلش رو خالی میکرد...*
924
01:04:56,230 --> 01:04:58,565
*مجموعه ژاپن در
چهار جلد منتشر شد.*
925
01:04:58,565 --> 01:05:00,400
*و یک جلد از کره.*
926
01:05:00,400 --> 01:05:03,570
*تاکنون،
۸۰۰,۰۰۰ نسخه فروخته شده.*
927
01:05:03,570 --> 01:05:05,614
*اونا پرفروش شدن.*
928
01:05:05,614 --> 01:05:08,534
من برای شرکت در
کنفرانس مطبوعاتی دعوت شدم،
929
01:05:08,534 --> 01:05:12,412
*که اونها اینطور اسمش رو گذاشته بودن،
ولی در واقع، یه برنامه نمایشی بود.*
930
01:05:16,834 --> 01:05:19,711
من جولیت هیندل از بیبیسی هستم.
931
01:05:20,420 --> 01:05:22,506
اونا نمیدونستن قراره چی ازش بپرسم.
932
01:05:22,714 --> 01:05:24,007
و...
933
01:05:24,007 --> 01:05:26,343
میخواستم یه سؤال تحریکآمیز بپرسم.
934
01:05:26,343 --> 01:05:29,179
- من از طرفداران بزرگ شما هستم.
935
01:05:29,763 --> 01:05:30,764
وای.
936
01:05:30,889 --> 01:05:33,350
امروز داریم جشن میگیریم،
937
01:05:33,350 --> 01:05:35,978
ولی، در طول اون مدت،
938
01:05:35,978 --> 01:05:40,148
آیا هیچوقت از نظر روحی هم بهت سخت گذشت؟
939
01:05:42,109 --> 01:05:43,485
تقریباً هر روز.
940
01:05:47,114 --> 01:05:51,743
برای بقیه ژاپن
احتمالاً خندهدار بود.
941
01:05:53,704 --> 01:05:59,042
خوشحال بودم که تموم شده بود.
942
01:05:59,209 --> 01:06:01,170
خیالم راحت شده بود.
943
01:06:02,254 --> 01:06:05,716
*به پایان
ویژهبرنامه برهنه «دِنپا شونن» رسیدیم.*
944
01:06:07,384 --> 01:06:11,346
*یه نفر نزدیک شد...*
945
01:06:12,097 --> 01:06:16,018
*و یه پتو*
946
01:06:16,018 --> 01:06:19,396
*روی شونههاش انداخت.*
947
01:06:20,397 --> 01:06:22,774
این منو خوشحال کرد و خیلی سپاسگزار بودم.
948
01:06:23,275 --> 01:06:24,276
اومم.
949
01:06:29,948 --> 01:06:32,993
اینکه آدما میتونن
دیگران رو تا این حد تحت فشار بذارن
950
01:06:32,993 --> 01:06:35,245
که اونها رو به ناامیدی بکشونن،
951
01:06:35,245 --> 01:06:38,040
این به اندازه آزار و اذیت وحشتناکه.
952
01:06:38,040 --> 01:06:43,962
این بهم یاد داد که آدما چقدر میتونن بیرحم باشن.
953
01:06:48,008 --> 01:06:50,886
گولم زدن، فریبم دادن.
954
01:08:00,789 --> 01:08:03,876
وقتی فهمیدم
که برنامه پخش شده،
955
01:08:03,876 --> 01:08:07,713
احساس کردم قولی که به
خانوادهم داده بودم رو شکستم.
956
01:08:07,713 --> 01:08:11,466
فکر میکردم شاید دیگه نتونم برگردم خونه.
957
01:08:16,805 --> 01:08:18,265
ولی خانوادهم؟
958
01:08:18,640 --> 01:08:20,058
بریم!
959
01:08:38,243 --> 01:08:40,495
خوش برگشتی به خونه!
960
01:08:41,830 --> 01:08:47,920
اونا به طور ضمنی منو بخشیدن.
961
01:08:48,629 --> 01:08:51,256
این چیزی بود که فکر میکردم.
