Iceberg Slim: Portrait of a Pimp
ID | 13199891 |
---|---|
Movie Name | Iceberg Slim: Portrait of a Pimp |
Release Name | Iceberg.Slim.Portrait.of.a.Pimp.2012.720p.WEB-DL.YIFYTheory.of.Love.DVDRip |
Year | 2012 |
Kind | movie |
Language | Persian |
IMDB ID | 2180016 |
Format | srt |
1
00:00:06,000 --> 00:00:12,074
Watch Online Movies and Series for FREE
www.osdb.link/lm
2
00:00:36,770 --> 00:00:40,339
- در این کتاب، من شما، خواننده را،
3
00:00:40,341 --> 00:00:43,308
با خود به دنیای درونی و مخفی یک جاکش خواهم برد.
4
00:00:46,613 --> 00:00:51,383
من زندگی و افکارم را به عنوان یک جاکش برملا خواهم کرد.
5
00:00:51,385 --> 00:00:54,386
روایت بیرحمی و زیرکی من به عنوان یک جاکش
6
00:00:54,388 --> 00:00:56,321
بسیاری از شما را سرشار از انزجار خواهد کرد.
7
00:00:59,192 --> 00:01:00,826
متأسفم که بازگو کردن تمام
8
00:01:00,828 --> 00:01:03,328
تجربیاتم به عنوان یک جاکش برایتان غیرممکن است.
9
00:01:06,266 --> 00:01:09,234
شاید پشیمانی من از زندگی مخوفم
10
00:01:09,236 --> 00:01:12,071
به همان اندازهای کاهش یابد
11
00:01:12,073 --> 00:01:14,206
که در این یک کتاب
12
00:01:14,208 --> 00:01:16,308
به من اجازه داده شده تا خودم را تطهیر کنم.
13
00:01:27,554 --> 00:01:31,623
- اگر فاحشگی به عنوان قدیمیترین شغل شناخته میشود،
14
00:01:31,625 --> 00:01:34,460
پس جاکشی دومین شغل قدیمی است.
15
00:01:37,630 --> 00:01:39,565
- الان دیگه از مفهوم اصلیش خارج شده،
16
00:01:39,567 --> 00:01:44,269
چون جریان اصلی جامعه اون کلمه رو گرفته و به کار برده
17
00:01:44,271 --> 00:01:46,205
و فرمول جاکشی رو اتخاذ کرده
18
00:01:46,207 --> 00:01:47,306
و فکر میکنن میدونن چیه.
19
00:01:47,308 --> 00:01:50,509
اما جاکشی یعنی یه آدم کاردرست
20
00:01:50,511 --> 00:01:53,512
که یه فاحشه رو سر چهارراه میفرسته تا پول دربیاره.
21
00:01:53,514 --> 00:01:55,347
- یه جذابیتی وجود داره
22
00:01:55,349 --> 00:01:58,484
هر وقت که مجبور نباشی برای پول کار کنی.
23
00:01:58,486 --> 00:02:01,120
هر کی که کمترین کار رو
24
00:02:01,122 --> 00:02:04,189
برای پول درآوردن انجام میده، جذابه.
25
00:02:04,191 --> 00:02:05,891
انگار که، اون چیکار میکنه؟
26
00:02:05,893 --> 00:02:08,694
اون زنه کار میکنه، مرده پول رو میگیره...
27
00:02:08,696 --> 00:02:13,265
باید بفهمم چطور میتونم وارد این کار بشم.
28
00:02:13,267 --> 00:02:15,467
- باید میدونستی چطور کنترل کنی
29
00:02:15,469 --> 00:02:17,469
و چطور یه "طویله" رو اداره کنی،
30
00:02:17,471 --> 00:02:20,906
چطور خیره کنی، گیج کنی،
31
00:02:20,908 --> 00:02:23,475
افسون کنی، مجذوب کنی،
32
00:02:23,477 --> 00:02:25,511
و یک زن رو هیپنوتیزم کنی.
33
00:02:25,513 --> 00:02:28,313
و نه فقط یک زن، بلکه هشت، نه تا،
34
00:02:28,315 --> 00:02:32,417
و اونها رو در یک تلاش هماهنگ نگه داری.
35
00:02:32,419 --> 00:02:34,820
و اگر فکر میکنی این کار نیست، دوست من،
36
00:02:34,822 --> 00:02:38,223
برو از هر مرد متأهلی بپرس.
37
00:02:38,225 --> 00:02:39,525
- آیسبرگ اسلیم اسمیه که
38
00:02:39,527 --> 00:02:42,461
با دنیای جاکشی مترادفه.
39
00:02:42,463 --> 00:02:46,732
اون نویسندهایه که زندگی خارقالعادهای داشت
40
00:02:46,734 --> 00:02:50,435
و کتابهایی نوشت که من باهاشون بزرگ شدم.
41
00:02:50,437 --> 00:02:52,905
هر بار که باهاش حرف میزدم،
42
00:02:52,907 --> 00:02:55,340
انگار خدای من بود.
43
00:02:55,342 --> 00:02:58,343
- زنا رو میگردونه، زبونش خوب کار میکنه،
44
00:02:58,345 --> 00:03:00,779
لباس، جواهرات، مواد،
45
00:03:00,781 --> 00:03:02,314
سابقه زندان هم داره.
46
00:03:02,316 --> 00:03:04,616
اعتبار خیابونیش حرف نداره.
47
00:03:04,618 --> 00:03:08,220
- آیسبرگ اسلیم کسی بود که واقعاً اون زندگی رو کرده بود
48
00:03:08,222 --> 00:03:10,889
که در موردش مینوشت.
49
00:03:10,891 --> 00:03:14,860
- کتاب "جاکش" شاید کتاب مورد علاقه من در تمام دوران باشه.
50
00:03:14,862 --> 00:03:15,961
- آره، منم خوندمش.
51
00:03:15,963 --> 00:03:17,796
ج.ا.ک.ش
52
00:03:17,798 --> 00:03:20,599
"جاکش" تأثیر بزرگی روی این حرفه داشت،
53
00:03:20,601 --> 00:03:24,436
دستورالعملهای پایهای رو برای این بازی میداد.
54
00:03:24,438 --> 00:03:26,238
فکر کردن بهش واقعاً شگفتانگیز بود.
55
00:03:26,240 --> 00:03:27,573
خیلی جذاب بود.
56
00:03:27,575 --> 00:03:30,309
- اون با رنگهای زشت،
57
00:03:30,311 --> 00:03:32,277
تصاویر زیبایی خلق میکرد.
58
00:03:32,279 --> 00:03:33,912
میدونی، انگار به اطراف نگاه میکرد
59
00:03:33,914 --> 00:03:35,814
و زیبایی و ارزش رو پیدا میکرد
60
00:03:35,816 --> 00:03:37,616
در هر جایی که هستی،
61
00:03:37,618 --> 00:03:40,452
چه تو یه محله فقیرنشین باشی چه تو یه محله اعیانی
62
00:03:40,454 --> 00:03:42,588
و نشون میداد که لغزیدن اشکالی نداره،
63
00:03:42,590 --> 00:03:44,423
اما زمین خوردن اشکال داره.
64
00:03:44,425 --> 00:03:46,858
همیشه دوباره بلند شو و ادامه بده.
65
00:03:46,860 --> 00:03:49,828
- کتابهاش حقیقت رو درباره اون زندگی میگفتن.
66
00:03:49,830 --> 00:03:52,965
هیچکس فصیحتر از آیسبرگ اسلیم نبود،
67
00:03:52,967 --> 00:03:56,435
یا هیچکس شاعرانهتر یا دقیقتر نبود
68
00:03:56,437 --> 00:04:00,472
در توصیف جایی که ازش اومده بود.
69
00:04:00,474 --> 00:04:01,907
- تو یه کافه بودم،
70
00:04:01,909 --> 00:04:05,844
و یه نفر داشت با یکی دیگه دعوا میکرد.
71
00:04:05,846 --> 00:04:09,414
و این یارو یه اسلحه کشید
72
00:04:09,416 --> 00:04:11,283
و به اون یکی شلیک کرد.
73
00:04:11,285 --> 00:04:14,386
گلوله از توی کلاهم رد شد.
74
00:04:14,388 --> 00:04:16,822
اون موقع خمار کوکائین بودم
75
00:04:16,824 --> 00:04:18,690
و هیچ واکنشی نشون ندادم،
76
00:04:18,692 --> 00:04:21,927
دوستم گفت، رفیق، خیلی خونسرد بودی.
77
00:04:21,929 --> 00:04:24,930
گفت، مثل یخ بودی.
78
00:04:24,932 --> 00:04:27,699
و بهم گفتن آیسبرگ اسلیم (کوه یخ لاغر).
79
00:04:27,701 --> 00:04:29,501
رونهای درشت، اما پر از سورپرایزه
80
00:04:29,503 --> 00:04:31,670
قسم میخورم این هرزه مشکوکه
81
00:04:31,672 --> 00:04:32,738
اینو من میدونم
82
00:04:32,740 --> 00:04:34,773
تمام مدت فکرش پیش سکسه
83
00:04:34,775 --> 00:04:36,575
و تو فکر میکنی اون عزیزته
84
00:04:36,577 --> 00:04:37,809
تو نمیدونی
85
00:04:37,811 --> 00:04:39,745
تو یه پسر خوبی که تو دروغ زندگی میکنه
86
00:04:39,747 --> 00:04:41,546
ولی اون گولت زده
87
00:04:41,548 --> 00:04:42,714
اینو من میدونم
88
00:04:42,716 --> 00:04:44,650
اگه تو خوبی و اون راضیه
89
00:04:44,652 --> 00:04:46,652
پس چرا اون هرزه همین الان بهم پیج داد؟
90
00:04:46,654 --> 00:04:48,353
تو نمیدونی
91
00:04:48,355 --> 00:04:52,591
- وقتی با جاکشها و فاحشهها سروکار داری،
92
00:04:52,593 --> 00:04:54,693
باید ظاهرشون هم به کارشون بیاد.
93
00:04:54,695 --> 00:04:57,396
برای همین وقتی بچه بودی،
94
00:04:57,398 --> 00:05:00,499
یه کشیش میومد تو، میگفتی، خب که چی.
95
00:05:00,501 --> 00:05:04,002
ولی یه جاکش میومد تو،
96
00:05:04,004 --> 00:05:06,004
میتونستی صدای شاشیدن یه موش رو روی قالی بشنوی
97
00:05:06,006 --> 00:05:09,374
انقدر که ساکت بود.
98
00:05:09,376 --> 00:05:13,045
- اولین مراحل مسمومیت خیابانی من
99
00:05:13,047 --> 00:05:15,314
وقتی شروع شد که پسر بچه بودم.
100
00:05:15,316 --> 00:05:16,448
مادرم یه آرایشگاه داشت
101
00:05:16,450 --> 00:05:20,319
و مشتریهاش یه عده
102
00:05:20,321 --> 00:05:23,488
فاحشه و جاکش سیاهپوست بودن.
103
00:05:23,490 --> 00:05:26,692
و این آدما تیپ میزدن
104
00:05:26,694 --> 00:05:29,061
با بهترین لباسها و الماسها
105
00:05:29,063 --> 00:05:31,530
و بقیه چیزا، و البته زناشون.
106
00:05:31,532 --> 00:05:34,866
- یه جاکش مورد احترام بود،
107
00:05:34,868 --> 00:05:36,868
مثل یه ورزشکار یا هنرمند.
108
00:05:36,870 --> 00:05:42,474
طرفدار صلح یا خشونت نبود.
109
00:05:42,476 --> 00:05:46,578
بیشتر شبیه یه قهرمان بود.
110
00:05:46,580 --> 00:05:48,847
- یه جاکش رو از روی زرق و برقش قضاوت میکنن.
111
00:05:48,849 --> 00:05:50,549
میدونی چی میگم؟
112
00:05:50,551 --> 00:05:52,951
کادیلاکش، خونهش، جواهراتش،
113
00:05:52,953 --> 00:05:54,686
لباسهاش.
114
00:05:54,688 --> 00:05:57,422
اینجوری اقتصاد یه جاکش رو میسنجی.
115
00:05:57,424 --> 00:05:59,758
- خوشپوش، خوشبو.
116
00:05:59,760 --> 00:06:01,727
میدونی، همه چی،
117
00:06:01,729 --> 00:06:03,528
چون داری سعی میکنی از اون زن سر باشی.
118
00:06:03,530 --> 00:06:04,863
میخوای اون زن بهت نگاه کنه
119
00:06:04,865 --> 00:06:07,499
و بگه این خوشتیپترین مردیه که تا حالا دیدم.
120
00:06:07,501 --> 00:06:09,968
- یعنی لباس پوشیدنش بینقص بود.
121
00:06:09,970 --> 00:06:13,538
موهاش آرایش کرده.
122
00:06:13,540 --> 00:06:15,941
هر سال یه کادیلاک نو.
123
00:06:15,943 --> 00:06:17,676
وقتی بچه باشی، میدونی،
124
00:06:17,678 --> 00:06:20,946
اگه یکی هر سال یه کادیلاک نو داشت،
125
00:06:20,948 --> 00:06:23,448
آدم مهمی بود.
126
00:06:25,918 --> 00:06:28,687
- و اون اولین باری بود که تحت تأثیر قرار گرفتم.
127
00:06:28,689 --> 00:06:30,722
چون باید یادت باشه،
128
00:06:30,724 --> 00:06:33,425
اون روزا، اگه سیاهپوست بودی،
129
00:06:33,427 --> 00:06:35,694
فرصتهات خیلی محدود بود.
130
00:06:49,609 --> 00:06:51,710
- یه سیاهپوست که اون زمان به دنیا میاومد،
131
00:06:51,712 --> 00:06:55,614
چیزی که باهاش سروکار داشتی تقریباً غیرقابل توصیف بود.
132
00:06:55,616 --> 00:06:57,949
اون شورشهای نژادی تو شیکاگو
133
00:06:57,951 --> 00:07:01,720
به خاطر این شروع شد که یه بچه سیاهپوست
134
00:07:01,722 --> 00:07:06,525
تو منطقهای شنا کرد که فقط برای سفیدپوستا بود.
135
00:07:15,968 --> 00:07:18,670
- از زمانی که مادرم شش ماهه باردار بود،
136
00:07:18,672 --> 00:07:21,473
پدرم شروع کرده بود به نشون دادن روی واقعیش.
137
00:07:21,475 --> 00:07:24,042
بعد از تولد من، بدتر شد
138
00:07:24,044 --> 00:07:27,045
و این وقاحت احمقانه رو داشت که به مامان پیشنهاد بده
139
00:07:27,047 --> 00:07:29,714
من رو دم در یه کلیسای کاتولیک بذارن.
140
00:07:29,716 --> 00:07:31,950
مامان طبیعتاً قبول نکرد،
141
00:07:31,952 --> 00:07:35,053
پس اون من رو با نفرت به دیوار کوبید.
142
00:07:35,055 --> 00:07:38,757
من زنده موندم و اون ما رو ترک کرد.
143
00:07:38,759 --> 00:07:39,891
- اون تو یه خانواده تکوالد بزرگ شد.
144
00:07:39,893 --> 00:07:42,060
مادرش، به هر دری میزد،
145
00:07:42,062 --> 00:07:43,595
باید یه لقمه نون سر سفره میآورد،
146
00:07:43,597 --> 00:07:44,796
و برای این کار،
147
00:07:44,798 --> 00:07:46,731
باید بیرون از خونه تو جامعه کار میکرد.
148
00:07:46,733 --> 00:07:48,200
و متأسفانه،
149
00:07:48,202 --> 00:07:50,702
اون پسر بچهش رو
150
00:07:50,704 --> 00:07:52,137
به دست آدم اشتباهی سپرد.
151
00:07:52,139 --> 00:07:53,772
- تو مقدمه کتاب "جاکش"،
152
00:07:53,774 --> 00:07:59,010
روشی که اولین ورودش رو
153
00:07:59,012 --> 00:08:00,846
به دنیای جاکشی توصیف میکنه
154
00:08:00,848 --> 00:08:03,148
از طریق آزار جنسی دیدن
155
00:08:03,150 --> 00:08:06,952
توسط پرستار بچهش "ماد" هست.
156
00:08:06,954 --> 00:08:10,522
- تاریکی مرطوب و بدبو رو واضحتر به یاد میارم
157
00:08:10,524 --> 00:08:13,492
و موهای زبری که صورتم رو قلقلک میداد
158
00:08:13,494 --> 00:08:16,761
و واضحتر از همه، وحشتم رو به یاد میارم
159
00:08:16,763 --> 00:08:19,197
وقتی تو لحظه وحشیانه اوج لذتش
160
00:08:19,199 --> 00:08:21,766
با وحشیگری سرم رو محکمتر
161
00:08:21,768 --> 00:08:25,136
به اون دهان پر مو فشار میداد.
162
00:08:25,138 --> 00:08:26,838
- از همون اول،
163
00:08:26,840 --> 00:08:28,773
اون تحت سلطه قرار میگیره
164
00:08:28,775 --> 00:08:31,810
توسط یه زن زورگو که بهش نگاه جنسی داره.
165
00:08:31,812 --> 00:08:36,815
اون ماهیت سلطه جنسی رو یاد میگیره
166
00:08:36,817 --> 00:08:39,751
و بعداً، تجربیات منفیای
167
00:08:39,753 --> 00:08:41,086
با مادرش داره.
168
00:08:41,088 --> 00:08:45,624
مادرش با مردی به نام "هنری آپشاو" دوست میشه،
169
00:08:45,626 --> 00:08:48,260
- یه مرد موفق، که عاشق مادرش بود.
170
00:08:48,262 --> 00:08:50,695
عاشق مادرش و عاشق پسرش.
171
00:08:50,697 --> 00:08:53,732
اون تنها مردی تو زندگی آیسبرگ هست
172
00:08:53,734 --> 00:08:55,867
که در موردش حرف میزنه، باهاش همذاتپنداری میکنه
173
00:08:55,869 --> 00:08:59,271
و نه فقط با احترام ازش یاد میکنه،
174
00:08:59,273 --> 00:09:02,107
بلکه به عنوان کسی که واقعاً قلب و روحش رو لمس کرده،
175
00:09:02,109 --> 00:09:04,142
چون واقعاً بهش اهمیت میداد
176
00:09:04,144 --> 00:09:05,944
به عنوان یک انسان.
177
00:09:05,946 --> 00:09:08,179
با هنری آپشاو، همه چیز ایدهآل بود
178
00:09:08,181 --> 00:09:11,683
تا اینکه مادرش با یه کلاهبردار به اسم "استیو" آشنا شد.
179
00:09:11,685 --> 00:09:14,953
- اون یکی از مشتریهای "مری"
180
00:09:14,955 --> 00:09:16,888
توی آرایشگاهش بود.
181
00:09:16,890 --> 00:09:20,559
اون یه کلاهبردار خیلی زبونباز بود،
182
00:09:20,561 --> 00:09:24,296
و اساساً سر مادرش رو کلاه گذاشت
183
00:09:24,298 --> 00:09:30,001
و متقاعدش کرد که باهاش به شیکاگو بره.
184
00:09:30,003 --> 00:09:35,307
- مادرش گول کلاهبردار رو به جای هنری آپشاو میخوره
185
00:09:35,309 --> 00:09:38,810
و به همه چیز گند میزنه.
186
00:09:38,812 --> 00:09:41,146
به همه چیز گند میزنه. تمام ثبات رو به هم میریزه.
187
00:09:41,148 --> 00:09:44,115
تنها شانسش رو به فنا میده.
188
00:09:44,117 --> 00:09:46,251
واقعاً تنها شانسی بود که داشت.
189
00:09:46,253 --> 00:09:48,219
- چیزی که برای آیسبرگ خیلی ناراحتکننده است
190
00:09:48,221 --> 00:09:50,622
فقط این نیست که مادرش
191
00:09:50,624 --> 00:09:53,625
اون رو از یه لنگرگاه امن جدا کرده،
192
00:09:53,627 --> 00:09:55,093
از یه بنیادی که پیدا کرده بود،
193
00:09:55,095 --> 00:09:56,261
بلکه نحوه انجام این کاره.
194
00:09:58,297 --> 00:09:59,998
- هیچوقت اون صبح رو فراموش نمیکنم
195
00:10:00,000 --> 00:10:01,800
که مامان وسایلمون رو جمع کرده بود
196
00:10:01,802 --> 00:10:04,135
و هنری جنگ درونیش رو
197
00:10:04,137 --> 00:10:06,004
برای غرور و وقارش باخت.
198
00:10:06,006 --> 00:10:08,073
روی زانوهاش افتاد
199
00:10:08,075 --> 00:10:09,841
و مثل یه بچه سوخته زار میزد،
200
00:10:09,843 --> 00:10:12,377
به مامان التماس میکرد که ترکش نکنه.
201
00:10:12,379 --> 00:10:13,979
هیچوقت چهرهش رو فراموش نمیکنم،
202
00:10:13,981 --> 00:10:18,016
سرد مثل یه جلاد، که واقعاً هم بود
203
00:10:18,018 --> 00:10:20,885
وقتی با لگد خودش رو ازش جدا کرد.
204
00:10:20,887 --> 00:10:23,021
بعد، با یه پوزخند وحشتناک روی صورتش،
205
00:10:23,023 --> 00:10:25,890
دروغ گفت و گفت، هنری، عزیزم،
206
00:10:25,892 --> 00:10:27,892
فقط میخوام یه مدتی دور باشم.
207
00:10:27,894 --> 00:10:30,028
عزیزم، ما برمیگردیم.
208
00:10:32,231 --> 00:10:38,269
- با دیدن خیانت مادرش به تنها مردی که دوست داشت،
209
00:10:38,271 --> 00:10:41,306
یاد گرفت که یه چیزی هست که نباید باشه
210
00:10:41,308 --> 00:10:43,208
و اون این مردا هستن.
211
00:10:43,210 --> 00:10:47,012
من قبل از اینکه اون بهم نارو بزنه، بهش نارو میزنم،
212
00:10:47,014 --> 00:10:48,913
چون میدونم بهم خیانت میکنه.
213
00:10:48,915 --> 00:10:52,651
- بعدش با استیو تبانی میکنه
214
00:10:52,653 --> 00:10:56,087
تا پول و پله شوهر سابقش رو بالا بکشن.
215
00:10:56,089 --> 00:10:58,857
- از اون به بعد، تمام احترامش رو به زنا از دست داد،
216
00:10:58,859 --> 00:11:01,359
یه جورایی.
217
00:11:01,361 --> 00:11:06,364
انگار میگفت، حتی تو هم گول این مزخرفات رو خوردی؟
218
00:11:06,366 --> 00:11:09,401
و یه جورایی، مادرش اون جاکش رو خلق کرد.
219
00:11:09,403 --> 00:11:10,869
- وقتی پول تموم میشه
220
00:11:10,871 --> 00:11:12,871
و تاریخ مصرفش اساساً تموم میشه،
221
00:11:12,873 --> 00:11:14,072
استیو شروع میکنه به نشون دادن روی واقعیش
222
00:11:14,074 --> 00:11:15,306
و شروع میکنه به کتک زدنش.
223
00:11:15,308 --> 00:11:16,708
و این استیو،
224
00:11:16,710 --> 00:11:17,842
یکی از بیرحمترین حرومزادههاییه
225
00:11:17,844 --> 00:11:19,010
که تو کتابها دیدم.
226
00:11:19,012 --> 00:11:20,779
مثلاً، این بچه گربه رو میکشه،
227
00:11:20,781 --> 00:11:21,946
درست جلوی چشمشون.
228
00:11:21,948 --> 00:11:23,381
آخه کی اینکارو میکنه؟
229
00:11:23,383 --> 00:11:28,253
- استیو سه سال و نیم از زندگی ما رو لگدمال کرده بود.
230
00:11:28,255 --> 00:11:30,722
من به زودی ۱۴ ساله میشدم.
231
00:11:30,724 --> 00:11:33,191
چهارم آگوست، روز تولدم،
232
00:11:33,193 --> 00:11:34,793
مامان از بیمارستان به خانه آمد
233
00:11:34,795 --> 00:11:37,395
با فک شکستهای که سیمپیچی شده بود
234
00:11:37,397 --> 00:11:39,764
و بدنی پوشیده از کبودی.
235
00:11:39,766 --> 00:11:42,901
استیو با مشت و لگد به او حمله کرد
236
00:11:42,903 --> 00:11:45,003
و بعد از میان دخمههای کثیف
237
00:11:45,005 --> 00:11:47,806
محله فقیرنشین فرار کرد.
238
00:11:47,808 --> 00:11:49,474
- اون تو خیابونها تنها بود،
239
00:11:49,476 --> 00:11:51,342
و سعی میکرد کار پیدا کنه.
240
00:11:51,344 --> 00:11:54,045
داریم درباره دوران رکود بزرگ حرف میزنیم
241
00:11:54,047 --> 00:11:55,980
که مردم... نه فقط سیاهپوستا...
242
00:11:55,982 --> 00:11:58,149
همه در عذاب بودن.
243
00:11:58,151 --> 00:12:01,753
اون آیسبرگ رو خیلی تنها میذاشت،
244
00:12:01,755 --> 00:12:05,056
منزوی تو اون خونه کوچیکی که داشتن.
245
00:12:05,058 --> 00:12:06,858
اون خیابونها رو کشف کرد.
246
00:12:09,161 --> 00:12:11,162
- مسیر سراشیبی هموار بود.
247
00:12:11,164 --> 00:12:13,765
من در حال شروع سقوط طولانیم بودم
248
00:12:13,767 --> 00:12:16,000
به عمق اون چاه تاریک.
249
00:12:16,002 --> 00:12:19,170
سفر رو به پایین من واقعاً قطعی شد
250
00:12:19,172 --> 00:12:22,173
وقتی با یه کلاهبردار خردهپا آشنا شدم که خیلی دوستداشتنی بود،
251
00:12:22,175 --> 00:12:24,175
و ما رفیق شدیم.
252
00:12:24,177 --> 00:12:29,114
رفیق کلاهبردارم رو "پارتی تایم" صدا میزدن.
253
00:12:29,116 --> 00:12:31,916
سرش پر از کلاهبرداریهای وحشیانه و پرخطر بود
254
00:12:31,918 --> 00:12:33,384
که میخواست امتحان کنه.
255
00:12:33,386 --> 00:12:36,154
اون به یه شریک احتیاج داشت.
256
00:12:36,156 --> 00:12:38,223
- پارتی تایم، یه برادر خیلی آگاه بود،
257
00:12:38,225 --> 00:12:40,992
برای همین تونست به آیس راه و چاه رو نشون بده.
258
00:12:40,994 --> 00:12:42,961
تونست همه چیز رو به سادهترین شکل توضیح بده،
259
00:12:42,963 --> 00:12:44,963
و اگه آیس سریع نمیگرفت،
260
00:12:44,965 --> 00:12:46,397
از دستش عصبانی نمیشد.
261
00:12:46,399 --> 00:12:49,901
- با اینکه داشتم از درون میپوسیدم
262
00:12:49,903 --> 00:12:51,202
از مسمومیت خیابانی،
263
00:12:51,204 --> 00:12:54,372
به طرز شگفتانگیزی، در ۱۵ سالگی از دبیرستان فارغالتحصیل شدم
264
00:12:54,374 --> 00:12:57,142
با معدل ۹۸.۴.
265
00:12:57,144 --> 00:13:00,879
- من برای رفتن به کالج بورسیه گرفتم،
266
00:13:00,881 --> 00:13:04,315
و این رو با رویاپردازی به دست آوردم،
267
00:13:04,317 --> 00:13:07,318
اما تونستم به اندازه کافی اطلاعات رو حفظ کنم
268
00:13:07,320 --> 00:13:09,854
طوری که "باشگاه تاسکیگی" سیاهپوستان
269
00:13:09,856 --> 00:13:13,158
من رو در دوران رکود بزرگ به تاسکیگی فرستاد.
270
00:13:13,160 --> 00:13:16,094
- اینجا خانه "بوکر تی. واشنگتن" است،
271
00:13:16,096 --> 00:13:20,331
یکی از قدرتمندترین رهبران سیاهپوست تاریخ.
272
00:13:20,333 --> 00:13:23,234
- بلافاصله، چون من از قبل مسموم خیابان بودم،
273
00:13:23,236 --> 00:13:26,004
شروع به فروش غیرقانونی مشروب در محوطه دانشگاه کردم.
274
00:13:26,006 --> 00:13:28,506
در آلاباما، خب؟
275
00:13:28,508 --> 00:13:31,509
پس اخراج شدم. فرستادنم خونه.
276
00:13:31,511 --> 00:13:33,411
مادرم نشست،
277
00:13:33,413 --> 00:13:37,282
و حرفهای حکیمانهاش، حالا به یادم میاد.
278
00:13:37,284 --> 00:13:39,517
گفت، بابی، ظاهراً،
279
00:13:39,519 --> 00:13:45,423
تو دوست داری با آدمای بد بگردی،
280
00:13:45,425 --> 00:13:47,425
با آدمای خیابونی.
281
00:13:47,427 --> 00:13:51,095
گفت میتونی یه وکیل جنایی بشی،
282
00:13:51,097 --> 00:13:53,264
و کاری کنی بهت پول بدن.
283
00:13:53,266 --> 00:13:56,201
گفت، بابی، درست رو بخون.
284
00:13:56,203 --> 00:13:59,204
یه وکیل جنایی شو و یه مجوز بگیر
285
00:13:59,206 --> 00:14:01,072
تا با آدمایی بگردی
286
00:14:01,074 --> 00:14:04,342
که انقدر تحسینشون میکنی و دوستشون داری.
287
00:14:04,344 --> 00:14:08,947
تا حالا حرفی حکیمانهتر از این شنیدین؟
288
00:14:11,250 --> 00:14:13,418
- سال ۱۹۳۷.
289
00:14:13,420 --> 00:14:17,155
از تاسکیگی بیرونه. تو میلواکیه.
290
00:14:17,157 --> 00:14:21,893
به زنی به نام "پپر ایبتس" برمیخوره.
291
00:14:21,895 --> 00:14:24,095
بابی بک فکر میکرد زرنگترین آدم روی زمینه،
292
00:14:24,097 --> 00:14:26,297
اما هر چقدرم که فکر میکرد زرنگه،
293
00:14:26,299 --> 00:14:28,132
پپر ایبتس از اونم زرنگتر بود.
294
00:14:28,134 --> 00:14:30,235
هر چقدرم که فکر میکرد فرزه،
295
00:14:30,237 --> 00:14:32,237
اون ده برابر فرزتر بود.
296
00:14:32,239 --> 00:14:33,605
اون ازش بزرگتر بود.
297
00:14:33,607 --> 00:14:36,007
یه فاحشه سابق بود.
298
00:14:36,009 --> 00:14:38,109
دنیا دیده بود. با یه مرد سفیدپوست ازدواج کرده بود.
299
00:14:38,111 --> 00:14:39,444
پولدار بود.
300
00:14:39,446 --> 00:14:41,279
اون رو با کوکائین آشنا کرد.
301
00:14:41,281 --> 00:14:44,215
اون رو به این راه کشوند.
302
00:14:44,217 --> 00:14:46,217
- من فقط یه جوجه فکلی بودم.
303
00:14:46,219 --> 00:14:48,353
در حد و اندازه اون نبودم.
304
00:14:48,355 --> 00:14:51,623
اون هرزه عوضی من رو با چاپلوسی راضی کرد
305
00:14:51,625 --> 00:14:54,259
هر کاری که تو کتاب سکس هست رو انجام بدم.
306
00:14:54,261 --> 00:14:56,628
چه هیجانی داشت برای یه سگ مثل اون
307
00:14:56,630 --> 00:14:59,664
که یه احمق تازهکار مثل من رو به راه بکشونه.
308
00:14:59,666 --> 00:15:00,999
اگر پپر زنده بود
309
00:15:01,001 --> 00:15:03,234
و در شهر باستانی سدوم زندگی میکرد،
310
00:15:03,236 --> 00:15:07,171
مردم شهر سنگسارش میکردن.
311
00:15:07,173 --> 00:15:08,940
- اون رو کاملاً رام خودش کرده بود
312
00:15:08,942 --> 00:15:10,508
و به اصطلاح کاری کرده بود که از پنجره بپره بیرون،
313
00:15:10,510 --> 00:15:12,043
و کارهایی بکنه که معمولاً
314
00:15:12,045 --> 00:15:13,278
احتمالاً انجام نمیداد.
315
00:15:13,280 --> 00:15:15,280
- بعداً با پاپوش به زندان افتاد،
316
00:15:15,282 --> 00:15:18,483
کار پپر و یه پلیس به نام دلانسکی بود،
317
00:15:18,485 --> 00:15:20,585
به همراه یه دزد ناشناس.
318
00:15:20,587 --> 00:15:23,922
اون به معاونت در سرقت متهم شد.
319
00:15:23,924 --> 00:15:26,057
- یک مرد سیاهپوست ۱۸ ساله
320
00:15:26,059 --> 00:15:29,427
که در دهه ۱۹۳۰ و ۴۰ به کانون اصلاح و تربیت فرستاده میشد
321
00:15:29,429 --> 00:15:31,095
خیلی خیلی محتمل بود
322
00:15:31,097 --> 00:15:33,197
که در معرض انواع نژادپرستی قرار بگیره.
323
00:15:33,199 --> 00:15:35,300
در اون زمان، خیلی از نگهبانها،
324
00:15:51,985 --> 00:15:53,451
من عضو یه اکیپ بودم
325
00:15:53,453 --> 00:15:56,154
که جز درباره فاحشهها و جاکشی حرفی نمیزد.
326
00:15:56,156 --> 00:16:00,358
شروع کردم به حس کردن یه زیرکی و سرسختی جدید.
327
00:16:00,360 --> 00:16:01,426
- اون مثل یه اسفنج بود.
328
00:16:01,428 --> 00:16:02,994
تمام این داستانها رو جذب میکرد
329
00:16:02,996 --> 00:16:05,129
و تمام اون فوت و فنهایی که آدمای مختلف بهش میگفتن،
330
00:16:05,131 --> 00:16:06,965
و بهترین قسمتها رو جدا میکرد
331
00:16:06,967 --> 00:16:08,466
تا در کاری که میخواست بکنه، به کار ببره.
332
00:16:08,468 --> 00:16:11,469
- اون میخواست در دستکاری روانشناسی
333
00:16:11,471 --> 00:16:13,338
فاحشهها، یعنی زنها، استاد بشه،
334
00:16:13,340 --> 00:16:15,974
وقتی شروع کرد به فهمیدن اینکه بهترین جاکشها...
335
00:16:15,976 --> 00:16:18,443
یعنی موفقترینهاشون...
336
00:16:18,445 --> 00:16:20,745
اونایی بودن که سردترین بودن، با کمترین احساسات.
337
00:16:20,747 --> 00:16:22,447
یه قلب یخی واقعی.
338
00:16:22,449 --> 00:16:27,251
- با رفتار خوب، من آزاد، زرنگ و تلخ بودم.
339
00:16:27,253 --> 00:16:29,554
دیگه خبری از شهرهای کوچیک نبود.
340
00:16:29,556 --> 00:16:32,357
داشتم به شهر میرفتم تا مدرکم رو در جاکشی بگیرم.
341
00:16:40,032 --> 00:16:43,167
وقتی سیاهپوست باشی، دوست من،
342
00:16:43,169 --> 00:16:45,536
و راهت کج بشه،
343
00:16:45,538 --> 00:16:48,740
ایگوی آدم
344
00:16:48,742 --> 00:16:53,745
نیاز داشت که بزرگ و باعظمت دیده بشه،
345
00:16:53,747 --> 00:16:59,217
و این راهی برای انجامش بود،
346
00:16:59,219 --> 00:17:01,185
که پادشاهی کوچیک خودت رو داشته باشی.
347
00:17:04,623 --> 00:17:07,458
- وقتی برای اولین بار به شیکاگو رسیدم،
348
00:17:07,460 --> 00:17:09,627
این رویای دیوانهوار رو داشتم
349
00:17:09,629 --> 00:17:13,297
که از مغز جاکش برتر شهر استفاده کنم،
350
00:17:13,299 --> 00:17:14,732
و در نهایت هم این کار رو کردم.
351
00:17:14,734 --> 00:17:17,402
با نگاهی به گذشته، فکر کنم میتونم بگم
352
00:17:17,404 --> 00:17:22,473
که میخواستم مثل خدا باشم
353
00:17:22,475 --> 00:17:24,275
برای یه فاحشه.
354
00:17:27,613 --> 00:17:29,714
- شیکاگو در اون دوره زمانی
355
00:17:29,716 --> 00:17:32,683
عمیقاً اشباع شده بود
356
00:17:32,685 --> 00:17:35,553
از هر عنصری که فکرش رو بکنید.
357
00:17:35,555 --> 00:17:36,788
آدمای خیلی خیلی خوب بودن
358
00:17:36,790 --> 00:17:38,556
و آدمای خیلی خیلی بد.
359
00:17:38,558 --> 00:17:40,792
- من از اون زندگی میام، و اهل شیکاگو هستم.
360
00:17:40,794 --> 00:17:43,394
هر خیابونی یه گنگ داشت،
361
00:17:43,396 --> 00:17:45,463
و تنها چیزی که میدیدیم مسلسل
362
00:17:45,465 --> 00:17:48,533
و جنازه بود هر روز.
363
00:17:48,535 --> 00:17:52,203
هارلم و واتس و کامپتون مثل شهر بازی بودن.
364
00:17:52,205 --> 00:17:53,638
در مقابل شیکاگو هیچی نبودن.
365
00:17:53,640 --> 00:17:57,475
شیکاگو خیلی خشن بود.
366
00:17:57,477 --> 00:17:59,811
- در اون روزها، در دهه چهل،
367
00:17:59,813 --> 00:18:01,546
میتونستی آرایشگر باشی
368
00:18:01,548 --> 00:18:04,449
میتونستی وکیل باشی اگه پدر و مادرت پولدار بودن،
369
00:18:04,451 --> 00:18:08,219
میتونستی بوکسور باشی، میتونستی موزیسین باشی،
370
00:18:08,221 --> 00:18:09,687
یا میتونستی یه جاکش باشی.
371
00:18:12,357 --> 00:18:14,292
- ما همه جا جاکش میدیدیم.
372
00:18:14,294 --> 00:18:16,561
جاکشهای خیلی جدی.
373
00:18:16,563 --> 00:18:19,697
منظورم جاکشهای فیک و مسخره نیست.
374
00:18:19,699 --> 00:18:22,233
- "بیبی بل" جاکش بزرگ شیکاگو بود.
375
00:18:22,235 --> 00:18:25,236
- بیبی بل فوقالعاده بود.
376
00:18:25,238 --> 00:18:27,805
خیلی کلهگنده بود.
377
00:18:27,807 --> 00:18:30,541
سطحی بود که بقیه میخواستن بهش برسن.
378
00:18:30,543 --> 00:18:36,147
بیبی بل با ۳۲ تا چمدون سفر میکرد.
379
00:18:36,149 --> 00:18:37,482
میفهمی چی میگم؟
380
00:18:37,484 --> 00:18:39,550
و زنهای سفیدپوست داشت.
381
00:18:39,552 --> 00:18:41,853
و این در زمانی بود
382
00:18:41,855 --> 00:18:44,689
که این کار یه تابو بود.
383
00:18:44,691 --> 00:18:47,558
- وقتی تو خیابون هستی، به الگو نیاز داری
384
00:18:47,560 --> 00:18:49,360
چون همینجوری پاتو تو خیابون نمیذاری
385
00:18:49,362 --> 00:18:51,796
و یهویی بزرگترین جاکش دنیا بشی.
386
00:18:51,798 --> 00:18:53,397
باید یاد بگیری.
387
00:18:53,399 --> 00:18:56,334
پس یه جورایی، یه کسی مثل بیبی بل،
388
00:18:56,336 --> 00:18:59,337
مثل یه الگو بود
389
00:18:59,339 --> 00:19:01,873
همینطور یه معلم، یه پروفسور،
390
00:19:01,875 --> 00:19:03,441
یه مرشد.
391
00:19:03,443 --> 00:19:06,144
- من یه جاکش شدم
392
00:19:06,146 --> 00:19:11,315
در درجه اول به خاطر تأثیر
393
00:19:11,317 --> 00:19:16,487
جاکشهای پولدار و بقیه کلاهبردارها
394
00:19:16,489 --> 00:19:19,757
در دورهای از فقر شدید در زندگیم.
395
00:19:19,759 --> 00:19:23,761
و احساس میکنم تحت تأثیر
396
00:19:23,763 --> 00:19:26,631
جذابیت پر زرق و برق،
397
00:19:26,633 --> 00:19:32,470
و الماسهای روی بدن این کلاهبردارها قرار گرفتم،
398
00:19:32,472 --> 00:19:36,274
و همچنین ماشینهای بزرگ و پر زرق و برقشون.
399
00:19:36,276 --> 00:19:38,709
و من حس مهم بودن میخواستم.
400
00:19:40,879 --> 00:19:42,880
- منطقهای در جنوب شیکاگو بود
401
00:19:42,882 --> 00:19:45,516
به نام تقاطع خیابان ۳۹ و کاتیج گروو،
402
00:19:45,518 --> 00:19:49,287
و اساساً یه منطقه سرخ بود.
403
00:19:49,289 --> 00:19:51,322
و آیسبرگ اسلیم
404
00:19:51,324 --> 00:19:54,692
یکی از الگوهای محله بود.
405
00:19:54,694 --> 00:19:57,562
وقتی برای اولین بار اسم آیسبرگ اسلیم رو شنیدم،
406
00:19:57,564 --> 00:20:01,866
برداشتم از اون یه روشنفکر برجسته بود.
407
00:20:01,868 --> 00:20:03,768
اون داشت درباره
408
00:20:03,770 --> 00:20:07,605
اقتصاد رابطه جنسی حرف میزد
409
00:20:07,607 --> 00:20:12,210
و اینکه چطور به کاری که میکرد
410
00:20:12,212 --> 00:20:14,312
به چشم یه دلال نگاه میکرد.
411
00:20:14,314 --> 00:20:15,313
- میدونین، خیلی از مردم فکر میکنن
412
00:20:15,315 --> 00:20:18,516
که جاکشهای بزرگ احمقن.
413
00:20:18,518 --> 00:20:20,918
این درست نیست.
414
00:20:20,920 --> 00:20:25,923
اونا فقط منحرفن.
415
00:20:25,925 --> 00:20:30,861
من هیچ جاکش بزرگی رو ندیدم که ضریب هوشی بالایی نداشته باشه.
416
00:20:30,863 --> 00:20:33,397
- راستش، فکر میکنم اون میتونست
417
00:20:33,399 --> 00:20:35,666
یه فروشنده خوب باشه.
418
00:20:35,668 --> 00:20:38,669
میدونی قانع کردن یه زن چقدر سخته،
419
00:20:38,671 --> 00:20:41,472
که بدنش رو بفروشه.
420
00:20:41,474 --> 00:20:43,441
- بیشتر فاحشههایی که من میشناختم
421
00:20:43,443 --> 00:20:45,309
و اونایی که کنترلشون میکردم
422
00:20:45,311 --> 00:20:49,614
مجذوب و افسون شده بودن
423
00:20:49,616 --> 00:20:52,617
توسط جذابیت دروغین من،
424
00:20:52,619 --> 00:20:56,787
کاریزمای زهرآگین یه جاکش،
425
00:20:56,789 --> 00:21:00,758
و به اصطلاح در شکوه بازتابی من زندگی میکردن.
426
00:21:00,760 --> 00:21:03,261
این بهشون حس مهم بودن میداد.
427
00:21:03,263 --> 00:21:04,962
- زندگی یه فاحشه چطوره؟
428
00:21:04,964 --> 00:21:09,400
- باید جهنم محض باشه.
429
00:21:09,402 --> 00:21:11,269
تلههای توی خیابون،
430
00:21:11,271 --> 00:21:14,272
تلههای مرگ تو خیابون برای یه فاحشه،
431
00:21:14,274 --> 00:21:17,975
زندگی اون... زندگی یه فاحشه
432
00:21:17,977 --> 00:21:20,611
پر از تنش و فشار جاکشه.