962
01:09:00,807 --> 01:09:04,186
*وقتی فهمیدم
اون افکار رو داشته...*
963
01:09:04,895 --> 01:09:08,065
*افکار خودکشی،*
964
01:09:09,942 --> 01:09:12,277
اون یه ضربه بزرگ بود،
965
01:09:12,277 --> 01:09:15,531
فکر کردن به اینکه اون رو به اون نقطه رسوندن.
966
01:09:24,665 --> 01:09:29,378
*نمیدونستم به رواندرمانی احتیاج دارم یا نه،*
967
01:09:31,213 --> 01:09:34,633
فقط میدونستم که داغون بودم.
968
01:09:45,060 --> 01:09:47,020
*بعد از «یک زندگی با جوایز»،*
969
01:09:47,020 --> 01:09:49,982
*ایمانم رو به انسانیت از دست دادم.*
970
01:09:51,441 --> 01:09:52,985
ناسووبی!
971
01:09:58,615 --> 01:10:01,702
*قلبم هنوز*
972
01:10:01,702 --> 01:10:06,582
*در اون تنهایی غرق بود.*
973
01:10:08,166 --> 01:10:11,753
*یادم رفته بود چطور با مردم حرف بزنم*
974
01:10:12,212 --> 01:10:15,841
*یا وقتی باهاشون حرف میزنم به کجا نگاه کنم.*
975
01:10:18,427 --> 01:10:23,182
*تنها چیزی که از
«یک زندگی با جوایز» یاد گرفتم*
976
01:10:23,182 --> 01:10:27,477
مهارتهایی برای
زنده موندن در برنامه بود.
977
01:10:27,686 --> 01:10:28,812
ناسووبی!
978
01:10:36,862 --> 01:10:40,240
*این کمکی بهم نکرد که کمدین بهتری بشم.*
979
01:10:43,202 --> 01:10:47,080
*تو برنامههای زیادی شرکت کردم،
ولی توش خوب نبودم،*
980
01:10:47,080 --> 01:10:52,211
برای همین احساس شرمندگی
و خشم میکردم.
981
01:10:57,591 --> 01:11:01,720
من در حد انتظاراتی که مردم از «ناسووبی» داشتن، نبودم.
982
01:11:02,054 --> 01:11:03,889
ببخشید که حرفتون رو قطع میکنم.
983
01:11:03,889 --> 01:11:05,766
متر نواری؟ آماده اومدی!
984
01:11:05,766 --> 01:11:07,684
این برای چیه؟
985
01:11:08,101 --> 01:11:11,980
*یه خلأ بزرگ تو قلبم حس میکردم،*
986
01:11:12,105 --> 01:11:16,026
*مثل یه سیاهچاله.*
987
01:11:18,362 --> 01:11:23,492
*تنها راه پر کردنش
از طریق ارتباط انسانی بود.*
988
01:11:23,492 --> 01:11:25,285
*تنها راه همین بود.*
989
01:11:32,000 --> 01:11:33,961
*برای کسانی که همین الان به ما پیوستند،*
990
01:11:33,961 --> 01:11:37,714
*یه زلزله به بزرگی ۷.۹ ریشتر*
991
01:11:37,714 --> 01:11:38,924
*ژاپن رو لرزونده.*
992
01:11:38,924 --> 01:11:43,929
*در مقیاس لرزهنگاری ژاپن،
این حداکثر از صفر تا هفت است.*
993
01:11:45,597 --> 01:11:50,102
انگار آخرالزمان ژاپن بود.
994
01:11:51,436 --> 01:11:54,523
*آژانس هواشناسی
هشدار سونامی صادر کرده است*
995
01:11:54,523 --> 01:11:56,692
*برای سواحل اقیانوس آرام ژاپن.*
996
01:12:20,465 --> 01:12:24,011
بعدها فهمیدم
997
01:12:24,011 --> 01:12:27,764
که باران رادیواکتیو
روی فوکوشیما میباره.
998
01:12:27,764 --> 01:12:31,226
بحران هستهای
در نیروگاه فوکوشیما امروز،
999
01:12:31,226 --> 01:12:34,313
*یک انفجار دوم
در یکی از راکتورها.*
1000
01:12:34,313 --> 01:12:37,107
رسیدن سخت بود
1001
01:12:37,107 --> 01:12:40,235
به فوکوشیما از توکیو.
1002
01:12:49,328 --> 01:12:51,997
یک هفته بعد،
1003
01:12:51,997 --> 01:12:54,458
تونستم دوباره خانوادهم رو ببینم.
1004
01:12:54,458 --> 01:12:57,377
همه سالم بودن.
خیالم خیلی راحت شد.
1005
01:13:00,506 --> 01:13:04,092
*همه چیز خیلی متفاوت به نظر میرسید*
1006
01:13:04,092 --> 01:13:06,803
*از چیزی که در بچگی بود.*
1007
01:13:16,230 --> 01:13:20,275
تصمیم گرفتم هر کاری از دستم برمیاد انجام بدم،
هرچقدر هم که کوچیک باشه.
1008
01:13:21,276 --> 01:13:24,029
*آوارها رو تمیز کردیم،*
1009
01:13:24,154 --> 01:13:26,406
*ساحل رو تمیز کردیم،*
1010
01:13:26,406 --> 01:13:31,411
*گل و لای رو برداشتیم... و غیره.*
1011
01:13:31,662 --> 01:13:33,664
اون موقع بود که فهمیدم
1012
01:13:33,664 --> 01:13:35,916
میتونم به مردم شهرم روحیه بدم
1013
01:13:35,916 --> 01:13:39,044
فقط با دیدنشون.
1014
01:13:43,590 --> 01:13:46,510
*بغلم کردن
و با چشمای گریون بهم میگفتن:*
1015
01:13:46,510 --> 01:13:49,137
«ناسووبی! تا اینجا اومدی که ما رو ببینی.»
1016
01:13:49,429 --> 01:13:51,723
همه ما خوبیم.
1017
01:13:51,849 --> 01:13:54,601
همه این آدما خونههاشون رو از دست دادن.
1018
01:13:55,727 --> 01:13:59,982
بهش میگفتن: «ممنون که اومدی،
1019
01:14:00,107 --> 01:14:03,193
ببخشید، ما امضاهات رو
تو سونامی از دست دادیم.»
1020
01:14:04,653 --> 01:14:07,823
و اون جواب میداد:
«اشکالی نداره، براتون جدیدش رو امضا میکنم.»
1021
01:14:08,740 --> 01:14:10,868
*یکی از بازماندههای فوکوشیما بهم گفت:*
1022
01:14:11,285 --> 01:14:14,329
«سعی کن یه راهی برای کمک پیدا کنی
1023
01:14:14,329 --> 01:14:19,293
که فقط خودت بتونی انجامش بدی.»
1024
01:14:23,213 --> 01:14:29,303
*انجام دادن یه کار معمولی
هیچ فایدهای نداشت.*
1025
01:14:29,845 --> 01:14:34,516
اگه یه چیز خارقالعاده
و چشمگیر نبود،
1026
01:14:34,641 --> 01:14:36,768
هیچ کس متوجه نمیشد.
1027
01:14:37,311 --> 01:14:41,815
ما هیچ ایدهای نداشتیم
که اون چی تو سرش داره.
1028
01:14:41,815 --> 01:14:43,984
و، یهویی...
1029
01:14:48,572 --> 01:14:52,367
*یهو به ذهنم رسید.*
1030
01:14:52,367 --> 01:14:59,166
*فوکوشیما کوههای زیبای زیادی داره،*
1031
01:14:59,166 --> 01:15:03,378
*ولی من هیچوقت هیچکدومشون رو صعود نکرده بودم.*
1032
01:15:04,213 --> 01:15:05,797
باید اورست میبود.
1033
01:15:07,216 --> 01:15:10,719
*میخواستم رو قله دنیا باشم*
1034
01:15:10,719 --> 01:15:13,430
*و به همه دنیا یادآوری کنم*
1035
01:15:13,430 --> 01:15:16,099
*وجود این مکان خیلی خاص
در ژاپن رو.*
1036
01:15:22,898 --> 01:15:26,026
*من ناسووبی رو*
1037
01:15:26,026 --> 01:15:28,445
وقتی به دفترم اومد ملاقات کردم.