433
00:21:20,613 --> 00:21:22,780
امیدوارم ناراحت نشی
434
00:21:22,782 --> 00:21:24,315
که اینجا برای یه نوشیدنی دعوتت کردم
435
00:21:24,317 --> 00:21:25,583
بعد از دیدنت تو خیابون.
436
00:22:03,755 --> 00:22:05,656
- اسلیم به دختراش میگه
437
00:22:05,658 --> 00:22:07,458
هر وقت آماده بودن میتونن برن.
438
00:22:07,460 --> 00:22:10,428
اما اونا نمیخوان برن چون اون براشون خیلی خوبه،
439
00:22:10,430 --> 00:22:12,396
اما باید پول رو دربیارن.
440
00:22:12,398 --> 00:22:15,566
در غیر این صورت، اخراج میشی یا یه همچین چیزی.
441
00:22:15,568 --> 00:22:19,403
میتونی تصور کنی یه جاکش یه فاحشه رو اخراج کنه؟
442
00:22:19,405 --> 00:22:22,406
- تصویر کلی من از خودم
443
00:22:22,408 --> 00:22:30,481
این بود که من یه جور اسونگالی شیطانی سیاهپوست هستم.
444
00:22:32,584 --> 00:22:34,051
- وقتی به عکسهای قدیمیش نگاه میکنی،
445
00:22:34,053 --> 00:22:36,020
این چهره رو میبینی،
446
00:22:36,022 --> 00:22:37,955
این ماسکی که به صورت میزد.
447
00:22:40,392 --> 00:22:42,760
هیچ احساسی نبود، هیچ احساسی.
448
00:22:42,762 --> 00:22:44,628
پاش هیچ مشکلی نداشت
449
00:22:44,630 --> 00:22:46,931
که راهش رو به کون یه زن پیدا کنه.
450
00:22:46,933 --> 00:22:49,867
- آیسبرگ هیچ تردیدی نداشت
451
00:22:49,869 --> 00:22:52,436
که دو خط کوکائین بکشه
452
00:22:52,438 --> 00:22:54,372
تا بتونه هرزهش رو کتک بزنه.
453
00:22:54,374 --> 00:22:56,640
- بیرحمی اصل بازی بود.
454
00:22:56,642 --> 00:22:58,409
اول از همه،
455
00:22:58,411 --> 00:23:01,645
قوانین و مقرراتت رو مشخص میکردی،
456
00:23:01,647 --> 00:23:06,484
و اگه هر کدوم از اون قوانین شکسته میشد،
457
00:23:06,486 --> 00:23:08,018
باید تنبیهشون میکردی.
458
00:23:12,758 --> 00:23:16,127
- اون خودش رو مثل یه یخچال سرد تصور میکرد،
459
00:23:16,129 --> 00:23:18,996
مثل یه فریزر سرد،
460
00:23:18,998 --> 00:23:21,632
طوری که بتونه از احساساتش محافظت کنه
461
00:23:21,634 --> 00:23:24,935
در برابر جاکشهای رقیب، پلیسها، و زناش.
462
00:23:24,937 --> 00:23:27,571
اونا هیچوقت نمیتونستن دستش رو بخونن.
463
00:23:27,573 --> 00:23:29,507
- من صدها زن داشتم.
464
00:23:29,509 --> 00:23:33,511
هیچوقت پیش یکیشون اعتراف نکردم که مشکلی دارم
465
00:23:33,513 --> 00:23:38,182
یا چیزی نگرانم کرده.
466
00:23:38,184 --> 00:23:41,952
و راز کار همینه.
467
00:23:41,954 --> 00:23:43,788
- اون میگفت که یه روانی بوده.
468
00:23:43,790 --> 00:23:48,659
میگفت از تحقیر کردن زنا لذت میبرده
469
00:23:48,661 --> 00:23:50,795
و از آسیب زدن بهشون، وحشیگری باهاشون،
470
00:23:50,797 --> 00:23:52,596
و نگه داشتن یه فشار روانی
471
00:23:52,598 --> 00:23:55,566
و فیزیکی بیوقفه روشون.
472
00:23:55,568 --> 00:23:58,636
- من اون هیجان رو میخواستم،
473
00:23:58,638 --> 00:24:02,072
اون حس شهوتانگیز کنترل کردنِ
474
00:24:02,074 --> 00:24:05,075
یه گله از زنا رو.
475
00:24:09,815 --> 00:24:11,148
- اون باید اون هوش رو به دست میگرفت،
476
00:24:11,150 --> 00:24:14,952
اون روح رو به دست میگرفت، اون امید رو میگرفت
477
00:24:14,954 --> 00:24:16,887
و اون... فکر نمیکنم
478
00:24:16,889 --> 00:24:18,756
کسی بهتر از اون تو این کار بوده باشه.
479
00:24:18,758 --> 00:24:21,058
- میگفت سختترین کاری که هر روز باید انجام میدادم
480
00:24:21,060 --> 00:24:23,894
این بود که به گلهام چیزی بگم
481
00:24:23,896 --> 00:24:27,565
که ذهنشون رو آشفته کنه
482
00:24:27,567 --> 00:24:31,836
تا از نظر ذهنی تحت کنترل نگهشون دارم.
483
00:24:31,838 --> 00:24:35,539
- تهش، فقط یه بازی وجود داره.
484
00:24:35,541 --> 00:24:37,842
یا برای یکی کار میکنی
485
00:24:37,844 --> 00:24:39,944
یا آدمایی داری که برات کار میکنن.
486
00:24:39,946 --> 00:24:43,113
جاکشی هم فرقی نداره.
487
00:24:43,115 --> 00:24:45,850
اگه واقعاً به سادهترین سطحش بشکافیش،
488
00:24:55,852 --> 00:24:52,089
یعنی استفاده از ظرافت و کاریزمات
489
00:24:52,091 --> 00:24:56,694
برای قانع کردن کسی که کاری که میخوای رو برات انجام بده.
490
00:24:56,696 --> 00:24:59,230
- نمیتونی یه آدم معمولی باشی،
491
00:24:59,232 --> 00:25:01,966
و تو اون زندگی موفق بشی.
492
00:25:01,968 --> 00:25:06,103
و باید کاملاً خونسرد و مسلط باشی.
493
00:25:06,105 --> 00:25:09,106
کاری که تو واقعاً میکنی
494
00:25:09,108 --> 00:25:12,142
نقش خدا رو بازی کردنه.
495
00:25:12,144 --> 00:25:14,245
- وقتی پنج یا شش تا فاحشه داری،
496
00:25:14,247 --> 00:25:16,680
هر کدومشون فکر میکنن مردشون خداست.
497
00:25:16,682 --> 00:25:20,885
میگفت، برای همینه که زیاد باهاشون سکس نمیکنی.
498
00:25:20,887 --> 00:25:22,853
باید خدا باشی،
499
00:25:22,855 --> 00:25:27,558
و هی، اگه اون بتونه هر وقت خواست خدا رو لمس کنه،
500
00:25:27,560 --> 00:25:30,194
دیگه اون مرد براش خدا نیست.
501
00:25:32,130 --> 00:25:33,831
- زندگی یه جاکش
502
00:25:33,833 --> 00:25:36,901
پر از تنش و فشارهای بیوقفه.
503
00:25:36,903 --> 00:25:42,706
یه جاکش روی لبه پرتگاه فاجعه زندگی میکنه.
504
00:25:42,708 --> 00:25:45,843
فکر میکنم اون منفورترین و ترسناکترین موجود
505
00:25:45,845 --> 00:25:47,545
دنیای زیرزمینیه.
506
00:25:47,547 --> 00:25:48,979
- همهمون، عزیزم. همهمون.
507
00:25:48,981 --> 00:25:54,752
- تلاش برای کنترل واقعی یه زن
508
00:25:54,754 --> 00:25:56,887
که اساساً یه مجرمه،
509
00:25:56,889 --> 00:25:59,857
یه سارق، یه دزد،
510
00:25:59,859 --> 00:26:03,561
وادار کردن اون به کار کردن تحت انگیزه تو
511
00:26:03,563 --> 00:26:05,996
کار آسونی نیست، میفهمی چی میگم؟
512
00:26:05,998 --> 00:26:07,665
برای همین به بچهها میگم،
513
00:26:07,667 --> 00:26:08,832
میگم، بهتره مواد بفروشین.
514
00:26:08,834 --> 00:26:10,167
حداقل یه کیلو مواد
515
00:26:10,169 --> 00:26:11,702
نصف شب بیدار نمیشه
516
00:26:11,704 --> 00:26:14,171
و به خاطر حرفی که اول روز بهش زدی، تو رو بکشه.
517
00:26:14,173 --> 00:26:16,941
- نگه داشتن یه گله کنار هم، از جاکش میخواد
518
00:26:16,943 --> 00:26:20,010
که هر عضو گله رو
519
00:26:20,012 --> 00:26:22,713
در رقابت ظاهری نگه داره.
520
00:26:22,715 --> 00:26:25,716
- به خاطر ذات این طعمه...
521
00:26:25,718 --> 00:26:28,319
و لازم نیست به شما آقایون بگم
522
00:26:28,321 --> 00:26:32,122
که چقدر مکارن...
523
00:26:32,124 --> 00:26:34,024
این دشمن.
524
00:26:34,026 --> 00:26:35,859
- حرفت باید قانون باشه.
525
00:26:35,861 --> 00:26:38,062
حتی اگه به اون زن بگی،
526
00:26:38,064 --> 00:26:41,065
قبولت نمیکنم یا بهت نمیرسم
527
00:26:41,067 --> 00:26:44,335
یا هیچ عشقی بهت نمیدم تا وقتی پولم رو بدی.
528
00:26:44,337 --> 00:26:45,936
باید واقعاً منظورت همین باشه.
529
00:26:45,938 --> 00:26:47,905
باید تیمت رو زنده نگه داری
530
00:26:47,907 --> 00:26:49,807
و بهشون بفهمونی که پاش وایسادی
531
00:26:49,809 --> 00:26:51,709
و دنبال پولتی.
532
00:26:51,711 --> 00:26:54,345
- این یه بازی ذهنیه. جاکشی یه بازی ذهنیه.
533
00:26:54,347 --> 00:26:57,114
یه بازی روانشناسی manipulative.
534
00:26:57,116 --> 00:26:58,816
- و باور کنید،
535
00:26:58,818 --> 00:27:02,353
واقعاً جاکش بودن خیلی چیزا میخواد.
536
00:27:02,355 --> 00:27:04,355
یه مرد معمولی که تو خیابون راه میره،
537
00:27:04,357 --> 00:27:05,823
شاید این تصور رو داشته باشه
538
00:27:05,825 --> 00:27:07,825
که میتونه جاکشی کنه،
539
00:27:07,827 --> 00:27:09,960
اما وقتی امتحان بشه،
540
00:27:09,962 --> 00:27:11,328
رد میشه.
541
00:27:18,903 --> 00:27:22,039
- برادرم، برادر بزرگترم شباز
542
00:27:22,041 --> 00:27:26,377
وقتی از زندان آزاد شد،
543
00:27:26,379 --> 00:27:29,380
اسمش رو از چارلز به شباز تغییر داد.
544
00:27:29,382 --> 00:27:31,081
عضو گروه پنج درصدیها شد.
545
00:27:31,083 --> 00:27:35,252
و خب، قرآن اونجا بود
546
00:27:35,254 --> 00:27:39,189
و یه عالمه کتاب اسلامی،
547
00:27:39,191 --> 00:27:42,126
و بعد تمام کتابهای آیسبرگ اسلیم
548
00:27:42,128 --> 00:27:43,927
درست کنارش بود.
549
00:27:55,740 --> 00:27:58,075
- دسامبر ۱۹۴۵ بود.
550
00:27:58,077 --> 00:28:01,845
برای هفت سال، خودم رو وقف کردم
551
00:28:01,847 --> 00:28:04,148
تا کتاب اون جاکش رو یاد بگیرم.
552
00:28:04,150 --> 00:28:08,852
من مثل یه خدای سیاهپوست فکر و عمل کرده بودم.
553
00:28:08,854 --> 00:28:11,155
شش ماه بعد، "سوئیت" بهم زنگ زد.
554
00:28:11,157 --> 00:28:15,125
گفت، "برگ، خبر رسید افبیآی داره از فاحشهها بازجویی میکنه."
555
00:28:15,127 --> 00:28:16,460
دارن سعی میکنن برات پرونده بسازن
556
00:28:16,462 --> 00:28:20,130
با پنج یا شش تا اتهام.
557
00:28:20,132 --> 00:28:23,901
- اون به خاطر نقض قانون "من" دستگیر میشه.
558
00:28:23,903 --> 00:28:25,069
دو تا از زناش...
559
00:28:25,071 --> 00:28:27,037
زن اصلیش برای سالها، فیلیس،
560
00:28:27,039 --> 00:28:29,773
اولین زنش، علیهش شهادت داد.
561
00:28:29,775 --> 00:28:33,110
اون در زندان لونورث حبس شد،
562
00:28:33,112 --> 00:28:36,113
دانشگاه امثال "ماشین گان کلی"
563
00:28:36,115 --> 00:28:39,283
"باگز موران"، "آل کاپون".
564
00:28:39,285 --> 00:28:43,087
- آیسبرگ اسلیم درباره یه روانپزشک در دهه ۱۹۴۰ مینویسه
565
00:28:43,089 --> 00:28:45,355
که در زندان باهاش برخورد کرده.
566
00:28:45,357 --> 00:28:49,093
اون روانپزشک پیشزمینه روانکاوی داشت
567
00:28:49,095 --> 00:28:52,196
و معتقد بود که جاکشها، بهخصوص جاکشهای سیاهپوست،
568
00:28:52,198 --> 00:28:54,865
نفرت عمیقی از مادرانشون دارن.
569
00:28:54,867 --> 00:28:58,936
- شخصی که بیشترین تأثیر رو روش داشت
570
00:28:58,938 --> 00:29:02,106
از نظر روانی، مادرش بود.
571
00:29:02,108 --> 00:29:05,109
اون نمیخواست به مادرش آسیب بزنه،
572
00:29:05,111 --> 00:29:07,745
و با این حال بخشی از وجودش
573
00:29:07,747 --> 00:29:09,947
یه روح دوپاره بود.
574
00:29:09,949 --> 00:29:13,517
چون بخشهایی از وجودش هم بود
575
00:29:13,519 --> 00:29:15,953
که از مادرش عصبانی بود
576
00:29:15,955 --> 00:29:18,355
و ازش کینه به دل داشت،
577
00:29:18,357 --> 00:29:20,991
که واقعاً از نظر روانی
578
00:29:20,993 --> 00:29:24,294
به نحوه رفتارش با زنان دیگه
579
00:29:24,296 --> 00:29:27,965
و بیاحترامی مطلقش به زنا ربط داشت.
580
00:29:30,001 --> 00:29:32,002
- شهرت من قبل از اینکه
581
00:29:32,004 --> 00:29:34,037
مسموم خیابون بشم،
582
00:29:34,039 --> 00:29:35,939
همه دوستای مادرم،
583
00:29:35,941 --> 00:29:40,778
پدر و مادرهای همه رفقام،
584
00:29:40,780 --> 00:29:43,480
همه فکر میکردن من جذابترینم،
585
00:29:43,482 --> 00:29:45,883
شیرینترین... همیشه میگفتن،
586
00:29:45,885 --> 00:29:48,519
"اوه، پسرت خیلی شیرینه."
587
00:29:48,521 --> 00:29:50,254
"اوه، چقدر جنتلمنه."
588
00:29:50,256 --> 00:29:52,556
میبینی چی میگم؟
589
00:29:52,558 --> 00:29:57,995
پس رسیدن از اون نقطه "الف"
590
00:29:57,997 --> 00:30:01,431
به نقطه وحشتناک "ی" یعنی جاکشی
591
00:30:01,433 --> 00:30:03,433
از من انرژی بیشتری گرفت
592
00:30:03,435 --> 00:30:05,302
تا یه آدم معمولی.
593
00:30:05,304 --> 00:30:07,004
- که فکر میکنم این موضوع
594
00:30:07,006 --> 00:30:09,373
در تجربیات بسیار مستقیمش
595
00:30:09,375 --> 00:30:11,208
با بعضی از دخترای گلهش نمود پیدا کرد،
596
00:30:11,210 --> 00:30:13,443
از جمله دختری که به شدت کتکش میزد،
597
00:30:13,445 --> 00:30:17,181
و همزمان میخواست نوازشش کنه و در آغوشش بگیره.
598
00:30:17,183 --> 00:30:20,250
- اما من همیشه اون رگه سادهلوحی رو درونم داشتم.
599
00:30:20,252 --> 00:30:25,389
منظورم این نیست که جاکشیم رو به خطر انداخت.
600
00:30:25,391 --> 00:30:28,358
ولی همیشه اونجا بود.
601
00:30:28,360 --> 00:30:31,228
- نمیتونی همینجوری با یه زن مثل سگ رفتار کنی
602
00:30:31,230 --> 00:30:34,298
و یه هرزه رو با خشونت حیوانی داغون کنی.
603
00:30:34,300 --> 00:30:37,267
باید یه کم دلسوزی تو جاکشی باشه،
604
00:30:37,269 --> 00:30:39,903
یه جنبه نرم، یه جاکشی با عشق و محبت.
605
00:30:39,905 --> 00:30:42,005
چون اگه دائم با زنا هستی،
606
00:30:42,007 --> 00:30:44,208
باید یه حس طبیعی نسبت بهشون داشته باشی.
607
00:30:44,210 --> 00:30:45,175
اونا بهت پول میدن. بهشون احترام میذاری.
608
00:30:45,177 --> 00:30:47,144
در واقع براشون نقش یه پدر رو داری.
609
00:30:50,949 --> 00:30:53,217
- ۲۸ سالشه، از لونورث آزاد میشه،
610
00:30:53,219 --> 00:30:56,987
برمیگرده تو خیابون در حالی که هیچی نداره.
611
00:30:56,989 --> 00:30:59,122
پس خود به خود، اولین فکرش اینه که،
612
00:30:59,124 --> 00:31:01,525
خب، باید دوباره کاسبی جاکشیم رو راه بندازم.
613
00:31:01,527 --> 00:31:03,193
- اون هیچ چاره دیگهای نداره
614
00:31:03,195 --> 00:31:07,264
جز اینکه به زورگیری رو بیاره.
615
00:31:07,266 --> 00:31:10,868
و در عرض یه ماه، بوم، دوباره تو زندانه.
616
00:31:10,870 --> 00:31:13,303
به حبس در کانون اصلاح و تربیت کوک کانتی محکوم میشه
617
00:31:13,305 --> 00:31:14,638
برای یک سال.
618
00:31:14,640 --> 00:31:16,640
اون رو میفرستن پای تپه زغالسنگ.
619
00:31:16,642 --> 00:31:19,309
تو عمرش یه روزم کار سخت نکرده.
620
00:31:19,311 --> 00:31:22,079
یه جاکش روی تپه زغالسنگ مثل آب و روغنه.
621
00:31:22,081 --> 00:31:28,585
پس جمعه خوب سال ۱۹۴۷، فرار میکنه.
622
00:31:28,587 --> 00:31:30,387
- اون یه فراری از دسته عدالته.
623
00:31:30,389 --> 00:31:31,622
داره تو کل غرب میانه فرار میکنه
624
00:31:31,624 --> 00:31:33,557
با هشت تا فاحشه
625
00:31:33,559 --> 00:31:37,227
و به هروئین و کوکائین معتاده.
626
00:31:40,298 --> 00:31:41,531
- پول زیادی درآوردی؟
627
00:31:41,533 --> 00:31:44,434
- اوه...
628
00:31:44,436 --> 00:31:48,605
اما کجا رفت؟ تو رگم.
629
00:31:48,607 --> 00:31:51,508
تو یه طوفان کوکائین
630
00:31:51,510 --> 00:31:53,577
تو دماغم.
631
00:31:53,579 --> 00:31:57,247
انواع و اقسام لباسها.
632
00:31:57,249 --> 00:32:01,118
خرج کردنش پای بار تو کابارهها.
633
00:32:01,120 --> 00:32:04,354
- مواد مخدر شاید یکی از بزرگترین جاکشهای تاریخه،
634
00:32:04,356 --> 00:32:07,190
چون هر کسی که مواد مصرف میکنه
635
00:32:07,192 --> 00:32:09,192
و بهش معتاد میشه،
636
00:32:09,194 --> 00:32:12,696
تو یه فاحشهای و مواد داره برات جاکشی میکنه.
637
00:32:12,698 --> 00:32:15,432
- وقتی تو این زندگی هستی،
638
00:32:15,434 --> 00:32:18,602
هیچوقت نمیفهمی که قراره پیر بشی.
639
00:32:18,604 --> 00:32:21,104
این هیچوقت به ذهنت خطور نمیکنه
640
00:32:21,106 --> 00:32:26,343
چون مواد تو رو تو یه خلسه نگه میداره.
641
00:32:26,345 --> 00:32:28,278
- اواخر دهه ۱۹۵۰،
642
00:32:28,280 --> 00:32:30,013
دختراش رو تو فاحشهخونهها گذاشته،
643
00:32:30,015 --> 00:32:32,316
دستگیر میشه، ازش انگشتنگاری میکنن
644
00:32:32,318 --> 00:32:34,217
و میفهمن که یه زندانی فراریه.
645
00:32:36,220 --> 00:32:38,388
- دورانش تو این بازی تموم شده.
646
00:32:38,390 --> 00:32:41,992
دوباره به کانون اصلاح و تربیت محکوم میشه.
647
00:32:41,994 --> 00:32:46,263
نه ماه رو در سلول انفرادی میگذرونه.
648
00:32:51,135 --> 00:32:54,071
- به خونه جدیدم نگاه کردم.
649
00:32:54,073 --> 00:32:55,539
یه جعبه تنگ بود
650
00:32:55,541 --> 00:32:58,475
که برای درهم شکستن و شکنجه روح انسان طراحی شده بود.
651
00:32:58,477 --> 00:33:00,744
دستام رو بالا بردم.
652
00:33:00,746 --> 00:33:05,182
نوک انگشتام به سقف فولادی سرد خورد.
653
00:33:05,184 --> 00:33:07,451
دستام رو به طرفین باز کردم.
654
00:33:07,453 --> 00:33:10,988
دیوارهای فولادی رو لمس کردم.
655
00:33:10,990 --> 00:33:13,557
روکش تشک لکهدار و بدبو بود
656
00:33:13,559 --> 00:33:16,326
از استفراغ و کثافت کهنه.
657
00:33:16,328 --> 00:33:19,429
فقط سلول نبود.
658
00:33:19,431 --> 00:33:22,699
مناظر و صداهای فلاکت و عذاب بود
659
00:33:22,701 --> 00:33:24,334
در اون راهرو.
660
00:33:26,205 --> 00:33:28,171
- در پایان ماه چهارم،
661
00:33:28,173 --> 00:33:30,073
جمجمهام روی شونههام میلرزید
662
00:33:30,075 --> 00:33:33,276
انگار که فلج شده باشم.
663
00:33:33,278 --> 00:33:35,278
- اون میگفت که باید کارهایی میکرد
664
00:33:35,280 --> 00:33:37,347
تا ذهنش رو قوی کنه
665
00:33:37,349 --> 00:33:39,716
تا دیوانه نشه.
666
00:33:39,718 --> 00:33:42,352
- نویسندگیش شاید واقعاً شروع شده باشه
667
00:33:42,354 --> 00:33:45,355
در اون دنیای زندان، در اون محیط
668
00:33:45,357 --> 00:33:47,524
جایی که شروع به خلق داستان کرد،
669
00:33:47,526 --> 00:33:51,495
چه درباره زندگی خودش یا داستانهای تخیلی.
670
00:33:51,497 --> 00:33:54,231
- میگفت، "باید با خودم بازیهای ذهنی میکردم،"
671
00:33:54,233 --> 00:33:56,333
"و باید مکالمات خاصی میداشتم"
672
00:33:56,335 --> 00:33:58,101
"تا فقط بتونم ادامه بدم."
673
00:33:58,103 --> 00:34:00,303
میگفت، "چون مصمم بودم"
674
00:34:00,305 --> 00:34:02,406
"که رئیس زندان نتونه من رو بشکنه."
675
00:34:04,175 --> 00:34:07,477
میتونستم همینجا دراز بکشم
676
00:34:07,479 --> 00:34:11,415
بهتون میگم، بچهها، میتونستم همینجا دراز بکشم
677
00:34:11,417 --> 00:34:13,250
- اون باید با چیزای زیادی کنار میومد.
678
00:34:13,252 --> 00:34:16,586
بهترین دوستش، جو "پارتی تایم" ایوانز،
679
00:34:16,588 --> 00:34:18,321
کشته شده بود.
680
00:34:20,324 --> 00:34:23,093
بیبی بل مرده بود.
681
00:34:26,297 --> 00:34:27,597
- نامهای از مادرش دریافت میکنه،
682
00:34:27,599 --> 00:34:28,799
که خیلی مریضه
683
00:34:28,801 --> 00:34:30,534
و باید خودش رو به لسآنجلس برسونه.
684
00:34:30,536 --> 00:34:34,538
- من در اون سلول وحشتناک به یه تصمیمی رسیده بودم.
685
00:34:34,540 --> 00:34:39,076
کار من با جاکشی و مواد تموم شده بود.
686
00:34:39,078 --> 00:34:41,745
فهمیده بودم که جاکشی برای جووناست،
687
00:34:41,747 --> 00:34:43,747
از نوع احمقش.
688
00:34:43,749 --> 00:34:45,315
به یه بینشی رسیدم که شاید
689
00:34:45,317 --> 00:34:48,151
هیچوقت نمیتونستم بیرون بهش برسم.
690
00:34:48,153 --> 00:34:52,089
میتونستم الگوی وحشتناک زندگیم رو ببینم.
691
00:34:52,091 --> 00:34:54,591
مامان ممکن بود هر لحظه در کالیفرنیا بمیره.
692
00:34:54,593 --> 00:34:57,661
باید قبل از اینکه بمیره بهش میرسیدم.
693
00:34:57,663 --> 00:35:00,363
باید متقاعدش میکردم که دوستش دارم.
694
00:35:00,365 --> 00:35:01,698
باید به اونجا میرسیدم
695
00:35:01,700 --> 00:35:04,668
هم به خاطر خودم و هم به خاطر اون.
696
00:35:04,670 --> 00:35:06,803
- اونجا داشت تلاش میکرد سلامت عقلش رو حفظ کنه،
697
00:35:06,805 --> 00:35:09,439
و در همین حین،
698
00:35:09,441 --> 00:35:13,543
میفهمه که ممکنه حبس بیشتری براش ببرن.
699
00:35:13,545 --> 00:35:15,745
شاید وقتی که بهش گفتن آزاد میشه،
700
00:35:15,747 --> 00:35:17,214
آزاد نشه.
701
00:35:17,216 --> 00:35:21,418
- برای اینکه آزادیش رو تضمین کنه
702
00:35:21,420 --> 00:35:23,587
در همون روزی که قرار بود آزاد بشه،
703
00:35:23,589 --> 00:35:26,423
نامهای به رئیس زندان مینویسه
704
00:35:26,425 --> 00:35:31,194
که در اون با لحنی حقوقی درخواست
705
00:35:31,196 --> 00:35:34,264
آزادیش رو مطرح میکنه.
706
00:35:34,266 --> 00:35:36,366
- استفاده از قلم و کاغذ
707
00:35:36,368 --> 00:35:39,202
برای اولین بار برای به جایی رسیدن در زندگی
708
00:35:39,204 --> 00:35:42,339
برای اون مثل یک تزکیه بود.
709
00:35:42,341 --> 00:35:46,243
اینجا بود که در عمل به یک نویسنده تبدیل شد،
710
00:35:46,245 --> 00:35:50,280
و اون نوشتن، همون موقع و بعداً،
711
00:35:50,282 --> 00:35:52,616
بهش این امکان رو داد که زندان رو ترک کنه،
712
00:35:52,618 --> 00:35:56,253
بهش امکان داد زندگی جنایتکارانه رو پشت سر بذاره
713
00:35:56,255 --> 00:35:57,821
و اینطور از طریق نوشتن،
714
00:35:57,823 --> 00:35:59,656
اون واقعاً زندگیش رو تغییر داد.
715
00:35:59,658 --> 00:36:01,458
- نویسندهها به دنیا میان، ساخته نمیشن،
716
00:36:01,460 --> 00:36:03,793
پس اون ژن، اون ژن نبوغ
717
00:36:03,795 --> 00:36:05,328
همیشه یه جایی درون تو بوده.
718
00:36:05,330 --> 00:36:06,630
فقط یه چیزی لازمه تا فعالش کنه.
719
00:36:06,632 --> 00:36:10,300
- میگه "از بودن تو اون تابوت فولادی متنفر بودم"
720
00:36:10,302 --> 00:36:11,935
"جایی که من رو زندانی کرده بودن،"
721
00:36:11,937 --> 00:36:14,371
"اما اونا جونم رو نجات دادن."
722
00:36:14,373 --> 00:36:18,241
"چون اگه سعی کرده بودم ادامه بدم،"
723
00:36:18,243 --> 00:36:20,877
"زنده نمیموندم."
724
00:36:20,879 --> 00:36:22,679
- میگفت، "پس میدونستم"
725
00:36:22,681 --> 00:36:25,949
"که قراره زندگی خیابونی رو کنار بذارم"
726
00:36:25,951 --> 00:36:28,418
"و هر کاری که لازمه انجام بدم"
727
00:36:28,420 --> 00:36:31,221
"تا سر به راه بشم"
728
00:36:31,223 --> 00:36:34,724
"و یه زندگی متفاوت رو در پیش بگیرم."
729
00:36:34,726 --> 00:36:37,427
عشق و خوشبختی
730
00:36:37,429 --> 00:36:39,563
همه چیز رو درست میکنه
731
00:36:39,565 --> 00:36:42,666
عشق و خوشبختی
732
00:36:42,668 --> 00:36:44,701
همه چیز رو درست میکنه
733
00:36:44,703 --> 00:36:47,571
عشق و خوشبختی
734
00:36:47,573 --> 00:36:49,372
همه چیز رو درست میکنه
735
00:36:49,374 --> 00:36:52,742
- لس آنجلس نقطه پایان سفرش میشه
736
00:36:52,744 --> 00:36:54,411
چون داره سعی میکنه پیش مادرش برگرده.
737
00:36:54,413 --> 00:36:57,414
- من هیچکس رو جز مامان نداشتم.
738
00:36:57,416 --> 00:37:00,417
اومدن من پیش اون مثل یه معجزه بود.
739
00:37:00,419 --> 00:37:04,754
این جادویی بود که بهش قدرت داد.
740
00:37:04,756 --> 00:37:06,756
اون بهم گفت که باید ازدواج کنم
741
00:37:06,758 --> 00:37:08,425
و بچه دار بشم.
742
00:37:15,499 --> 00:37:17,767
- من اومده بودم اینجا به کالیفرنیا
743
00:37:17,769 --> 00:37:20,704
چون حوصلم سر رفته بود، برای همین اومدم اینجا.
744
00:37:22,441 --> 00:37:26,309
تو یه همبرگرفروشی کار کرده بودم
745
00:37:26,311 --> 00:37:30,747
و این مرد اونجا توقف کرد
746
00:37:30,749 --> 00:37:34,818
و به نظرم یه آدم حرفهای میومد،
747
00:37:34,820 --> 00:37:37,721
یا دکتر، یا وکیل،
748
00:37:37,723 --> 00:37:41,491
یا رئیس یه بانک.
749
00:37:41,493 --> 00:37:44,394
لباس پوشیدنش بینقص بود.
750
00:37:44,396 --> 00:37:48,765
کفشها واکس زده، ماشین بیلک.
751
00:37:48,767 --> 00:37:52,602
باورنکردنی بود.
752
00:37:52,604 --> 00:37:54,638
و گفت میتونم ببرمت جایی
753
00:37:54,640 --> 00:37:57,440
که چیزی جز همبرگر بخوری؟
754
00:37:57,442 --> 00:38:00,577
گفتم، به درک.
755
00:38:00,579 --> 00:38:03,280
پس میریم و غذا میخوریم.
756
00:38:03,282 --> 00:38:07,617
و من خیلی زیاد نوشیدم،
757
00:38:07,619 --> 00:38:09,552
کاری که اون روزا معمولاً میکردم.
758
00:38:09,554 --> 00:38:11,054
همه ویسکی خودم رو خوردم
759
00:38:11,056 --> 00:38:12,689
و همه ویسکی بقیه رو
760
00:38:12,691 --> 00:38:14,524
که دستم بهش میرسید.
761
00:38:14,526 --> 00:38:17,394
و حالم بد شد
762
00:38:17,396 --> 00:38:20,764
جوری که تو عمرم هیچوقت حالم بد نشده بود.
763
00:38:20,766 --> 00:38:23,767
و اون من رو به اورژانس برد.
764
00:38:23,769 --> 00:38:28,571
دکتر گفت که من...
765
00:38:28,573 --> 00:38:31,608
من چهار ماه... حدود چهار ماه حامله بودم.
766
00:38:31,610 --> 00:38:33,410
گفتم، حتماً داری دروغ میگی.
767
00:38:33,412 --> 00:38:35,912
و اون گفت، نه.
768
00:38:35,914 --> 00:38:38,915
و بعد شروع کردم به گریه کردن، و باب اومد تو.
769
00:38:38,917 --> 00:38:40,450
گفت، چی شده؟
770
00:38:40,452 --> 00:38:42,052
گفتم، بهت نگفتن چه مرگمه؟
771
00:38:42,054 --> 00:38:43,853
و اون گفت، چرا.
772
00:38:43,855 --> 00:38:48,658
گفتم، و کی قراره کمکم کنه و ازم مراقبت کنه؟
773
00:38:48,660 --> 00:38:51,394
و اون گفت، من.
774
00:38:51,396 --> 00:38:54,698
پس اون من رو به آپارتمانی برد
775
00:38:54,700 --> 00:38:56,700
که با مادرش زندگی میکرد.
776
00:38:56,702 --> 00:39:01,838
اون با مردی ازدواج کرده بود که برای راهآهن کار میکرد.
777
00:39:01,840 --> 00:39:03,807
اسمش "بک" بود.
778
00:39:03,809 --> 00:39:07,577
برای همین باب فامیلی بک رو انتخاب کرد.
779
00:39:07,579 --> 00:39:09,546
وقتی من رو آورد اونجا،
780
00:39:09,548 --> 00:39:11,681
البته بلافاصله
781
00:39:11,683 --> 00:39:14,851
چرخهای ذهنش شروع به چرخیدن کرد،
782
00:39:14,853 --> 00:39:17,821
و میرفت عقب
783
00:39:17,823 --> 00:39:21,691
و میگفت، عزیزم، ازش دور شو.
784
00:39:21,693 --> 00:39:23,960
بابی آدم خوبی نیست. اون پسر منه.
785
00:39:23,962 --> 00:39:26,796
دوسش دارم. ولی آدم خوبی نیست.
786
00:39:26,798 --> 00:39:32,135
و ازش پرسیدم منظورش چیه؟
787
00:39:32,137 --> 00:39:34,104
گفت، بهت میگم،
788
00:39:34,106 --> 00:39:37,040
ولی الان وقتش نیست.
789
00:39:37,042 --> 00:39:40,377
اون یه پیرزن بود،
790
00:39:40,379 --> 00:39:43,113
و مُرد،
791
00:39:43,115 --> 00:39:47,117
و من هیچوقت تو زندگیم
792
00:39:47,119 --> 00:39:51,788
کسی رو ندیدم که اونطور عذاب بکشه
793
00:39:51,790 --> 00:39:53,823
روزی که مادرش مُرد.
794
00:40:04,568 --> 00:40:08,671
در ماه ژوئن "رابین" رو به دنیا آوردم،
795
00:40:08,673 --> 00:40:11,141
و بعد ۱۵ ماه بعد،
796
00:40:11,143 --> 00:40:14,744
"کامیل" رو به دنیا آوردم.
797
00:40:14,746 --> 00:40:19,416
ما خیلی بیپول بودیم، برای همین اون شروع کرد به کار سمپاشی.
798
00:40:22,086 --> 00:40:24,921
میگفت، "من بلد نیستم هیچ کاری بکنم."
799
00:40:24,923 --> 00:40:28,024
فکر میکرد این تنها کاریه که میتونه انجام بده
800
00:40:28,026 --> 00:40:31,060
بدون اینکه به اون زندگی برگرده.
801
00:40:31,062 --> 00:40:32,929
اون فقط من رو میخواست
802
00:40:32,931 --> 00:40:36,099
و بعضی وقتا بچهها رو.
803
00:40:36,101 --> 00:40:40,103
مسئولیت اونا کاملاً با من بود.
804
00:40:40,105 --> 00:40:42,639
- اون انگار رئیس خونه بود.
805
00:40:42,641 --> 00:40:45,675
اون کسی بود که تنبیه میکرد.
806
00:40:45,677 --> 00:40:50,046
اون کسی بود که غذا درست میکرد، قوانین رو میذاشت.
807
00:40:50,048 --> 00:40:55,051
- هر وقت بچهها کار اشتباهی میکردن، عزیزم.
808
00:40:55,053 --> 00:40:57,187
"یا به مامان میگم"
809
00:40:57,189 --> 00:40:58,888
و از اینجور مزخرفات.
810
00:40:58,890 --> 00:41:00,223
- اون پدر فوقالعادهای بود.
811
00:41:00,225 --> 00:41:01,758
یعنی، میتونست بهتر باشه،
812
00:41:01,760 --> 00:41:03,726
اما همه ما میتونیم از چیزی که هستیم بهتر باشیم.
813
00:41:03,728 --> 00:41:06,196
با توجه به گذشتهای که داشت
814
00:41:06,198 --> 00:41:09,566
و کاری که سعی میکرد انجام بده،
815
00:41:09,568 --> 00:41:12,569
هیچ تجربهای با بچهها نداشت،
816
00:41:12,571 --> 00:41:14,771
و بعد ناگهان چهارتا بچه داشت
817
00:41:14,773 --> 00:41:16,105
و سه تاشون دختر بودن. این...
818
00:41:16,107 --> 00:41:17,607
- سه تاشون دخترن،
819
00:41:17,609 --> 00:41:20,577
و اون تمام زندگیش در موقعیتی بود
820
00:41:20,579 --> 00:41:23,012
که پوتینش رو پشت هر زنی میذاشت
821
00:41:23,014 --> 00:41:25,648
که سر راهش قرار میگرفت.
822
00:41:25,650 --> 00:41:28,017
- پدرم میگفت این یه نفرینه.
823
00:41:28,019 --> 00:41:33,623
"این باید حکم من قبل از مرگ باشه،"
824
00:41:33,625 --> 00:41:37,260
"شما سه تا."
825
00:41:37,262 --> 00:41:39,662
وقتی ما کوچیکتر بودیم،
826
00:41:39,664 --> 00:41:41,764
اونا در تقاطع خیابان ۹۰ و کرنشا زندگی میکردن
827
00:41:41,766 --> 00:41:44,100
در یک محله سیاهپوست نشین،
828
00:41:44,102 --> 00:41:47,237
و یکی یه آجر به سمت ملودی پرت کرد وقتی چهار سالش بود.
829
00:41:49,073 --> 00:41:50,807
خورد به سرش.
830
00:41:50,809 --> 00:41:54,511
اون یه بچه چهار ساله بود که داشت بازی میکرد.
831
00:41:54,513 --> 00:41:56,980
فکر میکنم اون صحنه در ذهنش
832
00:41:56,982 --> 00:41:59,983
یه جورایی زمینه رو برای این فراهم کرد که، وای.
833
00:41:59,985 --> 00:42:01,784
من این بچههای دورگه رو دارم،
834
00:42:01,786 --> 00:42:05,121
این زن سفیدپوست،
835
00:42:05,123 --> 00:42:07,824
و مردم عصبانی هستن.
836
00:42:07,826 --> 00:42:11,160
- ۱۴ هزار سرباز لازم بود تا به چیزی پایان بدن
837
00:42:11,162 --> 00:42:13,663
که هم رهبران سیاهپوست و هم سفیدپوست بهش میگفتن
838
00:42:13,665 --> 00:42:15,899
شورش توسط اراذل و اوباش.
839
00:42:15,901 --> 00:42:18,201
- وقتی اون شورش وحشتناک اتفاق افتاد،
840
00:42:18,203 --> 00:42:19,869
وضعیت بد بود.
841
00:42:19,871 --> 00:42:23,006
اون بهم گفت بچهها رو تو یه اتاق خواب نگه دارم
842
00:42:23,008 --> 00:42:24,974
و در اون اتاق رو قفل کنم
843
00:42:24,976 --> 00:42:26,543
و نباید از اون اتاق بیرون بیام
844
00:42:26,545 --> 00:42:29,679
تا وقتی که صداش رو بشنوم.
845
00:42:29,681 --> 00:42:31,581
چون زهرهترک شده بود
846
00:42:31,583 --> 00:42:33,950
که یه اتفاقی بیفته.
847
00:42:33,952 --> 00:42:39,589
اون گفت، "باید بفهمی"
848
00:42:39,591 --> 00:42:43,760
"من هیچوقت، هیچوقت قرار نیست پذیرفته بشم"
849
00:42:43,762 --> 00:42:45,261
"در دنیای سفیدپوستا،"
850
00:42:45,263 --> 00:42:49,933
"و ما هیچوقت نمیتونیم زندگی کنیم"
851
00:42:49,935 --> 00:42:54,003
"جز در حومه محلههای فقیرنشین،"
852
00:42:54,005 --> 00:42:57,206
"جایی که ترکیبی از آدمها هستن."
853
00:42:57,208 --> 00:42:59,042
- مأمورای سرشماری،
854
00:42:59,044 --> 00:43:00,944
حتی آدمای دنیای زیرزمینی رو نمیشمرن.
855
00:43:00,946 --> 00:43:04,881
این چیزی بود که من در موردش دوست داشتم.
856
00:43:04,883 --> 00:43:06,583
میبینی؟
857
00:43:06,585 --> 00:43:11,287
مجبور نبودم زخمی و آسیبدیده بشم
858
00:43:11,289 --> 00:43:12,956
در تلاشم برای کسب درآمد
859
00:43:12,958 --> 00:43:15,658
با ارتباط برقرار کردن با جامعه سفیدپوستان.
860
00:43:15,660 --> 00:43:18,261
هیچوقت بهم یادآوری نمیشد که یه کاکاسیاه هستم.
861
00:43:32,042 --> 00:43:33,376
- تمام طول روز،
862
00:43:33,378 --> 00:43:36,045
میرفت و اون سوسکها و موشها
863
00:43:36,047 --> 00:43:37,380
و اینجور کثافتها رو میکشت.
864
00:43:37,382 --> 00:43:42,986
کثیف و عرقکرده برمیگشت و...
865
00:43:42,988 --> 00:43:44,988
از این کار متنفر بود.
866
00:43:44,990 --> 00:43:47,624
حتی اون موقع هم،
867
00:43:47,626 --> 00:43:51,094
این مرد نمیتونست بلند شه و بره تو خیابون
868
00:43:51,096 --> 00:43:54,130
بدون اینکه یه شلوار پارچهای
869
00:43:54,132 --> 00:43:57,934
و یه پیراهن مردونه و یه کلاه لعنتی بپوشه.
870
00:43:57,936 --> 00:44:00,403
وقتی از بازاریابی برای پیدا کردن کارای دیگه
871
00:44:00,405 --> 00:44:02,972
که به قول خودش میگفت، برمیگشت خونه،
872
00:44:02,974 --> 00:44:04,974
میخواست حرف بزنه.
873
00:44:04,976 --> 00:44:08,778
و این چیزای عجیب و غریب رو برام تعریف میکرد
874
00:44:08,780 --> 00:44:13,016
و من میگفتم، یه زن میره و خودش رو میفروشه
875
00:44:13,018 --> 00:44:15,218
و پولش رو میده به یه مرد؟
876
00:44:15,220 --> 00:44:17,253
گفتم، تو عقلت رو از دست دادی.