1038
01:15:29,655 --> 01:15:31,281
خیلی خندون بود
1039
01:15:31,281 --> 01:15:33,033
و مهربون.
1040
01:15:33,617 --> 01:15:35,911
من چیز زیادی در مورد ناسووبی نمیدونستم،
1041
01:15:36,036 --> 01:15:38,539
ولی اون برنامه رو میشناختم.
1042
01:15:38,539 --> 01:15:42,626
میتونم بهش بگم «اون برنامه»؟
1043
01:15:43,335 --> 01:15:48,006
ولی یک سال و ۳ ماه؟
1044
01:15:49,049 --> 01:15:53,971
نمیدونستم انقدر
اونجا بوده.
1045
01:15:53,971 --> 01:15:56,056
سلام، ناماسته!
1046
01:15:57,099 --> 01:16:00,769
*در ورزش، اگه اشتباه کنی،*
1047
01:16:01,937 --> 01:16:04,857
*ممکنه یه امتیاز از دست بدی.*
1048
01:16:05,440 --> 01:16:07,109
ولی در کوهستان،
1049
01:16:07,109 --> 01:16:08,819
میتونی جونت رو از دست بدی،
1050
01:16:08,819 --> 01:16:10,529
یا جون یه دوست رو،
1051
01:16:10,529 --> 01:16:13,490
یا آسیب جدی ببینی،
میلیونها اتفاق میتونه بیفته.
1052
01:16:17,035 --> 01:16:22,082
ما ۲۳ آوریل به کمپ اصلی رسیدیم.
1053
01:16:24,585 --> 01:16:26,128
دو روز بعد...
1054
01:16:26,128 --> 01:16:31,008
«بجنب، بجنب!».
صدای غرش زمین رو شنیدم.
1055
01:16:37,514 --> 01:16:40,017
*خبر فوری امروز صبح،
یه زلزله قوی*
1056
01:16:40,017 --> 01:16:42,477
*با قدرت حدود ۷.۵ ریشتر*
1057
01:16:42,477 --> 01:16:44,021
*نپال رو لرزوند.*
1058
01:16:44,354 --> 01:16:49,026
میدونستم چی در راهه.
1059
01:16:50,777 --> 01:16:54,531
یه بهمن داشت نزدیک میشد.
1060
01:16:59,828 --> 01:17:02,247
- چیکار کنیم؟
- چیکار کنیم؟
1061
01:17:03,040 --> 01:17:04,791
میترسم!
1062
01:17:05,709 --> 01:17:06,960
میترسم!
1063
01:17:06,960 --> 01:17:09,129
چیکار کنیم؟
1064
01:17:21,099 --> 01:17:22,601
میترسم!
1065
01:17:22,601 --> 01:17:25,020
دهنتون رو بپوشونین!
1066
01:17:30,359 --> 01:17:31,860
چه وحشتناک.
1067
01:17:31,860 --> 01:17:34,112
همین الان یه اتفاق وحشتناک افتاد.
1068
01:17:35,322 --> 01:17:36,990
موفق شدیم!
1069
01:17:36,990 --> 01:17:38,367
خدا رو شکر.
1070
01:17:39,576 --> 01:17:40,911
خدا رو شکر.
1071
01:17:41,203 --> 01:17:42,829
خدا رو شکر.
1072
01:17:44,456 --> 01:17:46,792
آدمای زیادی مردن.
1073
01:17:47,835 --> 01:17:51,129
۱۹ نفر مردن.
1074
01:17:52,422 --> 01:17:56,301
حدود ۱۵۰ نفر زخمی شدن.
1075
01:17:56,301 --> 01:17:57,845
بلافاصله، اون...
1076
01:17:57,845 --> 01:18:00,138
نمیدونم چطور توضیح بدم...