877
00:44:17,255 --> 00:44:23,259
و بعد در مورد تجربیات مختلفی که داشت
878
00:44:23,261 --> 00:44:25,194
حرف میزد.
879
00:44:25,196 --> 00:44:28,831
گفتم، میدونی چیه؟ یه دفترچه یادداشت به من بده.
880
00:44:28,833 --> 00:44:30,433
تو شروع کن به حرف زدن با من،
881
00:44:30,435 --> 00:44:33,202
و من شروع میکنم به نوشتن.
882
00:44:33,204 --> 00:44:36,039
و همین کار رو هم کردم.
883
00:44:36,041 --> 00:44:38,041
بعد از اینکه بچهها رو میخوابوندم،
884
00:44:38,043 --> 00:44:40,677
دیگه وقتش بود.
885
00:44:40,679 --> 00:44:42,245
و بعد اون میگفت،
886
00:44:42,247 --> 00:44:44,447
"فکر میکنی امشب بتونی چیزی تایپ کنی؟"
887
00:44:44,449 --> 00:44:49,952
و ساعت ۱۲، ۱۲:۳۰، میرفتم و اون ماشین تحریر رو روشن میکردم.
888
00:44:49,954 --> 00:44:53,723
- اون میتونست دقیقهای ۱۶۰، ۱۷۰ کلمه تایپ کنه.
889
00:44:53,725 --> 00:44:55,158
- و اون واقعاً پرانرژی بود.
890
00:44:55,160 --> 00:44:57,026
- آره. - و هیجانزده.
891
00:44:57,028 --> 00:45:01,097
- و کل کتاب رو همونجا بازی میکرد.
892
00:45:01,099 --> 00:45:04,100
- اون بهم میگفت چی بنویسم،
893
00:45:04,102 --> 00:45:05,902
و من روی صندلی نشسته بودم و مینوشتم،
894
00:45:05,904 --> 00:45:08,271
و اون ایستاده بود...
895
00:45:08,273 --> 00:45:10,073
و درست جلوی صورت من.
896
00:45:10,075 --> 00:45:14,310
اون یه بازیگر تمامعیار بود، قطعاً.
897
00:45:14,312 --> 00:45:16,746
- اون میتونست این چیزا رو کنار هم بذاره
898
00:45:16,748 --> 00:45:18,715
و باهاش نقشش رو بازی کنه.
899
00:45:18,717 --> 00:45:21,484
تجربه شگفتانگیزی بود.
900
00:45:21,486 --> 00:45:24,187
کاش همهتون میتونستید ببینید.
901
00:45:24,189 --> 00:45:27,790
- ما میتونستیم جملههای همدیگه رو تموم کنیم.
902
00:45:27,792 --> 00:45:31,060
داستانهاش، برای من خیلی جذاب بودن.
903
00:45:31,062 --> 00:45:34,030
احساس کردم اگه برای من انقدر جذابن،
904
00:45:34,032 --> 00:45:38,301
معلومه که برای بیشتر از
905
00:45:38,303 --> 00:45:41,204
یک میلیون نفر هم جذاب خواهند بود.
906
00:45:41,206 --> 00:45:45,208
من آگهی رو تو روزنامه *سنتینل* دیده بودم،
907
00:45:45,210 --> 00:45:47,944
روزنامه سیاهپوستان لس آنجلس.
908
00:45:47,946 --> 00:45:51,514
انتشارات "هالووِی هاوس" یه آگهی کوچیک داده بود
909
00:45:51,516 --> 00:45:54,217
برای نویسندههای سیاهپوست.
910
00:45:54,219 --> 00:45:55,885
- در اون زمان،
911
00:45:55,887 --> 00:45:57,453
هیچ جایی وجود نداشت
912
00:45:57,455 --> 00:46:04,460
برای یه نویسنده جوان و بااستعداد سیاهپوست.
913
00:46:04,462 --> 00:46:07,463
- وقتی به جایی مثل هالووِی هاوس وصل میشی،
914
00:46:07,465 --> 00:46:09,899
اونجا یه مکان نمادینه
915
00:46:09,901 --> 00:46:13,102
چون اونا دروازه ورود هستن
916
00:46:13,104 --> 00:46:16,205
برای خیلی از صداهای منحصر به فرد آمریکایی
917
00:46:16,207 --> 00:46:20,343
مثل جوزف نازل، دونالد گوینز،
918
00:46:20,345 --> 00:46:24,113
و اودی هاوکینز.
919
00:46:24,115 --> 00:46:27,083
فکر میکنم بنتلی موریس
920
00:46:27,085 --> 00:46:30,987
از یه طرف باید یه پیشگام در نظر گرفته بشه
921
00:46:30,989 --> 00:46:33,322
و از طرف دیگه یه مانع.
922
00:46:33,324 --> 00:46:41,097
- بنتلی یه شخصیت واقعاً حماسیه.
923
00:46:41,099 --> 00:46:45,134
اون به مسیری علاقه داشت
924
00:46:45,136 --> 00:46:47,303
که اون رو دور از چشمها نگه میداشت
925
00:46:47,305 --> 00:46:52,241
و دور از موفقیت افسانهای.
926
00:46:52,243 --> 00:46:56,512
- هالووِی هاوس اولین بار در سال ۱۹۶۱ به وجود اومد.
927
00:46:56,514 --> 00:47:02,985
ما احساس کردیم که میتونیم... نه رقابت،
928
00:47:02,987 --> 00:47:06,322
بلکه حداقل بخشی از دنیای نشر باشیم.
929
00:47:06,324 --> 00:47:08,991
حالا، ما کتاب با جلد سخت منتشر نمیکنیم. ما شومیز هستیم،
930
00:47:08,993 --> 00:47:12,094
که حلقه پایین دنیای نشره.
931
00:47:12,096 --> 00:47:14,130
- اون یه ناشر درجه سه بود،
932
00:47:14,132 --> 00:47:16,999
که در اون مقطع زمانی،
933
00:47:17,001 --> 00:47:18,467
تو رو بیرون نگه میداشت، حذفت میکرد
934
00:47:18,469 --> 00:47:21,604
از صحنه ادبی نیویورک.
935
00:47:21,606 --> 00:47:23,840
- به نظرم کارش افتضاح بود
936
00:47:23,842 --> 00:47:26,542
در چاپ کتاب با جلدهای افتضاح.
937
00:47:26,544 --> 00:47:29,846
اون تقریباً هیچ کاری برای تبلیغ کتابها نمیکرد.
938
00:47:29,848 --> 00:47:32,281
اونا تقریباً دهان به دهان فروخته میشدن.
939
00:47:32,283 --> 00:47:36,319
- اونا تو داروخونهها و دکههای روزنامهفروشی فروخته میشدن.
940
00:47:36,321 --> 00:47:37,987
اینطوری کتابهای هالووِی هاوس رو پیدا میکردی.
941
00:47:37,989 --> 00:47:39,288
- اونا نمیخواستن به کتابهاشون بگن
942
00:47:39,290 --> 00:47:41,490
کتابهای آفریقایی-آمریکایی.
943
00:47:41,492 --> 00:47:46,195
میخواستن کتابهایی از تجربه سیاهپوستان صداشون بزنن.
944
00:47:46,197 --> 00:47:50,199
- بنتلی به هیچ وجه نژادپرست نیست.
945
00:47:50,201 --> 00:47:53,035
اگه اونا راهی پیدا میکردن
946
00:47:53,037 --> 00:47:55,071
که براشون پول دربیاری،
947
00:47:55,073 --> 00:47:57,573
براشون مهم نبود کی هستی.
948
00:47:57,575 --> 00:47:59,876
اونا حاضر بودن از هر کسی بهرهکشی کنن
949
00:47:59,878 --> 00:48:01,410
که بتونه براشون پول دربیاره.
950
00:48:01,412 --> 00:48:03,446
- ما مروج نبودیم.
951
00:48:03,448 --> 00:48:06,983
ما تمایلات اجتماعی نداشتیم.
952
00:48:06,985 --> 00:48:10,119
ما تو این کار بودیم تا پول دربیاریم.
953
00:48:10,121 --> 00:48:13,422
اما با این تبصره اضافی
954
00:48:13,424 --> 00:48:16,025
که داری کار خوبی انجام میدی.
955
00:48:16,027 --> 00:48:17,360
داری کار مهمی انجام میدی.
956
00:48:17,362 --> 00:48:20,129
و هی، این یه فرمول عالیه.
957
00:48:21,932 --> 00:48:24,667
- من از باب پرسیدم چرا نمیفهمه
958
00:48:24,669 --> 00:48:27,136
این آدما چی لازم دارن
959
00:48:27,138 --> 00:48:28,938
و ببینیم آیا قابل فروشه.
960
00:48:28,940 --> 00:48:31,140
چون اگه قابل فروش باشه،
961
00:48:31,142 --> 00:48:34,377
پس ما اینجا داریم اینجوری دست و پا میزنیم
962
00:48:34,379 --> 00:48:36,646
بدون پول برای غذای بچهها،
963
00:48:36,648 --> 00:48:38,514
بدون پول شیر، بدون پول سیگار،
964
00:48:38,516 --> 00:48:41,384
بدون هیچی، به سختی کرایه رو جور میکنیم.
965
00:48:41,386 --> 00:48:44,921
مجبور نیستیم اینجوری زندگی کنیم... چون نویسندهها پول درمیارن.
966
00:48:44,923 --> 00:48:47,189
و من ۱۰۰ صفحه آماده کردم.
967
00:48:47,191 --> 00:48:50,927
و اون بردش پیش بنتلی موریس.
968
00:48:50,929 --> 00:48:52,962
- همین الان میتونم اون رو دم در ببینم.
969
00:48:52,964 --> 00:48:56,966
کاملاً بینقص.
970
00:48:56,968 --> 00:48:59,201
این موجود خارقالعاده
971
00:48:59,203 --> 00:49:03,005
با قدی حدوداً... فکر کنم ۱۹۰ سانتیمتر
972
00:49:03,007 --> 00:49:05,207
اومد و گفت که نویسنده است
973
00:49:05,209 --> 00:49:07,610
و میخواد یه دستنوشته بذاره.
974
00:49:07,612 --> 00:49:09,312
ویراستار اون زمان
975
00:49:09,314 --> 00:49:14,083
مردی بود به نام میلتون ون سیکل.
976
00:49:14,085 --> 00:49:16,285
اون خوندش، آوردش پیش من،
977
00:49:16,287 --> 00:49:18,154
و من گفتم، وای.
978
00:49:18,156 --> 00:49:21,023
مثل یک مکاشفه بود
979
00:49:21,025 --> 00:49:24,560
دریافت کتابی با این شدت
980
00:49:24,562 --> 00:49:27,063
و با این صداقت.
981
00:49:27,065 --> 00:49:30,499
- بنتلی موریس به ما ۵۰۰۰ دلار پیشپرداخت داد.
982
00:49:30,501 --> 00:49:33,536
و ما فقط ۵ دلار داشتیم.
983
00:49:33,538 --> 00:49:35,037
وقتی ۵ دلار داری،
984
00:49:35,039 --> 00:49:37,673
و یکی قراره یه چک ۵ هزار دلاری بهت بده،
985
00:49:37,675 --> 00:49:39,208
چیکار میکنی؟
986
00:49:39,210 --> 00:49:42,411
اون بخش از کارت رو بهشون میدی
987
00:49:42,413 --> 00:49:44,013
و بعد بهشون قول میدی
988
00:49:44,015 --> 00:49:48,284
که بقیهش در عرض دو ماه تحویل داده میشه؟
989
00:49:48,286 --> 00:49:51,320
و ما هم همین کار رو کردیم.
990
00:49:51,322 --> 00:49:52,989
- قطعاً، انتخاب
991
00:49:52,991 --> 00:49:55,992
نام مستعار آیسبرگ اسلیم توسط اون
992
00:49:55,994 --> 00:49:58,294
یه ترفند نویسندگی خیلی هوشمندانه بود
993
00:49:58,296 --> 00:50:01,063
چون همون تو اسمش بهت میگه،
994
00:50:01,065 --> 00:50:02,765
اسلیم (لاغر)، خب، خوشتیپه.
995
00:50:02,767 --> 00:50:04,200
مثل گربه است.
996
00:50:04,202 --> 00:50:07,303
آیسبرگ (کوه یخ): سرده، سرد، سرد،
997
00:50:07,305 --> 00:50:09,105
و فقط نوک کوه یخ معلومه،
998
00:50:09,107 --> 00:50:10,406
فقط چیزی که اون میخواد ببینی.
999
00:50:10,408 --> 00:50:13,542
بیشترش از دید پنهانه.
1000
00:50:13,544 --> 00:50:16,112
اون گفت، "نه، تو خیابون، من رو کاوانا صدا میکنن."
1001
00:50:16,114 --> 00:50:17,780
اسمم این بود. کاوانا.
1002
00:50:17,782 --> 00:50:20,716
- همه مجذوب کتاب شده بودن،
1003
00:50:20,718 --> 00:50:22,184
و ما گفتیم، بزن بریم.
1004
00:50:25,288 --> 00:50:27,289
"جاکش" اولین کتاب واقعی بود
1005
00:50:27,291 --> 00:50:29,325
درباره زندگی خیابانی،
1006
00:50:29,327 --> 00:50:31,761
و اولین تجربه واقعی سیاهپوستان
1007
00:50:31,763 --> 00:50:34,163
که در قالب کتاب ارائه شد.
1008
00:50:34,165 --> 00:50:36,532
برای مثال، جیمز بالدوین رو داشتید،
1009
00:50:36,534 --> 00:50:40,102
یا رالف الیسون، نویسندگان سیاهپوست بسیار ادیب
1010
00:50:40,104 --> 00:50:42,538
که جزئیات تلخ و واقعی
1011
00:50:42,540 --> 00:50:45,508
زندگی در خیابان رو منعکس نمیکردن.
1012
00:50:45,510 --> 00:50:47,343
آیسبرگ اسلیم خود جنس بود.
1013
00:50:49,479 --> 00:50:52,415
از نظر بینش به
1014
00:50:52,417 --> 00:50:54,316
خود زندگی خیابانی، فوقالعاده بود.
1015
00:50:54,318 --> 00:50:59,588
اون یه چیز خیلی خونین یا ساده رو برمیداشت،
1016
00:50:59,590 --> 00:51:01,390
اما یه جوری بهش چاشنی شعر اضافه میکرد.
1017
00:51:01,392 --> 00:51:03,492
نحوه بیانش اونقدر شاعرانه است
1018
00:51:03,494 --> 00:51:05,361
که عاشق کلماتش میشی
1019
00:51:05,363 --> 00:51:07,263
حتی با اینکه کلمات خشونت
1020
00:51:07,265 --> 00:51:09,331
و کلمات آشوب و وحشت هستن.
1021
00:51:09,333 --> 00:51:10,699
خیلی جذاب بود.
1022
00:51:10,701 --> 00:51:12,468
من یه دختر کوچولو، یه دختر جوون بودم،
1023
00:51:12,470 --> 00:51:15,104
و داشتم این چیزا رو درباره جاکشها
1024
00:51:15,106 --> 00:51:18,140
و مواد و فاحشگی میخوندم
1025
00:51:18,142 --> 00:51:21,544
و خب، تخیل آدم قاطی میکنه.
1026
00:51:21,546 --> 00:51:23,846
شبیه هیچ چیز دیگهای نیست
1027
00:51:23,848 --> 00:51:27,183
یا حس هیچ چیز دیگهای رو نمیده.
1028
00:51:27,185 --> 00:51:28,818
یه عکس فوریه
1029
00:51:28,820 --> 00:51:32,221
از چیزایی که هیچوقت نمیتونی ببینی.
1030
00:51:32,223 --> 00:51:35,124
هر صفحهای از کتاب رو باز کنی
1031
00:51:35,126 --> 00:51:37,526
و یه پاراگرافش رو بخونی
1032
00:51:37,528 --> 00:51:39,628
دیوانهکنندهترین چیزیه که تا حالا شنیدی.
1033
00:51:39,630 --> 00:51:44,600
فقط خود بازی نیست، دردِ بازیه.
1034
00:51:44,602 --> 00:51:47,369
اون واقعاً بهت میگه این جاکش از کجا اومده
1035
00:51:47,371 --> 00:51:49,205
و تو رو به درون همه چیزایی میبره
1036
00:51:49,207 --> 00:51:50,606
که این جاکش از سر گذرونده
1037
00:51:50,608 --> 00:51:54,443
و چیزایی که این جاکش رو ساخته.
1038
00:51:54,445 --> 00:51:56,178
خیلی عریان بود.
1039
00:51:56,180 --> 00:51:59,181
اینکه بتونی درباره چنین چیزهایی بنویسی
1040
00:51:59,183 --> 00:52:01,817
طوری که جوهر چیزی که رخ داده رو
1041
00:52:01,819 --> 00:52:03,486
به تصویر بکشی
1042
00:52:03,488 --> 00:52:06,489
و در عین حال به این وقایع یه جلوه ادبی بدی
1043
00:52:06,491 --> 00:52:10,526
فکر میکنم چیزیه که "جاکش" رو متمایز میکنه.
1044
00:52:10,528 --> 00:52:13,229
بیوقفه وحشیانه.
1045
00:52:13,231 --> 00:52:17,466
و نوشتههای آیسبرگ اسلیم اونقدر زنده و واضحه،
1046
00:52:17,468 --> 00:52:22,538
که همه چیز رو گریزناپذیر میکنه.
1047
00:52:22,540 --> 00:52:24,740
کل کتاب میخکوبکنندهست.
1048
00:52:24,742 --> 00:52:27,143
نمیتونی بذاریش زمین.
1049
00:52:27,145 --> 00:52:29,612
ماجرا اونقدر عمیق بود... با اصطلاحات خیلی غلیظ نوشته شده بود،
1050
00:52:29,614 --> 00:52:31,614
که خیلی از مردم حتی وقتی میشنیدن
1051
00:52:31,616 --> 00:52:34,550
نمیفهمیدن آیسبرگ داره چه کوفتی میگه،
1052
00:52:34,552 --> 00:52:37,353
و باحالیش هم همین بود.
1053
00:52:37,355 --> 00:52:39,421
ناشرش کتاب لعنتی رو نمیفهمید.
1054
00:52:39,423 --> 00:52:43,425
بهش گفتم، این اصطلاحاتی که استفاده میکنی،
1055
00:52:43,427 --> 00:52:44,894
تور کردن، تلکه کردن، تیغ زدن،
1056
00:52:44,896 --> 00:52:46,595
هرزهها، زن اصلی.
1057
00:52:46,597 --> 00:52:48,330
من نمیفهمم در مورد چی حرف میزنی.
1058
00:52:48,332 --> 00:52:51,167
پس من از باب خواستم
1059
00:52:51,169 --> 00:52:54,537
که آیا تلاش میکنه تا گردآوری کنه
1060
00:52:54,539 --> 00:52:56,338
یک بخش واژهنامه
1061
00:52:56,340 --> 00:52:58,474
برای تعریف بعضی از عبارات.
1062
00:52:58,476 --> 00:53:00,242
اون گفت با کمال میل این کار رو میکنه.
1063
00:53:00,244 --> 00:53:02,878
جاکش پاپتی به عنوان یه جاکش خردهپا تعریف میشه،
1064
00:53:02,880 --> 00:53:05,781
که احتمالاً فقط یه فاحشه براش کار میکنه
1065
00:53:05,783 --> 00:53:07,416
و تو این بازی تازهکاره.
1066
00:53:07,418 --> 00:53:10,252
"هرزه اصلی" زن اصلی جاکشه
1067
00:53:10,254 --> 00:53:12,922
که بقیه فاحشهها رو اداره میکنه.
1068
00:53:12,924 --> 00:53:16,792
"مشتری" یا "هالو"، یعنی یه سوژه یا قربانی.
1069
00:53:16,794 --> 00:53:18,360
چرا "هالو"؟
1070
00:53:18,362 --> 00:53:19,962
چون هالو برای چیزی پول میده
1071
00:53:19,964 --> 00:53:21,764
که یه مرد واقعی مجانی به دست میاره.
1072
00:53:21,766 --> 00:53:23,632
کلک کار همینه.
1073
00:53:23,634 --> 00:53:25,834
و بعد وقتی اون کار رو کرد و من کتاب رو دوباره خوندم...
1074
00:53:25,836 --> 00:53:28,437
و من بارها و بارها و بارها خوندمش...
1075
00:53:28,439 --> 00:53:30,940
و واژهنامه رو برای مراجعه داشتم،
1076
00:53:30,942 --> 00:53:33,542
احساس کردم میفهمم چی دارم میخونم.
1077
00:53:33,544 --> 00:53:39,882
اون واقعاً آداب و رسوم جاکش رو مشخص کرد،
1078
00:53:39,884 --> 00:53:42,651
"جنتلمن بیکار".
1079
00:53:42,653 --> 00:53:45,754
میدونی، این سبک زندگی چقدر میتونه
1080
00:53:45,756 --> 00:53:48,324
پر زرق و برق و شیک باشه؟
1081
00:53:48,326 --> 00:53:50,559
مشخصاً یه عنصر رمانتیک وجود داشت
1082
00:53:50,561 --> 00:53:53,562
که برای یه مرد جوان سیاهپوست جذاب بود
1083
00:53:53,564 --> 00:53:56,665
که، "وای، چه زندگی فوقالعادهای میتونه باشه."
1084
00:53:56,667 --> 00:53:58,767
نحوه بیان کلماتش
1085
00:53:58,769 --> 00:54:01,503
و از طریق سبک زندگیش،
1086
00:54:01,505 --> 00:54:03,639
باعث میشه جاکشی باحال به نظر برسه.
1087
00:54:03,641 --> 00:54:04,873
باعث میشه جاکشی به نظر بیاد
1088
00:54:04,875 --> 00:54:06,642
باحالترین چیز تو دنیاست.
1089
00:54:06,644 --> 00:54:08,777
اما واقعاً اینطور نیست. ورزش سختیه.
1090
00:54:08,779 --> 00:54:11,480
وقتی مسموم خیابون باشی،
1091
00:54:11,482 --> 00:54:18,020
یه جوون کتاب رو میخونه و توجیه میکنه.
1092
00:54:18,022 --> 00:54:23,792
میبینید، ما باید برای حماقت یه منطق داشته باشیم.
1093
00:54:23,794 --> 00:54:25,628
هر وقت کار احمقانهای میکنیم،
1094
00:54:25,630 --> 00:54:28,631
اول باید خودمون رو قانع کنیم
1095
00:54:28,633 --> 00:54:30,799
که باید اون کار احمقانه رو انجام بدیم.
1096
00:54:30,801 --> 00:54:31,967
پس توجیه میکنن.
1097
00:54:31,969 --> 00:54:35,638
"اوه، این یارو، من از این زرنگترم."
1098
00:54:35,640 --> 00:54:38,007
من گیر نمیفتم.
1099
00:54:38,009 --> 00:54:39,908
من دستگیر نمیشم.
1100
00:54:39,910 --> 00:54:42,278
من به حبس نمیرم. به زندان نمیرم.
1101
00:54:42,280 --> 00:54:44,313
من مواد مصرف نمیکنم.
1102
00:54:44,315 --> 00:54:45,714
من هروئین مصرف نمیکنم. معتاد نمیشم.
1103
00:54:45,716 --> 00:54:47,316
من یه آشغال نمیشم.
1104
00:44:47,318 --> 00:44:49,051
من باحالتر خواهم بود.
1105
00:54:49,053 --> 00:54:51,553
"آره، این یارو کارش درسته،"
1106
00:54:51,555 --> 00:54:54,356
"ولی من کارم درستتره."
1107
00:54:54,358 --> 00:54:55,924
"من از این یارو جمع و جورترم."
1108
00:54:55,926 --> 00:54:59,295
"این یارو پیره."
1109
00:54:59,297 --> 00:55:00,729
میبینید؟ این توجیهشونه.
1110
00:55:00,731 --> 00:55:02,064
این تأسفباره.
1111
00:55:02,066 --> 00:55:08,904
در لسآنجلس، جایی که ۱۰ سال اخیر زندگی کردم،
1112
00:55:08,906 --> 00:55:14,910
گروه گروه از جوونا تو خیابون بهم نزدیک میشن،
1113
00:55:14,912 --> 00:55:19,348
و سعی میکنن ازم حرف بکشن
1114
00:55:19,350 --> 00:55:21,917
تا گنجهای پنهانی رو پیدا کنن
1115
00:55:21,919 --> 00:55:25,020
که فکر میکنن تو جمجمهام دفن شده.
1116
00:55:25,022 --> 00:55:29,091
و من همیشه رو دستشون میزنم
1117
00:55:29,093 --> 00:55:30,526
قبل از اینکه دستشون بهش برسه.
1118
00:55:30,528 --> 00:55:33,662
اون فقط میخواست جوونای سیاهپوست
1119
00:55:33,664 --> 00:55:39,001
بفهمن که عقلشون میتونه بهشون کمک کنه
1120
00:55:39,003 --> 00:55:41,870
به سطح بالاتری برسن.
1121
00:55:41,872 --> 00:55:48,344
و اون از این کار جذابیتزدایی کرد.
1122
00:55:48,346 --> 00:55:51,847
تمام جذابیتش رو از بین برد.
1123
00:55:51,849 --> 00:55:55,551
ما حس کردیم این قراره کتاب غیرمعمولی باشه،
1124
00:55:55,553 --> 00:55:57,720
و برای همین روشهای غیرمعمولی رو دنبال کردیم.
1125
00:55:57,722 --> 00:56:00,823
و یه آقایی بود به نام جو پاین
1126
00:56:00,825 --> 00:56:03,058
در شبکه کیتیتیوی
1127
00:56:03,060 --> 00:56:06,829
که مصاحبههای دیوانهواری اجرا میکرد
1128
00:56:06,831 --> 00:56:09,465
با عجیبترین و نامتعارفترین آدمها،
1129
00:56:09,467 --> 00:56:12,101
اما مخاطب فوقالعادهای داشت.
1130
00:56:12,103 --> 00:56:14,903
و ما با کیتیتیوی تماس گرفتیم
1131
00:56:14,905 --> 00:56:18,006
و امکان حضور این نویسنده رو بهشون معرفی کردیم.
1132
00:56:18,008 --> 00:56:20,642
آیا دوست داره مصاحبهای انجام بده؟
1133
00:56:20,644 --> 00:56:24,446
اون رو آورد رو آنتن، و غوغایی به پا شد.
1134
00:56:26,516 --> 00:56:28,851
این یکی از ارواح خبیثه جناب کشیش نیست.
1135
00:56:28,853 --> 00:56:31,620
مهمان ما با نام مستعار آیسبرگ اسلیم خودش رو جا زده.
1136
00:56:31,622 --> 00:56:33,856
خیلی از شما داستانش رو به یاد دارید
1137
00:56:33,858 --> 00:56:35,824
از روزهایی که یک پاانداز بود
1138
00:56:35,826 --> 00:56:38,494
یا اگه بخواید بگید، یه جاکش.
1139
00:56:38,496 --> 00:56:41,163
حالا اون یه زندگی خانوادگی محترم داره.
1140
00:56:41,165 --> 00:56:43,532
آیسبرگ اسلیم سر به راه شده.
1141
00:56:43,534 --> 00:56:46,735
به همین دلیل، به پنهان کردن هویتش ادامه میده.
1142
00:56:46,737 --> 00:56:48,837
سر به راه شدن واقعاً برات دردناک بود.
1143
00:56:48,839 --> 00:56:51,673
اوه، بله. به قول معروف، این کاسبی بهتریه.
1144
00:56:53,844 --> 00:56:55,043
دلت برای اون همه هیجان تنگ نشده؟
1145
00:56:55,045 --> 00:56:56,578
اوه، البته که نه.
1146
00:56:56,580 --> 00:56:58,514
یعنی...
1147
00:56:58,516 --> 00:57:00,416
حالا دیگه پولت برای خودت میمونه.
1148
00:57:00,418 --> 00:57:02,684
درسته، و "جاکش" یه کتاب پرفروش فوقالعادهست.
1149
00:57:02,686 --> 00:57:03,852
واقعاً؟
1150
00:57:03,854 --> 00:57:06,889
نمیتونن رو قفسهها نگهش دارن.
1151
00:57:06,891 --> 00:57:10,058
تلفنها یک لحظه هم ساکت نمیشد.
1152
00:57:10,060 --> 00:57:13,929
اگه لازم میشد وقت نداشتیم ۹۱۱ رو بگیریم
1153
00:57:13,931 --> 00:57:15,931
چون تماسها پشت سر هم میومد.
1154
00:57:15,933 --> 00:57:17,933
کجا میتونم کتاب رو بخرم؟
1155
00:57:17,935 --> 00:57:20,002
وقتی اون جعبه کتابها رو گرفتیم
1156
00:57:20,004 --> 00:57:22,738
و با کتاب "جاکش" آوردشون خونه،
1157
00:57:22,740 --> 00:57:25,674
باید رقصی که کردم رو میدیدید.
1158
00:57:25,676 --> 00:57:27,676
و گفتم، بهت گفته بودم، لعنتی.
1159
00:57:27,678 --> 00:57:29,011
اینو نگاه کن.
1160
00:57:29,013 --> 00:57:30,846
بهت نگفتم این یه کتابه؟
1161
00:57:30,848 --> 00:57:33,782
بهت نگفتم؟
1162
00:57:33,784 --> 00:57:36,785
و اون گفت، خب، بعدی چی باشه؟
1163
00:57:36,787 --> 00:57:37,986
اون حالا برمیگرده
1164
00:57:37,988 --> 00:57:40,722
تا درباره باورنکردنیترین کلاهبرداری که میشناخت
1165
00:57:40,724 --> 00:57:42,224
برامون بگه:
1166
00:57:42,226 --> 00:57:43,959
یه سیاهپوست موبور و چشم آبی
1167
00:57:43,961 --> 00:57:45,794
که "وایت فاکس" (سفیدپوست) صداش میکردن.
1168
00:57:45,796 --> 00:57:47,463
داری سر کارمون میذاری، نه اسلیم؟
1169
00:57:47,465 --> 00:57:50,065
نه، این واقعیه.
1170
00:57:50,067 --> 00:57:51,800
یکی از چیزایی که
1171
00:57:51,802 --> 00:57:54,736
اسلیم به طرز فوقالعادهای در انجامش ماهره
1172
00:57:54,738 --> 00:57:57,172
اینه که میتونه تقلید کنه
1173
00:57:57,174 --> 00:57:59,808
صدای آدمای زیادی رو همزمان.
1174
00:57:59,810 --> 00:58:01,944
چطور این اسم رو گرفت؟
1175
00:58:01,946 --> 00:58:03,679
به خاطر اینکه میتونست از خط رد بشه،
1176
00:58:03,681 --> 00:58:05,147
از خط رنگینپوستی؟
1177
00:58:05,149 --> 00:58:07,516
درسته.
1178
00:58:07,518 --> 00:58:09,117
"وایت فاکس" اصطلاحی بود که بهش داده بودن
1179
00:58:09,119 --> 00:58:10,886
توسط دوستاش.
1180
00:58:10,888 --> 00:58:13,956
دشمنانش در محله سیاهپوستنشین
1181
00:58:13,958 --> 00:58:15,958
"تریک بیبی" (بچه حقه) صداش میکردن.
1182
00:58:15,960 --> 00:58:18,227
اسم کتابت "تریک بیبی" هست.
1183
00:58:18,229 --> 00:58:19,695
درسته.
1184
00:58:19,697 --> 00:58:21,096
این نکته عالی درباره "تریک بیبی" هست.
1185
00:58:21,098 --> 00:58:22,598
ساختارشه.
1186
00:58:22,600 --> 00:58:24,900
چون با این شروع میشه که
1187
00:58:24,902 --> 00:58:28,604
خود آیسبرگ تو یه سلول زندانه.
1188
00:58:28,606 --> 00:58:30,772
و کسی که به نظر میاد یه سفیدپوست باشه وارد میشه
1189
00:58:30,774 --> 00:58:35,744
و بعد، آیسبرگ شروع میکنه به تعریف این داستان،
1190
00:58:35,746 --> 00:58:38,814
اما داستان از اول شخص
1191
00:58:38,816 --> 00:58:40,549
از دید "وایت فاکس" روایت میشه.
1192
00:58:40,551 --> 00:58:42,050
استعداد آیسبرگ اسلیم
1193
00:58:42,052 --> 00:58:44,920
این تواناییه، این توانایی خارقالعاده
1194
00:58:44,922 --> 00:58:48,857
که بتونه این تکههای مکالمه رو به خاطر بسپاره
1195
00:58:48,859 --> 00:58:50,192
که در طول زندگیش داشته
1196
00:58:50,194 --> 00:58:55,097
و اونا رو به روایتها و شخصیتها تبدیل کنه.
1197
00:58:55,099 --> 00:59:00,002
این کتاب یه داستان ماجراجویی باورنکردنیه
1198
00:59:00,004 --> 00:59:03,038
از کلاهبرداری اونطور که در خیابون انجام میشه.
1199
00:59:03,040 --> 00:59:04,573
و باید اضافه کنم،
1200
00:59:04,575 --> 00:59:06,141
چون از اول شخص روایت میشه،
1201
00:59:06,143 --> 00:59:08,610
ساختار کلاسیک نوآر داره.
1202
00:59:08,612 --> 00:59:10,112
من فرصت نکردم این رو بخونم،
1203
00:59:10,114 --> 00:59:11,647
اما اون میدونه که من کتاب دیگهش رو خوندم
1204
00:59:11,649 --> 00:59:13,682
و همین الان این یکی رو گرفتم.
1205
00:59:13,684 --> 00:59:15,751
اگه این کتاب مثل کتاب اولت باشه،
1206
00:59:15,753 --> 00:59:17,719
باید واقعاً موفق باشه.
1207
00:59:17,721 --> 00:59:20,756
وقتی یه کتاب به سطح
1208
00:59:20,758 --> 00:59:23,559
یه فیلم سینمایی میرسه،
1209
00:59:23,561 --> 00:59:27,663
قابلیت بهرهبرداری عظیمه.
1210
00:59:27,665 --> 00:59:33,669
در سال ۱۹۷۲، "تریک بیبی" تبدیل به فیلم شد.
1211
00:59:33,671 --> 00:59:35,270
"تریک بیبی"،
1212
00:59:35,272 --> 00:59:37,306
داستان پرفروش و تکاندهنده آیسبرگ اسلیم
1213
00:59:37,308 --> 00:59:38,974
از دنیای کلاهبرداری،
1214
00:59:38,976 --> 00:59:41,143
کلاهبردارها، قماربازهای بزرگ،
1215
00:59:41,145 --> 00:59:42,945
و آدمکشهایی که اون رو ساختن.
1216
00:59:42,947 --> 00:59:45,013
پوست سفیدش به ما یه برتری میده.
1217
00:59:45,015 --> 00:59:47,683
من سیاهها رو تلکه میکنم، اون دخترا رو.
1218
00:59:47,685 --> 00:59:49,651
"تریک بیبی": آیسبرگ اسلیم نوشتتش
1219
00:59:49,653 --> 00:59:51,653
همونطور که زندگیش کرده بود.
1220
00:59:51,655 --> 00:59:53,255
این دنیای اونه، گاهی وحشیانه،
1221
00:59:53,257 --> 00:59:54,890
اما همیشه واقعی.
1222
00:59:44,892 --> 00:59:56,959
با درجه R.
1223
00:59:56,961 --> 00:59:58,327
ببینیدش.
1224
00:59:58,329 --> 01:00:01,296
"تریک بیبی" در ژانویه ۱۹۷۳ اکران شد
1225
01:00:01,298 --> 01:00:02,965
از یونیورسال پیکچرز
1226
01:00:02,967 --> 01:00:05,834
و واقعاً یکی از اولین
1227
01:00:05,836 --> 01:00:07,603
فیلمهای به اصطلاح "بلکسپلویتיישِن" بود
1228
01:00:07,605 --> 01:00:10,639
که بر اساس یه داستان واقعی ساخته شده بود.
1229
01:00:10,641 --> 01:00:12,074
من واقعاً طرفدار
1230
01:00:12,076 --> 01:00:14,309
فیلمهای بلکسپلویتיישِن که دیده بودم، نبودم،
1231
01:00:14,311 --> 01:00:17,946
و "تریک بیبی" رو یکی از اونا نمیدونستم.
1232
01:00:17,948 --> 01:00:20,983
یه داستان کلاهبرداری بود.
1233
01:00:20,985 --> 01:00:22,317
صفهایی از جاکشها و کلاهبردارها
1234
01:00:22,319 --> 01:00:24,152
دور بلوک در هر شهری بود
1235
01:00:24,154 --> 01:00:25,854
تا این فیلم رو ببینن.
1236
01:00:25,856 --> 01:00:30,225
ما ۲۵ هزار دلار از یونیورسال گرفتیم،
1237
01:00:30,227 --> 01:00:32,294
و اون باهاش اومد خونه.
1238
01:00:32,296 --> 01:00:34,363
چک رو نقد کرد
1239
01:00:34,365 --> 01:00:36,865
و همهش رو نقد آورد، طبیعتاً.
1240
01:00:36,867 --> 01:00:42,237
و یه پالتو پوست سمور سفید بلند
1241
01:00:42,239 --> 01:00:44,306
انداخت رو تخت
1242
01:00:44,308 --> 01:00:47,809
و بعد همه این اسکناسهای ۱۰۰ دلاری رو.
1243
01:00:47,811 --> 01:00:51,813
گفت، "خب، نظرت در مورد این چیه؟"
1244
01:00:51,815 --> 01:00:54,950
و من گفتم، "میتونیم از این خونه گورمون رو گم کنیم."
1245
01:00:54,952 --> 01:00:56,752
و گفتم، "و این چیه؟"
1246
01:00:56,754 --> 01:00:58,387
گفت، "یه پالتو پوست سمور سفید."
1247
01:00:58,389 --> 01:01:01,289
و گفتم، "من هیچوقت بهت نگفتم یه پالتو پوست سمور سفید میخوام."
1248
01:01:01,291 --> 01:01:02,891
من از پالتو خوشم نمیاد.
1249
01:01:02,893 --> 01:01:05,761
"این یکی رو قراره بپوشی."
1250
01:01:05,763 --> 01:01:08,830
پس من صاحب یه پالتو پوست سمور سفید ۱۰ هزار دلاری شدم.
1251
01:01:08,832 --> 01:01:13,669
من هیچوقت رابرت رو در حالت سرخوشی ندیدم.
1252
01:01:13,671 --> 01:01:18,006
همه چیز خیلی یکنواخت بود،
1253
01:01:18,008 --> 01:01:21,376
اما اون از این سکوی ادبا
1254
01:01:21,378 --> 01:01:24,880
به دنیای فیلم رفت.
1255
01:01:24,882 --> 01:01:28,183
اون اون لحظه در اوج بودن رو تجربه کرد.
1256
01:01:37,760 --> 01:01:39,461
خب، من واقعاً سعی کردم جاکشی کنم
1257
01:01:39,463 --> 01:01:41,229
با یه کتاب آیسبرگ اسلیم.
1258
01:01:41,231 --> 01:01:44,433
هیچوقت یادم نمیره یه بار، یکی از رفقام به اسم گری،
1259
01:01:44,435 --> 01:01:45,901
چندتا فاحشه داشتیم.
1260
01:01:45,903 --> 01:01:47,235
پس من کت و شلوار جاکشیم رو پوشیدم،
1261
01:01:47,237 --> 01:01:48,403
میفهمی چی میگم؟
1262
01:01:48,405 --> 01:01:51,006
پس ما رفتیم اونجا.
1263
01:01:51,008 --> 01:01:52,908
داشتیم مخشونو میزدیم. میگفتیم، آره، عزیزم.
1264
01:01:52,910 --> 01:01:54,009
ما واقعاً داریم جاکشی میکنیم.
1265
01:01:54,011 --> 01:01:55,877
جاکشی راه افتاده بود.
1266
01:01:55,879 --> 01:01:57,879
اما اینا فاحشههای واقعی بودن، پس با جاکشا گشته بودن.
1267
01:01:57,881 --> 01:01:59,414
پس البته که میدونستن قضیه چیه.
1268
01:01:59,416 --> 01:02:01,083
پس ما سعی میکردیم براشون جاکشی کنیم،
1269
01:02:01,085 --> 01:02:03,785
و وسط جاکشی،
1270
01:02:03,787 --> 01:02:05,087
میدویدیم تو اون یکی اتاق،
1271
01:02:05,089 --> 01:02:07,823
کتابای آیسبرگ اسلیم رو باز میکردیم، که، هی،
1272
01:02:07,825 --> 01:02:09,391
و بعد میدویدیم برمیگشتیم. هی، هرزه.
1273
01:02:09,393 --> 01:02:11,793
چه مرگته؟ تو هرزه.
1274
01:02:11,795 --> 01:02:15,764
و اونا میگفتن، چند وقته اینکارهاید؟
1275
01:02:15,766 --> 01:02:18,200
روز بعد، اون دوتا فاحشه بیدار شدن
1276
01:02:18,202 --> 01:02:20,001
و ماشینش رو دزدیدن.
1277
01:02:35,384 --> 01:02:38,386
بعد از اینکه "تریک بیبی" رو در سال ۱۹۶۷ نوشت،
1278
01:02:38,388 --> 01:02:42,324
"ماما بلک ویدو" رو در سال ۱۹۶۹ منتشر کرد،
1279
01:02:42,326 --> 01:02:45,927
داستان یک همجنسگرای آفریقایی-آمریکایی.
1280
01:02:45,929 --> 01:02:49,264
همجنسگرایی در اون روزها تابو بود.
1281
01:02:49,266 --> 01:02:51,299
اگه گرایشت رو پنهان میکردی، پس پنهان میکردی.
1282
01:02:51,301 --> 01:02:52,901
اون واقعاً اون شخصیتها رو
1283
01:02:52,903 --> 01:02:54,903
از اعماق جامعه برداشت
1284
01:02:54,905 --> 01:02:57,405
و به مخاطبی که داشت، معرفی کرد.
1285
01:02:57,407 --> 01:03:00,041
من به خصوص به کتاب مقالاتش علاقه داشتم،
1286
01:03:00,043 --> 01:03:02,544
"روح عریان آیسبرگ اسلیم"،
1287
01:03:02,546 --> 01:03:04,479
که مجموعهای از افکارش بود
1288
01:03:04,481 --> 01:03:08,116
درباره مسائل سیاسی و فرهنگی.
1289
01:03:08,118 --> 01:03:10,819
اون همچنین نامهای به پدرش داره،
1290
01:03:10,821 --> 01:03:14,489
که در اون سعی میکنه اون رو دعوت کنه
1291
01:03:14,491 --> 01:03:17,225
تا به زندگیش برگرده.
1292
01:03:17,227 --> 01:03:21,429
بعضی از فصلها، اگه عمیق بخونیدشون،
1293
01:03:21,431 --> 01:03:24,432
واقعاً اشک آدم رو درمیاره چون خیلی اعترافگونه هستن.
1294
01:03:24,434 --> 01:03:26,268
بعد از "روح عریان آیسبرگ اسلیم"،
1295
01:03:26,270 --> 01:03:30,038
"آرزوی مرگ" رو در سال ۱۹۷۷ منتشر میکنه.
1296
01:03:30,040 --> 01:03:31,973
داستانی درباره مافیاست.
1297
01:03:31,975 --> 01:03:35,010
اون یه بلوغ هنری رو نشون میده
1298
01:03:35,012 --> 01:03:38,380
با توانایی تصور کردن زندگیهایی
1299
01:03:38,382 --> 01:03:41,116
که لزوماً باهاشون تماس مستقیم نداشته.
1300
01:03:41,118 --> 01:03:45,020
در کتاب، شخصیت "تریک بیبی"
1301
01:03:45,022 --> 01:03:47,589
اساساً حاضره یه کلاهبرداری عمیق
1302
01:03:47,591 --> 01:03:49,124
یا یه حقه عمیق رو بازی کنه.
1303
01:03:49,126 --> 01:03:52,194
بعد از خوندن کتابها،
1304
01:03:52,196 --> 01:03:55,430
یکی گفت، میدونستی یارو یه آلبوم داره.