1077
01:18:01,014 --> 01:18:04,977
ناسووبی بلافاصله
وارد حالت نجات شد.
1078
01:18:05,352 --> 01:18:11,316
فوراً شروع کرد به نجات دادن بقیه.
1079
01:18:12,901 --> 01:18:14,736
ما غذا داریم.
1080
01:18:15,863 --> 01:18:17,990
بیاین همه چیز رو تقسیم کنیم.
1081
01:18:18,740 --> 01:18:21,285
اینجا کفش هست...
کفشها رو بذاریم اینجا.
1082
01:18:21,285 --> 01:18:23,954
داروها رو بذاریم اینجا.
1083
01:18:30,878 --> 01:18:33,505
*میشد روش حساب کرد.*
1084
01:18:35,299 --> 01:18:37,092
*شبیه یه ابرقهرمان بود.*
1085
01:18:38,427 --> 01:18:41,013
*من برای دو ماه همه تلاشم رو کردم،*
1086
01:18:41,013 --> 01:18:43,015
*تا اینکه وقت رفتنم رسید.*
1087
01:18:43,891 --> 01:18:47,144
ولی ناسووبی یه مدت بیشتر موند.
1088
01:18:47,603 --> 01:18:50,981
چند هفته موند
1089
01:18:51,106 --> 01:18:52,941
*و هر کاری از دستش برمیومد انجام داد*
1090
01:18:52,941 --> 01:18:57,029
*تا در عملیات نجات در نپال کمک کنه.*
1091
01:18:58,238 --> 01:19:02,868
فکر میکنم ناسووبی رسالتش رو پیدا کرد،
1092
01:19:03,994 --> 01:19:08,582
هدفش رو، در اورست.
1093
01:19:08,582 --> 01:19:12,920
احساس میکنم سرنوشتش بود.
1094
01:19:14,838 --> 01:19:18,634
فکر میکنم اون هم همین حس رو داشت.
1095
01:19:27,601 --> 01:19:29,770
خوش برگشتی ناسووبی! همینطور ادامه بده!
1096
01:19:40,322 --> 01:19:41,907
همه اونها...
1097
01:19:43,700 --> 01:19:45,994
افکارشون با من بود.
1098
01:19:49,540 --> 01:19:52,709
میخواستم به فوکوشیما شجاعت و امید بدم...
1099
01:20:03,053 --> 01:20:05,055
*متوجه شدم*
1100
01:20:05,055 --> 01:20:08,976
*که با کمک کردن به اطرافیانت،*
1101
01:20:10,352 --> 01:20:15,107
*میتونی اون قدرت درونی رو پیدا کنی.*
1102
01:20:17,067 --> 01:20:22,114
اون اولین سفر رو خودش تأمین مالی کرد
1103
01:20:22,906 --> 01:20:27,536
با پسانداز چندین سالهش.
1104
01:20:28,078 --> 01:20:32,249
برای تلاش دوم،
دیگه پولی براش نمونده بود.
1105
01:20:33,083 --> 01:20:36,503
بعد، یه نفر بهم گفت
1106
01:20:36,503 --> 01:20:41,508
که سوچیا میخواد
با من تماس بگیره.
1107
01:20:43,719 --> 01:20:49,183
چیزی که در اون ۱۵ ماه ثبت کردیم
1108
01:20:49,933 --> 01:20:53,520
خارقالعاده بود.
1109
01:20:56,315 --> 01:20:59,401
*به نظرم هرچقدر بیشتر*
1110
01:20:59,401 --> 01:21:02,070
*به مردم فشار میاوردم، جالبتر میشد.*
1111
01:21:02,988 --> 01:21:07,993
اگه به یه نفر زیادی فشار بیاری،
1112
01:21:07,993 --> 01:21:10,537
تا حدی که بخواد بمیره...
1113
01:21:11,413 --> 01:21:14,041
تا حد خودکشی،
1114
01:21:14,041 --> 01:21:16,126
این دیگه زیادهرویه.
1115
01:21:16,126 --> 01:21:19,254
واضحه که زیادهروی کرده بودم.