1305
01:03:55,432 --> 01:03:57,432
گفتم، چی؟
1306
01:03:57,434 --> 01:04:00,602
داشتم فاحشهها رو تو مرکز شهر میپاییدم
1307
01:04:00,604 --> 01:04:03,605
درست وسط میدون
1308
01:04:03,607 --> 01:04:06,608
منتظر رفیقم بودم
1309
01:04:06,610 --> 01:04:10,345
چون نقشه داشتم اونجا یه کم علف جور کنم
1310
01:04:10,347 --> 01:04:14,049
و حسابی چِت بودم
1311
01:04:14,051 --> 01:04:17,118
فقط اونجا وایساده بودم و فاحشهها رو دید میزدم
1312
01:04:17,120 --> 01:04:18,620
اوه، لعنتی.
1313
01:04:18,622 --> 01:04:21,323
یعنی، صداش بود
1314
01:04:21,325 --> 01:04:24,993
و نحوه گفتنش... "هرزه، اشکات رو پاک کن."
1315
01:04:24,995 --> 01:04:29,130
حالا یه صدا هم به کلمات اضافه شده بود.
1316
01:04:31,133 --> 01:04:34,603
وقتی بچه بودیم، یاد گرفتن اون ذره از زندگی
1317
01:04:34,605 --> 01:04:37,072
کل سبک ما رو تغییر داد.
1318
01:04:37,074 --> 01:04:39,341
ما به اون راه کشیده شدیم.
1319
01:04:39,343 --> 01:04:42,510
یعنی، کل اکیپ من به اون راه کشیده شد.
1320
01:04:42,512 --> 01:04:46,548
همون زندگیای که بهش شکل داده بود
1321
01:04:46,550 --> 01:04:48,550
و همون زندگیای که میتونست برگرده
1322
01:04:48,552 --> 01:04:51,620
و به صورت ادبی دربارهش بنویسه و تأمل کنه،
1323
01:04:51,622 --> 01:04:55,523
که باید اون رو از اون زندگی بیرون میکشید،
1324
01:04:55,525 --> 01:04:57,259
همزمان،
1325
01:04:57,261 --> 01:05:01,596
چون برای یه ناشر درجه سه مینویسه،
1326
01:05:01,598 --> 01:05:04,165
با اینکه اون کتابها دارن میفروشن،
1327
01:05:04,167 --> 01:05:07,302
بازم مجبوره به اون زندگی برگرده
1328
01:05:07,304 --> 01:05:08,937
فقط برای اینکه یه لقمه نون سر سفره بذاره
1329
01:05:08,939 --> 01:05:11,006
همزمان که داره دربارهش مینویسه.
1330
01:05:11,008 --> 01:05:12,173
این مثل یه زندگی دوگانهست،
1331
01:05:12,175 --> 01:05:14,109
زندگی دوگانه رابرت بک.
1332
01:05:14,111 --> 01:05:17,345
اولین باری که واقعاً اسلیم رو دیدم
1333
01:05:17,347 --> 01:05:18,947
در کافه "پاریزین روم" بود
1334
01:05:18,949 --> 01:05:22,183
در تقاطع لا بریا و واشنگتن اینجا در لسآنجلس.
1335
01:05:22,185 --> 01:05:24,152
و اونجا مینشست،
1336
01:05:24,154 --> 01:05:25,487
و بعد زناش میومدن
1337
01:05:25,489 --> 01:05:27,656
و بهش پول میدادن.
1338
01:05:27,658 --> 01:05:30,125
اما یه شب، صدای یه جنجال شنیدم.
1339
01:05:30,127 --> 01:05:31,526
دویدم اون پشت
1340
01:05:31,528 --> 01:05:33,929
تا ببینم چه خبره.
1341
01:05:33,931 --> 01:05:36,031
گفت، "این هرزه جنده برام ۵۰ دلار کوفتی آورده"
1342
01:05:36,033 --> 01:05:37,565
"و تمام روز بیرون بوده."
1343
01:05:37,567 --> 01:05:39,968
و گفت، "هرزه،"
1344
01:05:39,970 --> 01:05:41,970
"تمام روز کدوم گوری بودی؟"
1345
01:05:41,972 --> 01:05:44,339
اون گفت، "خب، پریود بودم"
1346
01:05:44,341 --> 01:05:47,342
"و حالم خوب نبود."
1347
01:05:47,344 --> 01:05:50,011
گفت، "مگه زبونت قفل شده؟"
1348
01:05:50,013 --> 01:05:52,113
- فکر میکنید هنوز داشت جاکشی میکرد؟
1349
01:05:52,115 --> 01:05:54,549
چون یکی این رو به شما گفته، ها؟
1350
01:05:54,551 --> 01:05:56,184
جاکشی برای کی؟
1351
01:05:56,186 --> 01:05:59,554
دلیلش چی میتونست باشه؟ هدفش؟
1352
01:05:59,556 --> 01:06:01,256
مثلاً، یه گله دختر
1353
01:06:01,258 --> 01:06:04,993
که برن بیرون و... کی این رو بهتون گفته؟
1354
01:06:04,995 --> 01:06:08,997
اون این فاحشهها رو میاورد تو خونه.
1355
01:06:08,999 --> 01:06:10,465
- خب، اونا دستیارش بودن.
1356
01:06:10,467 --> 01:06:12,534
- اونا مثلاً قرار بود دستیار باشن...
1357
01:06:12,536 --> 01:06:13,969
- یا مسئول تبلیغات.
1358
01:06:13,971 --> 01:06:20,475
- اما رفت و آمد زیادی بین اتاقها بود.
1359
01:06:20,477 --> 01:06:24,980
- من باید ۱۵۰ درصد بگم که این درست نیست.
1360
01:06:24,982 --> 01:06:26,715
مادر من روانی بود.
1361
01:06:26,717 --> 01:06:28,416
هیچ راهی نداشت...
1362
01:06:28,418 --> 01:06:30,251
یعنی، آره، با زنهای دیگه سکس داشت،
1363
01:06:30,253 --> 01:06:32,253
اما اینکه ازشون پول دربیاره؟
1364
01:06:32,255 --> 01:06:35,557
نه. اصلاح شده بود.
1365
01:06:37,727 --> 01:06:39,260
- "ویلی و من"،
1366
01:06:39,262 --> 01:06:41,396
یه مجموعه داستان کوتاه،
1367
01:06:41,398 --> 01:06:43,365
آخرین کتابشه که توسط هالووِی هاوس منتشر میشه
1368
01:06:43,367 --> 01:06:45,200
در سال ۱۹۷۹.
1369
01:06:45,202 --> 01:06:48,203
- برای هر کدوم از اون کتابها،
1370
01:06:48,205 --> 01:06:52,707
ما از بنتلی پیشپرداخت میگرفتیم.
1371
01:06:52,709 --> 01:06:56,378
و بعد حقالتألیف
1372
01:06:56,380 --> 01:07:00,215
و بنتلی هر چقدر که میخواست برای حقالتألیف پرداخت میکرد.
1373
01:07:00,217 --> 01:07:02,083
- خب، صورتحسابهای حقالتألیف هالووِی هاوس
1374
01:07:02,085 --> 01:07:05,220
واقعاً خندهدارن چون میدونی که مسخرهبازیان
1375
01:07:05,222 --> 01:07:08,790
و هیچ ربطی به هیچ نوع واقعیتی ندارن.
1376
01:07:08,792 --> 01:07:12,627
من خوشحال میشم وقتی پول آبجوی من
1377
01:07:12,629 --> 01:07:14,496
در قالب چک حقالتألیفم میاد.
1378
01:07:14,498 --> 01:07:16,564
- خب، ما یه انتشارات کوچیک بودیم.
1379
01:07:16,566 --> 01:07:21,102
سرمایهمون خیلی معمولی بود.
1380
01:07:21,104 --> 01:07:25,707
ما با نویسنده رو راست بودیم،
1381
01:07:25,709 --> 01:07:27,542
این چیزیه که ما پرداخت میکنیم،
1382
01:07:27,544 --> 01:07:30,145
و اگه میتونی باهاش کنار بیای،
1383
01:07:30,147 --> 01:07:32,714
ما شریک میشیم.
1384
01:07:32,716 --> 01:07:37,052
هیچوقت اینطور نبود که یه نویسنده برای هالووِی کار کنه.
1385
01:07:37,054 --> 01:07:40,055
همیشه یه شراکت بود.
1386
01:07:40,057 --> 01:07:44,559
- چندتا نویسنده پیشنهاد شما رو قبول نکردن؟
1387
01:07:44,561 --> 01:07:46,361
- هیچکدوم.
1388
01:07:46,363 --> 01:07:49,197
- داستانی درباره بنتلی هست
1389
01:07:49,199 --> 01:07:52,333
که یکی از نویسندههاش میره پیشش.
1390
01:07:52,335 --> 01:07:54,135
"گوش کن، میدونم داری سرم کلاه میذاری"
1391
01:07:54,137 --> 01:07:56,104
"و باید بیشتر بهم پول بدی."
1392
01:07:56,106 --> 01:07:59,207
و بنتلی پشت میزش نشست
1393
01:07:59,209 --> 01:08:02,844
بلند شد، به سمت پنجرهش رفت،
1394
01:08:02,846 --> 01:08:05,513
به خیابون پایین، به ملروز نگاه کرد
1395
01:08:05,515 --> 01:08:06,581
به ماشینهایی که رد میشدن
1396
01:08:06,583 --> 01:08:10,251
و گفت، "اون خیابون رو اون بیرون میبینی؟"
1397
01:08:10,253 --> 01:08:11,586
بله.
1398
01:08:11,588 --> 01:08:15,356
"میدونی، کلی نویسنده اون پایین هست."
1399
01:08:15,358 --> 01:08:16,758
"میتونم یه سنگ بندازم پایین"
1400
01:08:16,760 --> 01:08:19,160
"و ۲۰ تا نویسنده رو بکشم."
1401
01:08:19,162 --> 01:08:22,297
"من بهت احتیاجی ندارم."
1402
01:08:22,299 --> 01:08:25,233
"اگه میخوای من به چاپ کتابات ادامه بدم،"
1403
01:08:25,235 --> 01:08:28,503
"دهن لعنتیت رو ببند و هر چی میدم رو بگیر."
1404
01:08:28,505 --> 01:08:29,671
- اون من رو میفرستاد اونجا
1405
01:08:29,673 --> 01:08:32,740
وقتی باید دهن بنتلی سرویس میشد
1406
01:08:32,742 --> 01:08:37,545
چون بنتلی چکهای لعنتی حقالتألیف رو نمیفرستاد.
1407
01:08:37,547 --> 01:08:41,249
- بعد اون شروع کرد به نگاه کردن به برگههای ریز حساب
1408
01:08:41,251 --> 01:08:44,586
و میگفت، "اینا فروخته شدن؟"
1409
01:08:44,588 --> 01:08:47,589
"اما چکها با هم جور درنمیان." - باهاش نمیخونه.
1410
01:08:47,591 --> 01:08:51,593
- با تعداد کتابهای فروخته شده جور درنمیاد.
1411
01:08:51,595 --> 01:08:56,131
- اونا همیشه مبلغی رو دریافت میکردن
1412
01:08:56,133 --> 01:08:57,332
که باید دریافت میکردن.
1413
01:08:57,334 --> 01:08:58,867
ما کارمون رو صادقانه انجام میدادیم.
1414
01:08:58,869 --> 01:09:02,203
ما هیچوقت از نویسندههامون سوءاستفاده نکردیم
1415
01:09:02,205 --> 01:09:03,638
چون اونا، در واقع،
1416
01:09:03,640 --> 01:09:05,640
نون و آب ما بودن.
1417
01:09:05,642 --> 01:09:08,543
به هالووِی تماسهای زیادی گرفته میشد
1418
01:09:08,545 --> 01:09:12,714
برای حضور در مراسم، امضای کتاب و غیره،
1419
01:09:12,716 --> 01:09:15,517
و ما از تک تکشون استفاده میکردیم
1420
01:09:15,519 --> 01:09:17,852
چون تبلیغات و بازاریابی بیشتری بود.
1421
01:09:17,854 --> 01:09:20,221
- اون قطعاً خیلی بیرون از خونه بود
1422
01:09:20,223 --> 01:09:22,490
وقتی کتابها شروع به موفقیت کردن.
1423
01:09:22,492 --> 01:09:24,726
فاصله بین پدر و مادرم این بود
1424
01:09:24,728 --> 01:09:26,427
که اون یه جورایی دور شده بود،
1425
01:09:26,429 --> 01:09:28,830
و داشت به این نویسنده تبدیل میشد.
1426
01:09:28,832 --> 01:09:31,366
"در واقع دوباره یه جاکش شده"، این چیزی بود که مادرم میگفت.
1427
01:09:31,368 --> 01:09:33,401
میدونی، اون دوباره برگشته بیرون
1428
01:09:33,403 --> 01:09:37,372
و مادرم با چهارتا بچه تو خونه تنها مونده.
1429
01:09:37,374 --> 01:09:38,640
اون ناراحت بود،
1430
01:09:38,642 --> 01:09:41,342
و این باعث یه رابطه ناخوشایند شد.
1431
01:09:41,344 --> 01:09:44,546
- شما هیچ ایدهای ندارید چه شکلی بود.
1432
01:09:44,548 --> 01:09:46,414
من چهارتا بچه داشتم که باید غذا میدادم،
1433
01:09:46,416 --> 01:09:49,517
لباس میشستم، خونه تمیز میکردم،
1434
01:09:49,519 --> 01:09:51,719
تایپ میکردم،
1435
01:09:51,721 --> 01:09:53,521
و دیابتش تشخیص داده شده بود،
1436
01:09:53,523 --> 01:09:56,424
پس من اون ترومای
1437
01:09:56,426 --> 01:09:59,827
مراقبت از اون رو هم داشتم.
1438
01:09:59,829 --> 01:10:02,764
- مادرم خیلی الکل مینوشید،
1439
01:10:02,766 --> 01:10:05,366
و واقعاً غمگین و افسرده بود
1440
01:10:05,368 --> 01:10:10,305
به خاطر عیاشیهای پدرم تو شهر و این چیزا.
1441
01:10:10,307 --> 01:10:11,773
معتقدم افسردگی زیادی
1442
01:10:11,775 --> 01:10:13,408
در اون زمان شروع شد.
1443
01:10:16,312 --> 01:10:18,780
- اون باید با من بهتر رفتار میکرد.
1444
01:10:18,782 --> 01:10:21,749
با این حال، با من بدرفتار نبود.
1445
01:10:21,751 --> 01:10:24,619
و من کسی بودم که همیشه دعواها رو شروع میکردم،
1446
01:10:24,621 --> 01:10:26,454
و وقتی خیلی داغ میشدن،
1447
01:10:26,456 --> 01:10:28,690
اون کسی بود که خونه رو ترک میکرد.
1448
01:10:28,692 --> 01:10:31,693
- مادرم وقتی دعوا میکردن، پدرم رو "خدا" صدا میزد.
1449
01:10:31,695 --> 01:10:33,261
میگفت "تو خدایی، پس باید همه چیز رو بدونی."
1450
01:10:33,263 --> 01:10:37,465
و این یه اصطلاح محبتآمیز نبود.
1451
01:10:37,467 --> 01:10:39,901
اون یه کم از اون توجه رو میخواست
1452
01:10:39,903 --> 01:10:43,404
و دلش میخواست سفر کنه
1453
01:10:43,406 --> 01:10:44,672
و باهاش کارایی انجام بده.
1454
01:10:44,674 --> 01:10:47,909
احتمالاً جشن بیشتری برای زندگیمون میخواست
1455
01:10:47,911 --> 01:10:50,612
از این نظر که، مثلاً،
1456
01:10:50,614 --> 01:10:52,247
حالا ما یه خونه خوب داریم،
1457
01:10:52,249 --> 01:10:54,482
و این فقط باعث شد اون دورتر بشه.
1458
01:10:54,484 --> 01:10:56,818
- اون کاملاً تنها بود.
1459
01:10:56,820 --> 01:11:00,822
تنها کسی که داشت
1460
01:11:00,824 --> 01:11:02,423
و به طور مداوم میومد
1461
01:11:02,425 --> 01:11:04,559
"آر. جی. آرمسترانگ" بود.
1462
01:11:04,561 --> 01:11:06,561
و اون و آر. جی. اونجا مینشستن
1463
01:11:06,563 --> 01:11:09,264
و فیلمنامه مینوشتن.
1464
01:11:09,266 --> 01:11:11,699
گفتم، "باب، چرا رمان نمینویسی؟"
1465
01:11:11,701 --> 01:11:14,335
"از وقتی تو این خونهایم یه کلمه لعنتی هم ننوشتی."
1466
01:11:14,337 --> 01:11:16,537
"چرا نمینویسی؟"
1467
01:11:16,539 --> 01:11:18,506
"چند بار دیگه باید برم اونجا"
1468
01:11:18,508 --> 01:11:20,308
"و دهن اون یهودی رو سرویس کنم"
1469
01:11:20,310 --> 01:11:21,876
"و مجبورش کنم یه کم پول بیشتر بده"
1470
01:11:21,878 --> 01:11:23,945
"تا شکم این بچهها رو سیر کنم؟"
1471
01:11:23,947 --> 01:11:26,848
و بعد من یه کار پارهوقت پیدا کردم.
1472
01:11:26,850 --> 01:11:30,451
و بعد اون نوشتن رو کلاً ول کرد.
1473
01:11:30,453 --> 01:11:33,521
و بهش گفتم، "نه. نه عزیزم."
1474
01:11:33,523 --> 01:11:36,291
"قرار نیست من رو تلکه کنی، باشه؟"
1475
01:11:36,293 --> 01:11:39,427
"من تو عمرم کرایه هیچ مردی رو ندادم،"
1476
01:11:39,429 --> 01:11:42,830
"و مطمئنم قصد ندارم"
1477
01:11:42,832 --> 01:11:45,033
"حالا شروع کنم به پرداخت کرایه تو."
1478
01:11:45,035 --> 01:11:47,368
"یا کاری که بلدی رو انجام میدی،"
1479
01:11:47,370 --> 01:11:51,372
"و بذار یه پولی تو این خونه بیاد،"
1480
01:11:51,374 --> 01:11:54,542
"یا اینجا رو کون گشادت بشین"
1481
01:11:54,544 --> 01:11:56,844
"و من با بچههام از اینجا میرم."
1482
01:11:56,846 --> 01:11:59,514
و همین کار رو هم کردم.
1483
01:12:08,824 --> 01:12:10,625
- اون نمیخواست خانوادهش رو ترک کنه.
1484
01:12:10,627 --> 01:12:12,460
اون تنها چیزی بود که داشت.
1485
01:12:12,462 --> 01:12:15,797
تمام تلاشش برای ما بود.
1486
01:12:15,799 --> 01:12:17,832
- آره، فکر کنم مادرم... - اون این کار رو فقط برای...
1487
01:12:17,834 --> 01:12:19,367
صبر کن. صبر کن.
1488
01:12:19,369 --> 01:12:21,369
- فکر کنم اون کسی بود که میخواست از شهر بره.
1489
01:12:21,371 --> 01:12:24,839
- اون اون کار لعنتی رو به هیچ دلیل دیگهای نکرد
1490
01:12:24,841 --> 01:12:26,908
جز برای بچههاش و زنش.
1491
01:12:26,910 --> 01:12:28,443
- اوم هوم.
1492
01:12:28,445 --> 01:12:30,778
- و مجبور شد به خاطر اون بره،
1493
01:12:30,780 --> 01:12:33,414
چون اون دیوونه بود و عقلش رو از دست داده بود.
1494
01:12:33,416 --> 01:12:40,521
- پدرم بلد نبود چطور تو یه رابطه باشه،
1495
01:12:40,523 --> 01:12:44,359
چه با یه زن، چه با یه رفیق،
1496
01:12:44,361 --> 01:12:46,794
و قطعاً نه با بچهها.
1497
01:12:50,532 --> 01:12:53,534
- من هنوز نتونستم
1498
01:12:53,536 --> 01:12:56,471
بفهمم چی بود،
1499
01:12:56,473 --> 01:12:59,707
اما یه نیازی بود که اون به من داشت
1500
01:12:59,709 --> 01:13:03,845
که وقتی رفتم، درهم شکستش.
1501
01:13:03,847 --> 01:13:08,383
چون فکر نمیکرد این کار رو بکنم.
1502
01:13:08,385 --> 01:13:11,519
اون باورش نمیشد که ترکش کنم.
1503
01:13:46,021 --> 01:13:47,688
- اواخر عمرش،
1504
01:13:47,690 --> 01:13:49,757
تو یه سوئیت یک اتاقه زندگی میکرد
1505
01:13:49,759 --> 01:13:52,460
در تقاطع خیابان ۴۸ و کرنشا.
1506
01:13:52,462 --> 01:13:54,629
دیابت ازش کار کشیده بود،
1507
01:13:54,631 --> 01:13:56,197
و اون زمان با یه زن دیگه
1508
01:13:56,199 --> 01:13:59,000
ازدواج کرده بود.
1509
01:13:59,002 --> 01:14:01,436
- بعد از اینکه "آرزوی مرگ" رو خوندم،
1510
01:14:01,438 --> 01:14:04,505
نامهای براش نوشتم و برای نوشتنش ازش تشکر کردم
1511
01:14:04,507 --> 01:14:07,775
و هیچوقت انتظار پاسخ نداشتم.
1512
01:14:07,777 --> 01:14:10,912
اوه، شماره تلفنم رو تو نامه گذاشته بودم،
1513
01:14:10,914 --> 01:14:13,214
و چند هفته بعد زنگ زد
1514
01:14:13,216 --> 01:14:15,550
و ما شروع به صحبت کردیم.
1515
01:14:15,552 --> 01:14:18,920
- اما اون فقط اجازه میداد اون بیاد و سر بزنه.
1516
01:14:18,922 --> 01:14:22,089
ما بیشتر در انزوا بودیم،
1517
01:14:22,091 --> 01:14:24,792
تقریباً در خلوت.