1116
01:21:19,713 --> 01:21:22,341
ولی در لحظه سخته بفهمی
1117
01:21:22,341 --> 01:21:24,676
که مرز کجاست.
1118
01:21:25,928 --> 01:21:28,055
- این براش سخت خواهد بود.
- خیلی نزدیک بود.
1119
01:21:28,055 --> 01:21:30,516
بیاین بهش خوشامد بگیم!
1120
01:21:30,516 --> 01:21:33,685
برای اولین بار در ۱۵ سال، ناسووبی!
1121
01:21:36,146 --> 01:21:38,649
چقدر اون خطرناک بود!
1122
01:21:41,193 --> 01:21:45,489
*شکی ندارم
که نزدیک بود منو خفه کنه.*
1123
01:21:46,406 --> 01:21:49,618
من عادت داشتم
که مردم ازم خوششون نیاد،
1124
01:21:49,618 --> 01:21:52,120
*ولی حس ناسووبی قویتر بود.*
1125
01:21:53,413 --> 01:21:54,957
*دروغ میگم اگه بگم*
1126
01:21:54,957 --> 01:21:57,167
*از سوچیا کینه به دل ندارم.*
1127
01:21:57,167 --> 01:21:58,669
هنوز ازش کینه دارم.
1128
01:21:58,669 --> 01:22:02,923
با این حال،
1129
01:22:02,923 --> 01:22:05,592
یه چیز مهم یاد گرفتم.
1130
01:22:05,592 --> 01:22:10,347
فهمیدم که انسانها
نمیتونن در تنهایی وجود داشته باشن.
1131
01:22:10,347 --> 01:22:12,349
این درسیه که یاد گرفتم.
1132
01:22:12,891 --> 01:22:14,852
تا کجا رسیدی؟
1133
01:22:14,852 --> 01:22:17,354
- تا اینجا رسیدم.
- تا اونجا؟
1134
01:22:17,354 --> 01:22:18,605
اوه...
1135
01:22:18,605 --> 01:22:24,403
*اگه کاری بود که بتونم
برای کمک انجام بدم،*
1136
01:22:26,488 --> 01:22:28,949
*حاضر بودم انجامش بدم.*
1137
01:22:30,367 --> 01:22:32,035
مخصوصاً اگه در مورد ناسووبی بود،
1138
01:22:32,035 --> 01:22:35,163
بدون شک، هر کاری میکردم.
1139
01:22:35,914 --> 01:22:39,042
حتی اگه ازم میخواست
جونم رو به خطر بندازم...
1140
01:22:40,419 --> 01:22:42,004
انجامش میدادم؟
1141
01:22:47,384 --> 01:22:51,722
فکر کنم حتی اون رو هم در نظر میگرفتم.
1142
01:22:51,722 --> 01:22:56,602
اگه بهم میگفت برای بستن این چرخه
لازمه که من بمیرم،
1143
01:22:56,602 --> 01:22:59,730
جدی بهش فکر میکردم.
1144
01:23:01,982 --> 01:23:04,109
یه مدت طولانی حرف زدیم،
1145
01:23:04,109 --> 01:23:09,198
ازش پرسیدم
میتونه در جمعآوری کمک مالی کمکم کنه.
1146
01:23:09,198 --> 01:23:11,575
به کسانی که ما رو میبینن
1147
01:23:11,575 --> 01:23:15,787
و به ما کمک کردن تا بیش از
۳۰۰,۰۰۰ ین برای اورست جمع کنیم،
1148
01:23:15,787 --> 01:23:17,372
خیلی ممنونم.
1149
01:23:17,372 --> 01:23:19,958
ممنونم!
1150
01:23:20,292 --> 01:23:24,004
در روزهای آخر،
مبلغ زیادی جمع شد،
1151
01:23:24,004 --> 01:23:27,633
کافی برای پوشش دادن هزینهها.
1152
01:23:27,633 --> 01:23:31,345
بعدها فهمیدم
که سوچیا سخت کار کرده بود
1153
01:23:31,345 --> 01:23:35,182
تا اون پول رو جمع کنه.
1154
01:23:35,557 --> 01:23:37,851
احساسات متناقضی
در این مورد داشتم.
1155
01:23:47,277 --> 01:23:51,698
*کمکم، دوستانی پیدا کردم
که میتونستم بهشون اعتماد کنم.*
1156
01:23:51,698 --> 01:23:53,825
این بهم قدرت زیادی داد.
1157
01:23:54,076 --> 01:23:57,788
ما یه پرچم با نقشه فوکوشیما درست کردیم
1158
01:23:57,788 --> 01:24:00,290
*و روش پیامهایی نوشتیم.*
1159
01:24:03,752 --> 01:24:07,714
یادمه که نوشتم:
«تو تنها صعود نمیکنی.»
1160
01:24:07,714 --> 01:24:11,426
اون موقع بود که فهمیدم
1161
01:24:11,426 --> 01:24:16,306
چقدر برای مردم فوکوشیما
اهمیت دارم.
1162
01:24:17,808 --> 01:24:19,560
ممنونم.
1163
01:24:19,685 --> 01:24:21,353
سالم برمیگردم.
1164
01:24:22,020 --> 01:24:23,897
من رفتم!
1165
01:24:24,147 --> 01:24:30,696
من هر بار که میرفت،
تو ایستگاه فوکوشیما بدرقهش میکردم.
1166
01:24:30,696 --> 01:24:33,490
من رفتم! خداحافظ!
1167
01:24:33,490 --> 01:24:35,158
- موفق باشی!
- ممنونم!
1168
01:24:35,158 --> 01:24:37,828
این تنها راهی بود که میتونستم حمایتش کنم.
1169
01:24:41,415 --> 01:24:47,004
*رفتم تا بهش نشون بدم که میدونم
چقدر داره تلاش میکنه.*
1170
01:24:47,754 --> 01:24:49,756
من رفتم!
1171
01:24:53,093 --> 01:24:59,474
چالش اورست شروع شده.
1172
01:25:09,818 --> 01:25:14,239
این خیلی شبیه ناسووبی بود
که میخواست فوکوشیما رو نجات بده.
1173
01:25:14,740 --> 01:25:18,702
ولی فکر میکنم این فوکوشیما بود
که ناسووبی رو نجات داد.
1174
01:25:29,129 --> 01:25:32,341
تنهایی من فقط با کسانی
که اطرافم بودن آروم میگرفت.
1175
01:25:32,841 --> 01:25:35,177
فهمیدم که حمایت و محبت اونها بود
1176
01:25:35,427 --> 01:25:41,558
*که اون خلأ رو پر میکرد.*
1177
01:25:52,819 --> 01:25:56,990
عشق یک انسان،
1178
01:25:57,783 --> 01:25:59,993
یا اون...
1179
01:26:00,661 --> 01:26:06,375
اراده برای کمک به همدیگه...
1180
01:26:06,375 --> 01:26:08,585
*این چیزیه که مهمه.*
1181
01:26:22,432 --> 01:26:26,353
*بیشتر از اینکه به صعودم
افتخار کنم،*
1182
01:26:27,020 --> 01:26:30,983
*از همه کسانی که از من حمایت کرده بودن
سپاسگزار بودم.*
1183
01:26:43,537 --> 01:26:46,915
شاید منو نشناسین،
1184
01:26:47,040 --> 01:26:48,625
ولی من ناسووبی هستم.
1185
01:26:50,002 --> 01:26:51,712
به همه کسانی که در فوکوشیما هستن،
1186
01:26:51,712 --> 01:26:52,963
من موفق شدم!
1187
01:26:53,839 --> 01:26:55,716
فوکوشیما، میخواستم بهتون
1188
01:26:55,716 --> 01:26:57,176
شجاعت، رویا و امید بدم.
1189
01:27:05,184 --> 01:27:07,269
از قله اورست،
1190
01:27:07,269 --> 01:27:09,855
ناسووبی به شما درود میفرسته.
1191
01:27:10,305 --> 01:28:10,271
Watch Online Movies and Series for FREE
www.osdb.link/lm