1518
01:14:24,794 --> 01:14:27,595
- فکر میکنم سلامتیش واقعاً در حال تحلیل رفتن بود،
1519
01:14:27,597 --> 01:14:30,665
و مدتی بود که این اتفاق داشت میفتاد،
1520
01:14:30,667 --> 01:14:32,700
میخوام بگم یه شش سالی بود
1521
01:14:32,702 --> 01:14:35,570
که داشت دیالیز میشد.
1522
01:14:35,572 --> 01:14:37,839
وقتی بدنت داره از کار میفته،
1523
01:14:37,841 --> 01:14:41,742
این تقریباً خلاقیتت رو از بین میبره.
1524
01:14:41,744 --> 01:14:44,846
اما، اون واقعاً
1525
01:14:44,848 --> 01:14:47,548
به اتفاقات دنیا اهمیت میداد.
1526
01:14:47,550 --> 01:14:49,684
وقایع دنیا واقعاً مهم بود.
1527
01:14:49,686 --> 01:14:51,853
واقعاً مهم بود که ما ابزار لازم رو داشته باشیم
1528
01:14:51,855 --> 01:14:54,021
تا وارد هر اتفاقی که در دنیا میفته، بشیم.
1529
01:14:54,023 --> 01:14:56,791
- باید به این درک برسی
1530
01:14:56,793 --> 01:15:01,696
که وقتی از نوع خودت بهرهکشی میکنی،
1531
01:15:01,698 --> 01:15:05,032
در واقع داری ضد انقلاب عمل میکنی.
1532
01:15:05,034 --> 01:15:07,568
که داری مبارزه سیاهپوستان رو
1533
01:15:07,570 --> 01:15:08,870
لنگ و فلج میکنی،
1534
01:15:08,872 --> 01:15:10,638
مبارزه برای آزادی و وقار.
1535
01:15:10,640 --> 01:15:13,808
- اون خدای من بود. شوخی میکنید؟
1536
01:15:13,810 --> 01:15:15,610
من میدونستم اون چیزایی میدونه
1537
01:15:15,612 --> 01:15:19,747
که مردم... نمیدونن.
1538
01:15:19,749 --> 01:15:22,149
نمیدونن، هیچوقت نمیفهمن،
1539
01:15:22,151 --> 01:15:23,718
یا حتی تلاش نمیکنن.
1540
01:15:23,720 --> 01:15:24,986
چون مجبور نبودن.
1541
01:15:24,988 --> 01:15:27,154
چون یه سیستم حمایتی داشتن،
1542
01:15:27,156 --> 01:15:29,190
چیزی که اون هیچوقت نداشت.
1543
01:15:29,192 --> 01:15:31,626
یعنی، وقتی اون دفعه دستگیر شدم...
1544
01:15:31,628 --> 01:15:32,693
اون تنها باری بود
1545
01:15:32,695 --> 01:15:34,295
که وقتی اون زنده بود دستگیر شدم.
1546
01:15:34,297 --> 01:15:35,997
از اون موقع به بعد خیلی بارها بوده.
1547
01:15:35,999 --> 01:15:38,232
- اوه، پسر.
1548
01:15:38,234 --> 01:15:42,270
- به هر حال، با ۱۰ کیلو کوکائین دستگیر شدم
1549
01:15:42,272 --> 01:15:43,905
و یک میلیون دلار پول نقد.
1550
01:15:43,907 --> 01:15:45,806
پس اونا به پدرم زنگ زدن
1551
01:15:45,808 --> 01:15:47,875
چون میخواستن بهم ۵۰ سال حبس بدن.
1552
01:15:47,877 --> 01:15:50,878
فکر کردم این باید تماس تلفنی ترسناکی باشه،
1553
01:15:50,880 --> 01:15:53,180
اما نبود چون اون خیلی راحت برخورد کرد...
1554
01:15:53,182 --> 01:15:55,816
"آها، و بعد چی داشتی"
1555
01:15:55,818 --> 01:15:57,919
"در اختیارت، عزیز من؟"
1556
01:15:57,921 --> 01:16:01,022
"هیچی، بابا. قسم میخورم. دروغ نمیگم."
1557
01:16:03,226 --> 01:16:04,926
و اون گفت، "باشه."
1558
01:16:04,928 --> 01:16:06,294
"همین الان به دادستان زنگ میزنم"
1559
01:16:06,296 --> 01:16:07,995
"و برات وساطت میکنم."
1560
01:16:07,997 --> 01:16:10,831
و همین کار رو هم کرد، و من باورم نمیشد.
1561
01:16:10,833 --> 01:16:12,600
و نذاشت هیچی مانع...
1562
01:16:12,602 --> 01:16:17,972
مانع این بشه که خودش رو در اختیارت بذاره
1563
01:16:17,974 --> 01:16:19,874
اگه بهش احتیاج داشتی.
1564
01:16:19,876 --> 01:16:21,776
- اون خیلی حامی بود
1565
01:16:21,778 --> 01:16:25,346
از این نظر که، بهت یه جورایی...
1566
01:16:25,348 --> 01:16:28,015
یه بینشی میداد درباره آینده،
1567
01:16:28,017 --> 01:16:29,917
دختر بودن، زن بودن.
1568
01:16:29,919 --> 01:16:31,786
وقتی نوجوان بودم،
1569
01:16:31,788 --> 01:16:33,287
نمیخواستم به هیچی از حرفاش گوش بدم،
1570
01:16:33,289 --> 01:16:35,890
مثل هر دختر نوجوونی،
1571
01:16:35,892 --> 01:16:37,258
اما اون داشت بهم عشق میداد.
1572
01:16:37,260 --> 01:16:38,793
اون موقع فکر نمیکردم عشقه.
1573
01:16:38,795 --> 01:16:40,628
فقط فکر میکردم اون، میدونی،
1574
01:16:40,630 --> 01:16:43,631
این پدر بیخیاله.
1575
01:16:43,633 --> 01:16:46,601
اما حالا، مشخصه که، آره، اون عشق بود.
1576
01:17:13,261 --> 01:17:16,263
روز سوم شورشها بود،
1577
01:17:16,265 --> 01:17:18,666
لس آنجلس، سر قضیه رادنی کینگ.
1578
01:17:18,668 --> 01:17:20,801
و کاملاً مشخص بود
1579
01:17:20,803 --> 01:17:24,005
که حال پدرم خوب نیست.
1580
01:17:24,007 --> 01:17:25,873
- قانقاریا گرفته بود
1581
01:17:25,875 --> 01:17:27,174
به خاطر دیابت تو پاش،
1582
01:17:27,176 --> 01:17:29,243
و قرار بود مجبور بشه
1583
01:17:29,245 --> 01:17:32,146
بعضی از قسمتهاش رو قطع کنه.
1584
01:17:32,148 --> 01:17:34,915
- ملودی از دفتر بهم زنگ زد،
1585
01:17:34,917 --> 01:17:37,885
و گفت "بابا تو بیمارستانه"
1586
01:17:37,887 --> 01:17:40,755
"و میخوان پاش رو قطع کنن،"
1587
01:17:40,757 --> 01:17:43,724
"و اون اجازه نمیده پاش رو قطع کنن."
1588
01:17:43,726 --> 01:17:49,163
و گفتم، "ملودی، دوباره به بابات زنگ بزن"
1589
01:17:49,165 --> 01:17:53,234
"و بهش بگو که میام ببینمش"
1590
01:17:53,236 --> 01:17:55,703
"و بهش بگو گفتم شب بخیر."
1591
01:17:55,705 --> 01:17:58,005
و اون همون شب مُرد.
1592
01:18:05,280 --> 01:18:10,951
هر بار که دستم رو دراز کردم
1593
01:18:10,953 --> 01:18:13,154
تا بهش نشون بدم
1594
01:18:13,156 --> 01:18:17,158
که اون خصومت دیگه اونقدر قوی و خروشان نیست
1595
01:18:17,160 --> 01:18:21,362
که در ابتدا بود،
1596
01:18:21,364 --> 01:18:23,864
یه اتفاق بدی براش میفتاد.
1597
01:18:26,301 --> 01:18:28,169
- من فرانسه بودم.
1598
01:18:28,171 --> 01:18:30,337
تا وقتی رسیدم اینجا، اون уже مرده بود،
1599
01:18:30,339 --> 01:18:33,140
و وقتی هواپیما رو باند فرودگاه نشست، فهمیدم.
1600
01:18:36,745 --> 01:18:39,346
- تماسی از بتی داشتم،
1601
01:18:39,348 --> 01:18:43,851
و گفت، "لئون، بابا رفت."
1602
01:19:01,336 --> 01:19:04,038
- من یکی از تابوتکشها تو مراسم تدفینش بودم.
1603
01:19:04,040 --> 01:19:05,840
میدونم هیچوقت زنا تابوتکش نمیشن.
1604
01:19:05,842 --> 01:19:07,842
- اما اون درست همونجا بود.
1605
01:19:07,844 --> 01:19:09,310
- من درست همونجا بودم.
1606
01:19:11,913 --> 01:19:14,949
- هیچوقت فرصت نکردم بزرگ بشم
1607
01:19:14,951 --> 01:19:18,519
و یه جورایی برای اینکه ازش دور بودم، عذرخواهی کنم.
1608
01:19:18,521 --> 01:19:21,856
اون در حالی مُرد که رابطهمون خیلی خیلی بد بود،
1609
01:19:21,858 --> 01:19:24,959
که خب...
1610
01:19:24,961 --> 01:19:29,530
همه حسرتهایی دارن، پس...
1611
01:19:31,533 --> 01:19:36,437
- هیچکس نمیفهمید که اون چقدر تأثیرگذار بود و هست،
1612
01:19:36,439 --> 01:19:40,474
حتی امروز، ۲۰ سال بعد از مرگش،
1613
01:19:40,476 --> 01:19:42,476
با توجه به سبکی که زندگی میکرد و چیزایی که داشت.
1614
01:19:42,478 --> 01:19:44,011
اون هیچی نداشت.
1615
01:19:44,013 --> 01:19:47,815
- اگه میدونستم اوضاع اونقدر بده،
1616
01:19:47,817 --> 01:19:50,184
فکر کنم میرفتم
1617
01:19:50,186 --> 01:19:52,520
و میگفتم اشکالی نداره، من ازت مراقبت میکنم.
1618
01:19:52,522 --> 01:19:54,855
فکر نمیکنم میذاشتم...
1619
01:19:54,857 --> 01:19:58,993
فکر نمیکنم میذاشتم اونجوری بمونه.
1620
01:19:58,995 --> 01:20:02,229
باورم نمیشه که میذاشتم.
1621
01:20:02,231 --> 01:20:07,234
نمیتونستم چون اون بخشی از من بود.
1622
01:20:07,236 --> 01:20:10,471
یعنی، ما "آیسبرگ اسلیم" رو با هم ساختیم.
1623
01:20:13,975 --> 01:20:15,976
این یه فرایند یه نفره نبود،
1624
01:20:15,978 --> 01:20:20,581
یه فرایند دو نفره بود.
1625
01:20:20,583 --> 01:20:25,252
اون آدم فوقالعادهای بود،
1626
01:20:25,254 --> 01:20:27,454
و من دوستش دارم
1627
01:20:27,456 --> 01:20:29,123
و دلم براش تنگ میشه.
1628
01:20:48,176 --> 01:20:51,045
- کتابهای آیسبرگ اسلیم همیشه خوب میفروشن.
1629
01:20:51,047 --> 01:20:54,014
همیشه خوب فروختن، و وقتی سفارش میدیم،
1630
01:20:54,016 --> 01:20:56,483
۵۰ یا ۱۰۰ تا همزمان سفارش میدیم
1631
01:20:56,485 --> 01:20:58,185
تا مطمئن بشیم هیچوقت تموم نمیکنیم.
1632
01:20:58,187 --> 01:21:00,120
بعضی وقتا یکی میاد
1633
01:21:00,122 --> 01:21:02,022
و واقعاً از هر کدوم یکی برمیداره
1634
01:21:02,024 --> 01:21:05,125
چون مردم میخوان اونا رو به دوستاشون بدن
1635
01:21:05,127 --> 01:21:07,895
و کل مجموعه رو داشته باشن، پس جالبه.
1636
01:21:07,897 --> 01:21:09,530
- پذیرش آیسبرگ اسلیم
1637
01:21:09,532 --> 01:21:11,498
واقعاً جهانی بوده.
1638
01:21:11,500 --> 01:21:14,001
اگه اشتباه نکنم،
1639
01:21:14,003 --> 01:21:17,972
فکر کنم به ۸ یا ۱۰ زبان ترجمه شده.
1640
01:21:17,974 --> 01:21:20,541
ناشران بینالمللی، عمدتاً،
1641
01:21:20,543 --> 01:21:22,610
همه آدمهای معتبری هستن،
1642
01:21:22,612 --> 01:21:26,580
که احساس کردن اینجا ارزش زیادی وجود داره.
1643
01:21:26,582 --> 01:21:31,151
- اون میگفت، "من میتونستم هر چیزی بشم."
1644
01:21:31,153 --> 01:21:33,888
"من میتونستم کسی بشم."
1645
01:21:33,890 --> 01:21:35,222
گفتم، "فکر میکنی چه کوفتی هستی؟"
1646
01:21:35,224 --> 01:21:36,490
"تو یه نویسندهای"
1647
01:21:36,492 --> 01:21:39,260
"که میلیونها میلیون نفر میخوننت."
1648
01:21:39,262 --> 01:21:41,362
"تو کسی هستی."
1649
01:21:41,364 --> 01:21:44,064
- برای توصیف زندگی آیسبرگ اسلیم،
1650
01:21:44,066 --> 01:21:46,133
میگفتم این یه داستان نیست
1651
01:21:46,135 --> 01:21:48,369
برای جذاب نشون دادن زندگی یه آدم کاردرست.
1652
01:21:48,371 --> 01:21:51,171
بلکه یه داستان رستگاریه.
1653
01:22:11,059 --> 01:22:16,163
- سهم اون در ادبیات آفریقایی-آمریکایی
1654
01:22:16,165 --> 01:22:18,532
توسط هیچکس تکرار نشده.
1655
01:22:18,534 --> 01:22:25,506
اون واقعاً یه نماد در این ژانر بود.
1656
01:22:25,508 --> 01:22:28,275
- آیسبرگ اسلیم نماینده تغییره.
1657
01:22:28,277 --> 01:22:30,444
اون نماینده... مثل یه چراغ امیده
1658
01:22:30,446 --> 01:22:32,613
برای هر کسی که در شرایط فقیرانه زندگی میکنه
1659
01:22:32,615 --> 01:22:34,181
که میخواد تغییر کنه،
1660
01:22:34,183 --> 01:22:36,650
و دنبال اون راه فراره.
1661
01:22:36,652 --> 01:22:39,019
- من یه نویسنده پرفروش نیویورک تایمز هستم،
1662
01:22:39,021 --> 01:22:41,388
و اگه آیسبرگ اسلیم نبود،
1663
01:22:41,390 --> 01:22:44,258
احتمالاً حتی یه جایگاهی هم نداشتم.
1664
01:22:44,260 --> 01:22:47,494
اون یکی از پیشگامانه، شکی درش نیست.
1665
01:22:47,496 --> 01:22:51,131
- اسم شرکت کتاب "کش مانی کانتنت" هست،
1666
01:22:51,133 --> 01:22:52,366
و ما قطعاً به این واقعیت افتخار میکنیم
1667
01:22:52,368 --> 01:22:55,469
که کتابهای آیسبرگ اسلیم رو منتشر میکنیم.
1668
01:22:55,471 --> 01:23:00,574
فکر میکنم مهمه که از میراثش محافظت کنیم.
1669
01:23:00,576 --> 01:23:04,144
این کتابها تا ابد زنده خواهند موند، تضمینی.
1670
01:23:04,146 --> 01:23:06,647
- اونایی از ما که آیسبرگ اسلیم رو میشناسن
1671
01:23:06,649 --> 01:23:10,651
اون رو کنار بالدوین و چستر هایمز قرار میدن،
1672
01:23:10,653 --> 01:23:14,154
ریچارد رایت و حتی الکس هیلی.
1673
01:23:14,156 --> 01:23:16,023
به عنوان کادوی پایان فیلمبرداری
1674
01:23:16,025 --> 01:23:18,659
برای هر فیلمی که تا حالا کار کردم،
1675
01:23:18,661 --> 01:23:23,030
به کل بازیگران و عوامل کپیهایی از "جاکش" میدم.
1676
01:23:23,032 --> 01:23:25,199
تمام سؤالات زندگی
1677
01:23:25,201 --> 01:23:28,402
میتونه جواب داده بشه اگه این کتاب رو بخونی.
1678
01:23:28,404 --> 01:23:32,072
- با خوندن کتابهای آیسبرگ اسلیم و واقعاً درک کردنش،
1679
01:23:32,074 --> 01:23:33,607
فهمیدم که تنها راه
1680
01:23:33,609 --> 01:23:36,677
برای تعریف یه داستان اینه که هر دو طرفش رو بگی.
1681
01:23:36,679 --> 01:23:41,148
هر وقت به یه آهنگ آیس-تی گوش میدادی،
1682
01:23:41,150 --> 01:23:43,550
بازی هست، اما روی دیگر سکه هم هست.
1683
01:23:43,552 --> 01:23:47,087
- اون واقعاً قلب بزرگی داشت،
1684
01:23:47,089 --> 01:23:49,189
حتی با اینکه هیچوقت به کسی نشون نداد.
1685
01:23:49,191 --> 01:23:51,392
فکر میکنم قلبش
1686
01:23:51,394 --> 01:23:54,495
نصف مواقع داشت تو سینهش منفجر میشد.
1687
01:23:57,298 --> 01:23:59,433
- میدونید، برادر بک،
1688
01:23:59,435 --> 01:24:03,337
زندگینامه شما، "جاکش"، که نوشتید،
1689
01:24:03,339 --> 01:24:05,739
ممکنه خیلی از برادرای جوون رو تشویق کرده باشه
1690
01:24:05,741 --> 01:24:08,042
که جاکش بشن.
1691
01:24:08,044 --> 01:24:09,777
چه حسی در این باره دارید؟
1692
01:24:09,779 --> 01:24:13,213
- فکر میکنم خیلی تأسفباره
1693
01:24:13,215 --> 01:24:19,353
که خیلی از مردان جوان سیاهپوست گمراهی بودن
1694
01:24:19,355 --> 01:24:21,355
که باید بهتر میفهمیدن،
1695
01:24:21,357 --> 01:24:25,092
که کل پیام کتاب رو نفهمیدن،
1696
01:24:25,094 --> 01:24:28,695
و اون این بود که هیچ چیز خوبی
1697
01:24:28,697 --> 01:24:31,498
نصیب من نشد جز زندان
1698
01:24:31,500 --> 01:24:34,268
و اعتیاد به هروئین
1699
01:24:34,270 --> 01:24:36,670
و فلاکت
1700
01:24:36,672 --> 01:24:40,174
و تباهی کامل زندگیم.
1701
01:24:40,176 --> 01:24:46,580
من احمقانه سعی کردم چیزی رو مفت به دست بیارم.
1702
01:24:46,582 --> 01:24:48,649
و هر وقت سعی کنی چیزی رو مفت به دست بیاری،
1703
01:24:48,651 --> 01:24:51,418
قراره عذاب بکشی...
1704
01:24:51,420 --> 01:24:53,220
یه جوری.
1705
01:24:56,391 --> 01:24:58,625
این یه دنیای مردونهست
1706
01:25:01,830 --> 01:25:04,164
این یه دنیای مردونهست
1707
01:25:08,136 --> 01:25:10,771
اما هیچی نبود
1708
01:25:10,773 --> 01:25:16,743
هیچی، بدون یه زن یا یه دختر
1709
01:25:22,317 --> 01:25:28,655
میبینی، مرد ماشینها رو ساخت
1710
01:25:28,657 --> 01:25:33,227
تا ما رو تو جادهها ببره
1711
01:25:33,229 --> 01:25:38,732
مرد قطار رو ساخت
1712
01:25:38,734 --> 01:25:43,303
تا بارهای سنگین رو حمل کنه
1713
01:25:43,305 --> 01:25:46,907
مرد چراغ برق رو ساخت
1714
01:25:46,909 --> 01:25:51,912
تا ما رو از تاریکی بیرون بیاره
1715
01:25:51,914 --> 01:25:56,350
مرد قایق رو برای آب ساخت
1716
01:25:56,352 --> 01:25:58,919
مثل نوح که کشتی رو ساخت
1717
01:25:58,921 --> 01:26:04,291
این یه دنیای مردونه، مردونه، مردونهست
1718
01:26:04,293 --> 01:26:05,626
اما هیچی نبود
1719
01:26:05,628 --> 01:26:09,596
هیچی، بدون یه زن یا یه دختر
1720
01:26:18,306 --> 01:26:23,210
مرد به دختربچههای کوچولو فکر میکنه
1721
01:26:23,212 --> 01:26:27,748
و به پسربچهها
1722
01:26:27,750 --> 01:26:31,919
مرد خوشحالشون میکنه
1723
01:26:31,921 --> 01:26:36,557
چون مرد براشون اسباببازی میسازه
1724
01:26:36,559 --> 01:26:39,259
و بعد از اینکه مرد همه چیز رو ساخت
1725
01:26:39,261 --> 01:26:43,197
هر چیزی که میتونه
1726
01:26:43,199 --> 01:26:46,466
میدونی که مرد پول درمیاره
1727
01:26:46,468 --> 01:26:49,469
تا از مردای دیگه خرید کنه
1728
01:26:52,473 --> 01:26:56,677
این یه دنیای مردونهست
1729
01:26:56,679 --> 01:26:58,245
اما هیچی نبود
1730
01:26:58,247 --> 01:27:00,480
هیچی، حتی یه چیز کوچیک
1731
01:27:00,482 --> 01:27:03,517
بدون یه زن یا یه دختر
1732
01:27:08,823 --> 01:27:12,226
اون گمشده
1733
01:27:12,228 --> 01:27:13,827
در این سرگردانی
1734
01:27:17,232 --> 01:27:21,001
اون گمشده
1735
01:27:21,003 --> 01:27:23,303
در این تلخی
1736
01:27:26,007 --> 01:27:27,407
اون گمشده
1737
01:27:28,305 --> 01:28:28,405
Watch Online Movies and Series for FREE
www.osdb.link/lm